وقف شده برای فقر
درباره فیلم «ریش قرمز»؛
وقف شده برای فقر
ریش قرمز ویترینی از سبک سینمایی و هنری بی نظیر استاد فیلمسازی محسوب می شود.
 
تاريخ : شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۱۶
کوروساوا بین سالهای 1943 تا 1965 بیست و چهار فیلم ساخت اما برای یافتن بودجه فیلمهای آخر خود دچار مشکل شده بود و در سه دهه پایانی عمر حرفه ای خود فقط هفت فیلم ساخت که ریش قرمز یکی از آنها است. «هفت سامورایی»، «آکیرو» و «راشومون» در کارنامه کوروساوا آثار شناخته شده ای هستند ولی ریش قرمز که از ساخته های کمتر مورد توجه قرار گرفته او است، ویترینی از سبک سینمایی و هنری بی نظیر استاد فیلمسازی محسوب می شود. ریش قرمز نقطه عطفی در دوران حرفه ای کوروساوا محسوب می شود از یک طرف آخرین فیلم سیاه و سفیدی است که او با دوربین های واید اسکرین تصویربرداری کرد و از طرف دیگر این آخرین همکاری او با زوج هنری اش «توشیرو میفونه» است.

کوروساوا پس از اتمام پروژه «سانجورو» به فکر ساخت فیلمی با استفاده از داستان ریش قرمز اثر «شوگوئورو یاماموتو» افتاد او از «جنایت و مکافات» داستایوفسکی و همچنین تجربیات شخصی خود چیزهایی به فیلم اضافه کرد. داستان در اوایل قرن نوزدهم در ژاپن می گذرد، «دکتر نوبورو یاسوموتو(کایاما)» برای کار کردن وارد یک درمانگاه عمومی فقرا می شود که توسط «دکتر نایدی(میفونه)» مشهور به «ریش قرمز» اداره می شود. یاسوموتو که آرزوی پزشک شوگان شدن را در سر می پروراند و انتظار چنین مکانی را نداشته، از کارکردن در درمانگاه سرباز می زند. ریش قرمز آرام آرام او را با شرایط آشنا می کند آنچه در نهایت در گوشه و کنار درمانگاه اتفاق می افتد، یاسوموتو را به انسان دیگری تبدیل می کند.

ایده بشر چیزی نیست جز خدمت به هم نوعش تمی است که در اغلب کارهای کوروساوا دیده می شود، مقوله ای که در هفت سامورایی(محافظت سامورایی ها از روستا)، بالا و پایین(تاجر ثروتمندی برای نجات پسر یک راننده قربانی می شود) و آکیرو(وقف زندگی خود برای ساخت یک پارک کودکان) دیده می شود. این فیلم کوروساوا هم شخصیتهایی را در خود دارد که به رشد معنوی و جهان بینی ای ویژه ای رسیده اند. بخش اول فیلم یاسوموتو هوشمند، لجوج، مغرور، خام و بی تجربه را می بینیم که با روند اتفاقات دید جدیدی نسبت به زندگی پیدا می کند و ریش قرمز را همراهی می کند. چند ریز داستان هم در این بخش دیده می شود و داستان به سمت توصیف فلسفه زیست انسان برده می شود. نیمه دوم فیلم اما احساسی تر است و روایت سرراست تری نسبت به بخش اول دارد.

کوروساوا با استفاده از لنزهای تله خود، واید اسکرین های افقی زیبایی خلق می کند. نماهای دو و بخصوص سه نفره فیلم بسیار استادانه خلق شده اند و بازی با نور تا حد زیادی به این فیلم کمک می کند(سکانس مرگ روکوسوکه را به یاد بیاورید) کوروساوا در استفاده از جزئیات زیاده روی می کند و در طول زمان سه ساعته فیلم اجازه می دهد هر شخصیت و داستان آرام آرام رو شود. او اینجا هم صدای ارکستر را با صدای محیط هنرمندانه درمی آمیزد، فیلم آنجا که باد شروع به زوزه کشیدن می کند و یا موسیقی به اوج می رسد شگفت آور است. کوروساوا خارج از دوربین هم از موسیقی کمک می گیرد. او قبل از سکانس مرگ ساهاچی در کلینیک ریش قرمز، سمفونی نهم از آخرین موومان بتهون را پخش کرد تا به بازیگران نشان دهد او می خواهد مخاطبان چه چیزی را هنگام تماشای این سکانس حس کنند. این اولین سکانسی بود که تصویربرداری شد و به گروه در ادامه کار کمک کرد.

کوروساوا در برانگیختن احساسات متضاد در زمانی واحد با استفاده از دیالوگ بسیار خلاقانه عمل می کند. در این فیلم به طور ویژه می توان به نکوهشی که ریش قرمز بعد از زد و خورد با نگهبانان روسپی خانه  نسبت به خودش می کند و همچنین دیالوگی که یکی از کارکنان زن درمانگاه بعد از مرگ چوبو می گوید اشاره کرد. اما اوج این ها، سکانس ملاقات اوتویو و چوبو میان رختهای آویخته بر چوبها است، جایی که چوبو برای تشکر از اوتویو در نادیده گرفتن فرنی دزدی او از آشپزخانه، آبنات چوبی آورده. دیالوگهایی که بین اوتویو و چوبو رد و بدل می شود و پس دادن آبنبات ها به چوبو پس از آرزوی او برای اسب بودن، در عین حال که خنده دار هستند، بسیار متاثر کننده است. کوروساوا به قدری زیبا مفاهیم ظریف و این روزها فراموش شده انسانی را در فیلمش به تصویر کشیده که این روزها جای خالی فیلمسازی چون او بیشتر از هر زمانی به چشم می آید.

یاسین پورعزیزی
کد خبر: 70285
Share/Save/Bookmark