منير سلطاني از متن و حاشيه گالري «نيكول» گفت
بر سر تنها گالري عكاس جاودانه طبيعت و روياهايش چه مي‌آيد؟
 
تاريخ : شنبه ۶ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۳
هنوز از 17 بهمن ماه سال 86 زمان زيادي نگذشته است. عكس‌هاي تولد 73‌ سالگي‌ پيرمرد بر ديوارهاي گالري بودند، روزي كه پيكرش را در نگارخانه‌اي هم‌نام اسمش تشييع كردند. خيلي‌هاي در آن صبح سرد زمستاني در حالي كه با عكاس جاودانه رنگ‌ها خداحافظي مي‌كردند از آرزوها و برنامه‌هايشان براي نيكول فريدني و عكس‌هاي تكرار نشدني‌اش گفتند. آن روز هم از چاپ عكس‌هاي بر زمين مانده نيكول سخن رفت و هم وعده تاسيس مدرسه عكاسي «نيكول» خيلي‌ها را بر سر ذوق آورد،اما امروز حكايت به‌گونه‌ي ديگري است.

به گزارش هنر نیوز به نقل از ايسنا، گالري «نيکول» آبان ماه سال 83 فعاليت خود را با برپايي نمايشگاه‌هاي مختلف عکس آغاز و در طول چهار سال فعاليت مستمر نزديک به شصت نمايشگاه را ميزباني كرد.

با درگذشت «نيکول فريدني»، عكاس جاودانه طبيعت و رنگ‌ها اين گالري براي مدتي تعطيل شد. اما بعدا با تلاش همسرش قرار بود با افزايش دو برابري فضاي نمايشگاهي اين مجموعه نسبت به گذشته، فعاليت‌هاي آن مجددا از آبان ماه سال 88 از سر گرفته شود. اين در حالي است كه به دليل فراهم نشدن شرايط مناسب براي گشايش اين مجموعه، بازگشايي آن هربار به تاخير افتاد.

منير سلطاني همسر زنده‌ياد نيكول فريدني در يادداشتي كه در اختيار ايسنا قرار داده است، وضعيت فعلي گالري «نيكول» را با تمام حاشيه‌هاي آن در اين دو سال اخير شرح مي‌دهد.

در بخش‌هايي از يادداشت همسر زنده‌ياد نيكول فريدني آمده است:« بعد از مرگ نيكول حال و روز خوبي نداشتم. هفته‌هاي اول كه نمي‌توانستم به گالري و خانه بازگردم و طوري شد كه آن جا را ترك كردم و تصميم گرفتم فعلا با خانواده‌ام زندگي كنم و گالري هم تعطيل شد.

البته تعطيلي گالري ربطي به افسردگي من نداشت، بلكه به دليل مسائل حقوقي بود.امروز هم در شرايطي قرار گرفته‌ام كه بايد مسائل را حقيقتا بازگو كنم. سه دانگ خانه فعلي و محل گالري به اسم همسر قبلي نيكول - كه 34 سال است در كانادا زندگي مي‌كند - است كه يك هفته بعد از فوت نيكول وكيلشان با من تماس گرفتند كه ايشان سه دانگ و اجاره اين چند سال را مي‌خواهند، من هم كه حال و روز خوشي نداشتم گفتم وكيلم با شما تماس مي‌گيرند.

وكيلم تماس گرفت ولي آنها به دادگاه شكايت كرده بودند كه سه دانگ را مي‌خواهند بفروشند و من هم به دليل علاقه‌ي خاص و هزينه‌هايي كه براي برپايي گالري كرده بودم،گفتم سهم آنها مي‌خرم و اين باعث شد تا دنبال وامي كه در زمان حيات نيكول از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي در خواست كرده بودم،باشم. به دلايلي اين كار سه سال طول كشيد، تا اين‌كه قبل از سال 89 وام من حاضر شد، ولي چه وامي.!

اين وام شرايطش عوض شده بود، وامي كه من مي‌خواستم در ازاي گسترش گالري و راه‌اندازي مدرسه عكاسي و با شرايط 12 درصد كه 5 درصدر آن را ارشاد پرداخت مي‌كرد به مدت 10 سال بود. اما اين وام با شرايط 5 ساله و 18 درصد و فقط در ازاي خريد مسكن يا تجهيزات پرداخت مي‌شد و به تبع براي من وام سنگيني بود».

