قلم‌ها و میکروفون‌ها در دست ناآگاهان
نگاهی بر بحران نقد شعر امروز؛
قلم‌ها و میکروفون‌ها در دست ناآگاهان
امروزه فضاي ادبيات ما به فضايي پر از ترديد و سوال بدل شده است که قدرت پيش‌بيني اينکه شعر معاصر به چه سمتي مي‌رود را کمابيش از صاحبنظران اين حوزه گرفته است.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۳۹

در حالي که برخي نگران بحران مخاطب براي شعر امروز هستند، نگراني عميق‌تر و جدي‌تر اندک دلسوزان واقعي ادبيات، «بحران نقد شعر» است. در جامعه ما با اينکه يکي از غني‌ترين و گرانمايه‌ترين پيشينه‌هاي ادبي جهان را در اختيار داريم که خود گواه اين است که علي‌رغم نبود آثاري منسجم از آراي پيشينيان در حوزه نقد، آنها نقد و داوري دقيقي بر آثار‌شان داشته‌اند، امروزه با ضعف و نبود چارچوب منسجم و حرفه‌اي در نقد شعر مواجهيم. 

در قرن حاضر نگرش به آثار ادبي بسيار متفاوت است. نقد ادبي گذشتگان ما بيشتر ناظر بر نقد ساختاري بود. امروزه نگرش به آثار ادبي بسيار متفاوت با گذشتگان است و محدوديت در فضاي نقد مورد پسند نيست. اما گريز از محدوديت براي عده‌اي فضايي را براي جريان‌هاي ناسالم نقد فراهم کرده است. 

بسياري مواقع شاهد اين ماجراي غم‌انگيز هستيم که کساني دست به کار نقد شعر مي‌زنند که آشنايي کافي با مباني نظري نقد شعر ندارند و يا با اصول زيبايي شناختي سبک شعري که مورد نقد قرار مي‌دهند آشنا نيستند. نقد و کارکرد آن با توجه به هر مشرب خاص فرق دارد. نوع نگرش ما تعيين کننده هدف از نقد شعر است. 

اصولي بودن نقد شعر بستگي دارد به اينکه آيا منتقد اصول نقد را مي‌داند يا به کار گرفتن نظرات شخصي، و تمايلات و سليقه خود و بدتر ازآن دوستي‌ها و روابط و تعارفات اجتماعي(!) مبناي نقد او قرار مي‌گيرند. بخشي از فضاي نقد شعر معاصر به فضاي نان قرض دادن تبديل شده و بخش ديگري هم توسط برخي منتقدان ناشي و نا آشنا به اصول نقد ‌آلوده شده است. وقتي فردي به اصول اوليه نقد شعر آشنا نباشد چگونه مي‌تواند شعر خوب را تشخيص دهد؟ به ناچار به نام و شهرت شاعر اکتفا مي‌کند و يا بر ذوق سليقه خود تکيه مي‌کند که اتفاقا ممکن است ذائقه بيماري هم داشته باشد. البته هستند منتقدان دلسوز و آگاهي که دور از اين فضا‌ها و خالصانه براي ارتقاي شعر معاصر تلاش مي‌کنند اما بسياري از اساتيد در قبال اين وضع سکوت اختيار کرده‌اند. 

اگر منتقد خوب نباشد، فضاي شعر شبيه به باغي مي‌شود که افرادي که علف هرزه را از گل و گياه تشخيص نمي‌دهند، مي‌خواهند آن را هرس کنند. به ناچار بسياري از گل‌ها را از بين مي‌برند و بسياري علف‌هاي هرز را به جا مي‌گذارند و ... آن وقت هيچ‌کس خودش را مسئول اين باغ آشفته نمي‌داند. 

امروزه فضاي شعر معاصر ما بيش از هر چيز به منتقد خوب و صادق نياز دارد. اينکه شاعر زياد شده باشد اصلا بحران نيست و نگران کننده هم نيست، (مثل اينکه هر‌کس بخواهد برود فوتبال بازي کند چه توي کوچه خودشان چه در باشگاه‌ها، اما فوتباليست ناشي که به تيم ملي نمي‌رود!) نگران‌کننده اين است که قلم‌ها و ميکروفن‌ها در دست کساني باشد که قدرت تشخيص ندارند و نا‌آگاهانه قلم مي‌زنند. داشتن رويکرد علمي و فني به نقد شعر وسازماندهي جلسات نقد شعر، نه تنها به ارتقاي سطح شعر کمک مي‌کند، بلکه درد کاهش مخاطب براي شعر معاصر را نيز مي‌تواند تسکين دهد. 

آذر نادی

کد خبر: 79366
Share/Save/Bookmark