فیلمی که منطبق با هیچ تاریخی نیست
عبوری کوتاه بر فیلم «خانه پدری»؛
فیلمی که منطبق با هیچ تاریخی نیست
«خانه پدری» عنوان فیلم کیانوش عیاری است که محصول ۱۳۸۹ است اما به دلیل اصلاحات وارد بر آن، برای نخستین بار در سی و دومین جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۹۲ اکران شد.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۱۲
به گزارش هنرنیوز، این فیلم به دلیل حواشی خاصی که پس از تولید آن ایجاد نمود نتوانست وارد عرصه سینمای ملی در بخش اکران شود و تنها دو بار اکران خصوصی شد و کارگردان آن با استفاده از این موقعیت این اثر را که به دلیل خشونت غیر واقعی تاریخی اثری ضد ایرانی شناخته شده بود در جشنواره های خارج از ایران به نمایش درآورد و جوایزی را کسب کرد.

«خانه پدری» اگرچه دارای تکنیک های خوبی است که المان های اصلی تولید و تهیه فیلم هایی از این دست به شمار می رود، اما دارای ضعف های اساسی در نگرش تاریخی است که انطباق آن را با واقعیت موجود در طول دوره زمانی با مشکل مواجه است.

این فیلم کودکی تا پیری پسربچه ای به نام محتشم را با حادثه قتلی که در نوجوانی او اتفاق افتاده و زندگی نسلی زنان یک خانواده را به نمایش درآورده است که تنها بسنده در یک خانواده و آن هم نه به طور حتم و نیز غیر قابل تعمیم به جامعه ایرانی است.

شاید بتوان اینگونه گفت که اساسا همه حوادثی که در این فیلم راجع به نسل های دیگر پس از قتل خواهر محتشم اتفاق می افتد با واقعیت تطابق بیشتری دارند تا اصل قضیه که قتل خواهر محتشم توسط پدر خانواده تنها به خاطر ترس از آبروریزی و دفن او در زیرزمین خانه است.


«خانه پدری» در نگاه بسیاری از منتقدان فیلمی خشونت بار است که منطق روایی آن در واگویه تاریخ دارای ابهام و اشکال است وگرچه هیچ کس منکر احجاف سترگی که در طول تاریخ بر زنان رفته است نیست لیکن پرداخت کیانوش عیاری، پرداختی ناواقعی از تفکر حاکم بر جامعه سنتی در قبال خواهری است که با خشونت توسط پدر و برادرش به قتل میرسد؛ او در عین حال باقی داستان را با تمرکز بر جزئیاتی که نسل سوخته زنان را به تصویر می کشد توانسته است به توفیق نسبی در این ماجرا دست یابد، توفیقی که ناشی از بیان واقعیت نه در خود واقعه که در به تصویر کشیدن فضای فکری موجود در نسل های دیگر خانواده محتشم است.

مسئله حائز اهمیت این است که چرا کارگردان کوشیده است تا بن مایه داستان را بر قتلی بنا نهد که اساسا در تاریخ اجتماعی ایران وجود ندارد، شاید بتوان گفت این قتل نماد کشتن حقیقت زن یا زن کشی به لحاظ حقوقی در جامعه مدنی دوران سنت است اما آیا صحه گذاشتن بر واقعیت یک حادثه با پیش فرض تعمیم پذیری امری نیست که سبب شود کارگردان با فیلمش در ویترین های کشورهای دیگر به عرضه درآید؟! آیا جشنواره های بین المللی که اساسا به دنبال نقدهای غیرواقعی از جامعه ایرانی هستند به موازات ساخت چنین فیلمی به استقبال از آن نمی روند؟!

کیانوش عیاری، کارگردان خوش سابقه ایست که در حال و هوای دوره زمانی فیلم «خانه پدری» با فضای فکری سده ۱۳۰۰ شمسی تا نزدیک به روزگار حال، یکی از بهترین نمونه های اثرش را در سریال «روزگار قریب» به نمایش گذاشته است؛ وقتی کاراکترهای «خانه پدری» اعم از مهران رجبی، ناصر هاشمی و مهدی هاشمی پیش روی مخاطب گذاشته می شود به ناگاه «روزگار قریب» فصلی است که با تفاوت بسیاری از فضای فکری ایران مورد نقد در اثر او قرار میگیرد؛ زیراکه این جامعه همان جامعه است و گویی تنها صرف افعالش در نگاه عیاری تمایز یافته است.


آنچه به نظر میرسد این است که امروزه بسیاری از کارگردان های مطرح سینمای ایران تلاش می کنند واقعیت های اجتماعی را از لایه های خود بیرون کشیده و آن را تبدیل به یک سبک ویژه در کارنامه خود کنند اما عیاری انگار حقیقت موجود را در لایه های اغراق پیچیده و آن را از واقعیت خارج نموده و تقدیم مخاطب کرده است صرفا به این دلیل که بگوید «من حقیقت را گفته ام» حال آنکه تاریخ اجتماعی ایران با تمامی سیاهی های خود فاقد مواردی از این دست است که قابل تعمیم به نهاد خانواده تحت عنوان نسل کشی زن ایرانی باشد.

شاید به همین دلیل است که در دوره قبل، مسئولان سینمایی کشور از اکران این فیلم با انتقاد به قسمت اصلی آن خودداری کردند، به واقع فیلم «خانه پدری» هرگز یک پدیده نبوده و نیست و تنها رنگ و لعاب دهی و مضمون سازی غیر واقعی از جریان سنت در خانواده ایرانی در دوره معاصر است که فرعیات آن واقعی تر از موضوع اصلی آن هستند؛ با این حال حق این است که غیر از موضوع فیلم، جانب انصاف را در ساخت یکدست و استفاده بهینه از نمادهای ایرانی در این اثر نادیده نگرفت.
کد خبر: 69233
Share/Save/Bookmark