او در ادامه آورده است: «من اين وام را براي گسترش گالري و تاسيس مدرسه عكاسي مي‌خواستم. اگر مسكن مي‌خواستم از بانك‌هاي خصوصي يا بانك مسكن وام مي‌گرفتم،در حالي كه اين جا فقط خريد آن سه دانگ مطرح بود.

به هرحال از خير وام هم گذشتم،چون مي‌بايست تاجر باشم تا بتوانم اقساط چنين وامي را پرداخت كنم و اگر هم تاجر بودم كه وام نمي‌گرفتم! براي همين به وكيلم اعلام كردم تا به وكيل آنها بگويد كه هم خريدار هستم و هم فروشنده و يا اين‌كه به نفر سوم بفروشيم كه البته هيچ خبري از آنها نشد تا در نهايت اخطاري برايم رسيد و براساس آن متوجه شدم آنها سه دانگ سهم خود را يك‌سال پيش به شخص ديگري فروخته‌اند؛ كسي كه آنجا را نديده است؟!شايد هم ديده.

بعد از اين‌كه به دادگاه مراجعه كردم، وكيل جديد پرونده را مطالعه كرد و متوجه شدم در اخطاري كه براي من آمده هنوز در پرونده نام خريدار قيد نشده است و از آدرسي كه شخص خريدار جديد داشت هم متوجه شدم كه به كسي كه وكالت محضري دارد - سه دانگ را به نام يكي از اقوام خود شايد هم همسر خود كرده و يا صلح عمري شده - و قيمت هم تعيين كرده بودند و فروخته شده بود. از آن جا متوجه شدم آن‌ها دنبال اجاره هم هستند، يعني از وقتي همسرم فوت كرده از من اجاره مي‌خواهند!»

مدير گالري نيكول در اين يادداشت ابراز عقيده كرده است:« من معناي قانون را نفهميدم، زيرا بر اساس قانون من حق شُفعه دارم و اگر من نمي‌خريدم آنها با اخطار و اطلاع بايد به شخص ديگري مي‌فروختند، در حالي كه هيچ‌كدام از اين‌ها رخ نداده و نمي‌دانم با اين آدم‌ها بايد چه كار كرد؟

من در چه فكري بودم و چه كارهايي براي « پدر عكاسي معاصر ايران» مي‌خواستم انجام دهم و آن‌ها در چه فكري بوده و هستند؟ »

همسر زنده‌ياد فريدني در ادامه آورده است:« من بعد از دوسال و نيم به آن خانه بازگشته‌ام،زيرا امروز نگران سه دانگ خودم هستم. شكايت ندارم، چون اميدي به رسيدگي ندارم،... اما از اين‌كه امروز از نام «نيكول فريدني » و حقش دفاع نكنم نمي‌گذرم. من به خوبي مي‌دانم او با چه عشقي عكاسي كرد. امروز تمام راز لطيف و هنري نيكول نزد من نگهداري مي‌شود و اگر توان اين را داشته باشم كه كتاب زندگي نيكول را به چاپ برسانم، تمام عكس‌ها و سرگذشتش را بازگو خواهم كرد و چند نسخه - كتاب مصور- را هم تقديم آن‌ها مي‌كنم تا قضاوت اشتباه نكنند و ديگران هم بدانند كه نيكول خانواده‌اش را ترك نكرده بلكه عاشق آنها بود و هر سال به كانادا سفر مي‌كرد».

سلطاني خطاب به خوانندگان اين متن مي‌نويسد:« بيشتر شما كساني هستيد كه نيكول فريدني و گالري نيكول را مي‌شناسيد.خودتان قضاوت كنيد كه دراين چند سال اخير منير سلطاني، همسر نيكول فريدني براي او چه كارهايي كرد؟ تمام مطالب روزنامه‌هاي آن روزها را دارم. نمي‌خواهم بازشان كنم. اما اين گزارشي از گالري نيكول براي تمام كساني كه در اين دوسال و نيم با من تماس گرفتند و جوياي بازگشايي گالري بودند و وقت براي نمايشگاه عكس مي‌خواستند. فعلا در اين شرايط به سر مي‌برم، اما اين نيز بگذرد...

