وقتی مرگ حرف آخر را نمی زند
نگاهی به فیلم «خط باریک سرخ»؛
وقتی مرگ حرف آخر را نمی زند
مالیک به درون ذهن سربازها نفوذ می کند و مونولوگهایی را در دهان بازیگران می گذارد که از صحنه های نبرد مهم تراند.
 
تاريخ : جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۳۴
شاید با دیدن سکانسهایی از طبیعت و حتی انسانها به یاد ساخته های «گادفری رجیو» و مستندهای «نشنال جئوگرافی» بیفتید. نور از دمیان درختان تنومند جنگل داخل می شود، جوجه پرنده ای که همین چند لحظه قبل متولد شده روی زمین افتاده و مشغول جان کندن است، باد میان گیاهان علفزار می خزد، سربازان در جستجوی جوابی برای چرایی کشتن دیگری یا کشته شدنشان به دست دشمن یورش می برند و پروانه ای در میان آتش از کنار آنها بلند شده و دور می شود... اینها چیزهایی است که مالیک به خورد ما می دهد.

سربازان آمریکایی در سال 1942 در جریان جنگ جهانی دوم به امید پس گرفتن جزیره ای از ژاپنی ها در آن پیاده می شوند. در آغاز مقاومتی در برابرشان وجود ندارد. گروهان خیلی بی دردسر جلو می روند اما به استحکامات قوی ژاپنی ها روی ارتفاعات جزیره بر می خورند. سروان «استاروس» که از سوی مافوقش سرهنگ «تال»، تحت فشار است از اعزام افرادش برای گرفتن تصرفات دشمن سرباز می زند و از دستور او سرپیچی می کند. سرانجام گروه کوچکی از سربازان داوطلب، دشمن را غافلگیر کرده و بسیاری از آنها را می کشند. تعدادی از ژاپنی ها کشته و اسیر می شوند و تال مفتون پیروزی به گروه یک هفته استراحت داده و استاروس را به بازنشستگی زود هنگام فرامی خواند. در این میان سربازی به نام «ویت» در کنار دوستانش ماجراها را به شکل دیگری می بینند.
 
همه اینها را بریزید دور. فیلم درباره این چیزها نیست، مالیک دنبال چیز دیگری است.
 
خط باریک سرخ براساس اقتباسی آزاد «از اینجا تا ابدیت» اثر «جیمز جونز» ساخته شده، کتابی که در 1964 دو سال بعد از به چاپ رسیدن توسط «اندرو مارتون» به فیلم تبدیل شد، اما نسخه مارتون با ساخته مالیک زمین تا آسمان فرق دارد. چنان غرق در فیلم مالیک می شوید که سوالهای فیلم حس تولدی دوباره را برایتان تداعی می کند، قبلا به این سوالها فکر کرده بودم؟

شاید این فیلم به معنای کلاسیکش یک فیلم جنگی به نظر نرسد اما هنوز دلایل زیادی برای دیدن این فیلم وجود دارد به ویژه برای کسانی که داستانهای حماسی جنگ را تحسین می کنند. این فیلم در همان سالی ساخته شد که استیون اسپیلبرگ «نجات سرباز رایان» را ساخت. حتی سکانسهای ورود سربازان با کشتی به جزیره تماشاگر را یاد این فیلم می اندازد. اما خط باریک سرخ در مقایسه با اثر اسپیلبرگ قصد ندارد ما را با تصاویر غرق به خون خود حیرت زده کند. مالیک تلاش می کند تا هرج و مرج، کشتار رقت باری که به دل سربازان چنگ می زند و وحشت از جنگ را نشان دهد، سربازانی وحشت زده، بی تمایل به جنگ، عاشق و متفکر. او انسان را چه برای هم نوع خود و چه برای طبیعت مخرب می داند.

علاوه بر سبک بصری مالیک، بیرون کشیدن احساسات درونی کاراکترهای اصلی، صحنه های نبرد و مبارزه ها بی نظیر از آب در آمده اند. در سکانسهایی از فیلم «بن چاپلین» که متاهل است را بارها در رویایی با همسرش می بینیم و مالیک چه حیرت انگیز توانسته خیالات تاثرآور را، با لطیف ترین عبارات و دوست داشتنی ترین تصاویر از رابطه این زوج، ضمیمه فیلم کند. فیلم ظرفیت اغنا کردن هر دو گروه روشنفکر و دوستداران سینما را دارد.

«جیمز کاویزل»، «بن چاپلین» و «الیاس کوتئاس» در فیلم بازی های فوق العاده ای دارند. «شان پن» هم با وجود بازی کم حضور موثری در فیلم دارد. «نیک نولتی»، که نقش فرمانده را بازی می کند، میمیک «ژنرال جورج اس.پاتون» را، که «جورج سی اسکات»، در فیلم «پاتون(1970)» اثر «فرانکلین شافنر»، بازی کرده به خود می گیرد. علاوه بر اینها فیلم پر است از نامهایی که اکنون به بازیگرانی صاحب نام تبدیل شده اند، «جان کیوزاک»، «وودی هارلسون»، «جرد لتو»، «آدرین برودی» و «جان سی.ریلی». حضور کوتاه «جرج کلونی» و «جان تراولتا» هم بیشتر ادای احترامی به این دو بازیگر محبوب محسوب می شود.

مدیتیشن فلسفی مالیک می توانست از این طولانی تر باشد. اولین نسخه این فیلم 6 ساعته بود که مالیک در تدوین نیمی از آن را دور ریخته است. او جنگ با درون را در مبارزه ای بی امان از چراها و پوچی نهفته در پس پیروزی جنگ را به تصویر می کشد. به درون ذهن سربازها نفوذ می کند و مونولوگهایی را در دهان بازیگران می گذارد که از صحنه های نبرد مهم تراند. خط باریک سرخ فیلمی آسان یا کامل نیست، مالیک مفهوم وجود و جهان را ثابت نمی داند و با دوربین متحرکش فلسفه «طبیعت در حال حرکت و شدنِ هایدگر» را باز می آفریند و همه اینها کافی است برای دیدن این فیلم.

یاسین پورعزیزی
کد خبر: 70241
Share/Save/Bookmark