من سعي خود را براي هنرمندي كه ديگر در ميان ما نيست مي‌كنم تا روحش هميشه شاد باشد كه هست. فقط مي‌توانم بگويم خوشحالم از اين‌ كه آرشيو با ارزشمند يك چهره‌ي ماندگار به امانت به من سپرده شده است و اميدوارم بتوانم از آن استفاده‌ي صحيح بكنم و شايد هم آن را به يك موسسه و ارگاني كه شايسته‌ي اين آرشيو است،واگذار كنم.

به اميد روزي كه ما آدم‌هاي عادي قدر مسلم و واقعي تمام هنرمندان و هنردوستان را بدانيم. دوست داشتن «هنر» هم خودش يك هنر است كه هركسي اين خصلت را ندارد. مي‌دانم در حال حاضر به هر ارگان و سازماني كه مراجعه كنم، براي كمك و ياري هيچ جواب ردي نخواهم شنيد.»

اما منير سلطاني در ديداري حضوري درباره بخش‌هايي از اين يادداشت به ايسنا، توضيح داد:«به توصيه دوستان و به خاطر نيكول مي‌خواستم سه دانگ فضاي گالري را بخرم كه متاسفانه اين اتفاقات به اين شكل جلو رفت.همه چيز كمي پيچيده است و من هنوز سردرگم هستم. آن زمان با صداقت به خانواده نيكول اعلام كردم كه مي‌خواهم سه دانگ سهم آنها بخرم و به درخواستشان حتي كارشناس آوردم و ملك را قيمت‌گذاري كردم،تا اينكه براي مدتي خبري از آنها نشد و من هم شك كرده بودم. وقتي با وكيلم صحبت كردم او هم اظهار بي‌اطلاعي كرد.»

او ادامه داد:«براي پيگيري به دادگاه رفتم و متوجه احظاريه‌اي شدم كه نشان مي‌داد آنها سه دانگ خود را فروخته‌اند.البته نمي‌دانم چرا با تاخير طولاني بعد از فروش اين سه دانگ،احظاريه دادگاه به جاي وكيلم براي من آمد؟ خيلي از وكلا معتقدند چون حق شفعه داشتم؛خانواده نيكول نمي‌توانستند ملك را بدون هماهنگي با من بفروشند.»

سلطاني كه اين روزها بر خلاف علاقه خود و تنها براي نگهداشتن گالري «نيكول» در اين محل زندگي مي‌كند اضافه كرد: «من شك كردم و بعد از پيگيري، اخطار آمد كه خريدار اين سه دانگ براي بررسي قابليت تفكيك ملك در شهريور ماه سال جاري به اينجا مي‌آيد و بايد در اين محل حاضر باشم. در تاريخ بعدي هم گويا قرار است دادگاه اجاره با حضور همسر قبلي نيكول كه سهم خود را به فرد ديگري فروخته است برگزار شود.البته اسم اين خريدار در دادگاه نبود ،بلكه تنها در ثبت احوال قيد شده بود.»

او در پايان عنوان كرد: «فكر نمي‌كردم تا اين اندازه در حد نيكول نامردي شود.در حال حاضر هم اين داستان را براي مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بازگو نكرده‌ام. آن زمان فقط بحث خريد اين سه دنگ را مطرح كرده بودم و آنها هم گفتند كه وام مي‌دهيم كه البته داستان وام بعد از سه سال دوندگي به اينجا رسيد، به طوريكه من شرايط بازپرداخت آن را نداشتم. اما در نهايت اميدوارم كه اين داستان به خوبي و خوشي به سرانجام برسد و اميدوارم هر چه سريع‌تر به اهدافم براي راه‌اندازي بنياد و گالري نيكول دست پيدا كنم.اگر امسال نشد ،در سال‌هاي آينده اين كار را انجام خواهم داد هرچند خيلي‌ها هستند كه نمي‌خواهند من به اهدافم برسم.»





کد خبر: 15854
Share/Save/Bookmark