مردانی که از پنجره‌ها بیرون جستند
نگاهی به «12 سال بردگی»؛
مردانی که از پنجره‌ها بیرون جستند
می‌توان گفت این بهترین فیلمی است که در مورد تاریخ برده داری ساخته شده و هنوز چیزهای زیادی را برای گفتن باقی گذاشته است.
 
تاريخ : دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۹
استیو مک کوئین در دنباله دو اثر تحسین برانگیز خود «گرسنگی» و «شرم» با اقتباس از یک ماجرای واقعی که حوالی سال 1841 اتفاق می افتد داستان مردی آزادی را روایت می کند که اسیر شده و در دوران رونق برده داری در ایالات جنوبی آمریکا فروخته می شود. در ساراتوگا اسپرینگز نیویورک سالومون نورثاپ سیاه پوستی آزادی که به عنوان یک نوازنده زندگی شرافتمندانه ای را می گذراند پس از یک پیشنهاد برای کار کردن در یک سیرک از سوی دو مرد، بی خبر از همه جا در دام آنها افتاده به زودی خود را در غل و زنجیر تاجران برده می بیند تا به جنوب منتقل شده و در یک بازار برده داری به فروش برسد.

با انتشار جانگوی رها شده و ساخت فیلمهایی در مورد برده داری در دوره بعد از اوباما، آمریکا بیش از پیش با گذشته خود روبرو می شود. فیلمهای چون «The Help» که در سال 2011 به روی پرده رفت و «سرپیشخدمت»، «ایستگاه فروتویل»، «ماندلا: پیاده روی طولانی تا آزادی» که سال جاری به نمایش در آمدند و کلی سروصدا به راه انداختند همه از این دست هستند. ساخته آخر مک کوئین فیلم خوب تلخ و نقب کوچکی است به خوی سلطه جوی و سیری ناپذیر اربابان سرمایه.

هر سکانس از 12 سال بردگی و تقریبا هر نما از این فیلم حقایق تاثیرگذاری را درباره گذشته آمریکا در دوران سیاه برده داری نقل می کند. به جرات می توان گفت این بهترین فیلمی است که در مورد تاریخ برده داری ساخته شده و هنوز چیزهای زیادی را برای گفتن باقی گذاشته است. 12 سال بردگی به لحاظ تاریخی هم فیلم مهمی است، زیرا بسیار بدیع، دقیق و هوشمندانه ساخته شده است. موضوعاتی این چنینی که فیلم روی آنها دست گذاشته می تواند به سادگی فیلم را از آن ور بوم بیاندازد.

یکی از شوکهایی که 12 سال بردگی با خود دارد این است که مدام این را یادآوری می کند که فیلمهایی که درمورد برده داری ساخته شده اند چقدر کم هستند. این فیلم یادآور فیلم «مندینگو» هم هست. اثری که با اقتباس از کتابی به همین نام به قلم «کایل آنستوت» ساخته شد. فیلمی از «ریچارد فلاشیر» که عکس العملهایس متناقضی را در پی داشت. بسیاری این فیلم را ستودند و بسیاری آن را مذخرف خواندند. با این حال مندینگو بیشتر به عنوان یک فیلم بد شناخته می شود اما در مورد ساخته مک کوئین اوضاع به شکل دیگری است. بیشتر خاطرات نورثاپ یک سال بعد از کتاب کلبه عمو تام و 8 سال قبل از شروع جنگهای داخلی منتشر شد. او در کتاب خود در مورد لحظاتی که دست و پایش بسته و آویزان شده بود نوشته «مچ دستها و پاهای من و رباطهای دستها و پاهایم شروع به متورم شدن کرد، طوری که گوشت متورم بدنم طنابی را که با آن بسته شده بودم پنهان کرد.»

فیلم سکانسهای تاثیرگذاری از کتاب نورثاپ در خود دارد و منتقدان سینمایی این فیلم را ستوده اند. «کالوم مارش» از سایت اند ساوند نوشته «12 سال بردگی رشادت رسمی مک کوئین و به طور قابل توجهی جدیت مطلق او را به عنوان یک دراماتیست ثابت می کند». «برایان واینر» هم از دیلی میل در مورد فیلم گفته «تا الان دوبار فیلم را دیده ام و هر بار به یک اندازه مرا شیفته و وحشت زده کرده است.» فیلم از  جهاتی هم با جانگوی رها شده تارنتینو مقایسه می شود.

شاید تارنتیتنو فیلمش را با تمسخر و استهزا صیقل داده و با یک حمام خون فیلم را پایان می دهد، اما از طرفی هم به ما اجازه می دهد که هنگام ترک سینما احساس کنیم که عدالت اجرا شده، ولی مک کوئین به عمد از این کار سرباز می زند هر چند سالومون به جمع خانواده اش می پیوندد اما با دیالوگ «ببخشید که اینطوری سر زده اومدم اما من روزگار سختی رو تو این چند سال گذشته داشتم» و چشمهای تر شده اش پنداری خودش را مقصر می داند و به دنبال پاسخی برای تحمل این همه رنج و محنت در سفر به جهنم است.

رابی کالینز از تلگراف در اهمیت این موضوع نوشته:«برای سنجش اهمیت این موضوع باید به سال 1915 بروید. در آن سال دی.دبلیو گریفیث تولد یک ملت را منتشر کرد. حماسه ای تاریخی از جنگهای داخلی آمریکا و پیامدهای آن که قوانین حاکم این روزها را برای دوست داشتن، دیده شدن و ساخته شدن فیلمها متبادر می کند. این فیلم اولین فیلمی بود که در کاخ سفید به نمایش در آمد و «وودوارد ویلسون» رئیس جمهور آمریکا در آن دوران آن را «تاریخ نوشته شده با آذرخش» نامید. اما فیلم گریفیث هیچ حقیقتی را در خود ندارد. شخصیتهای سیاه پوست که توسط بازیگران سفید و با صورتهای گریم شده بازی می شوند در فیلم متجاوز و دائم الخمر نشان داده می شوند.» سینما همین است، یک ابزار و هرکسی ساز خود را آن گونه که دوست دارد می نوازد.

مك كوئين در مصاحبه ای درباره كم لطفي سينماي امريكا به موضوع برده‌داري اشاره کرده و افزوده: «جنگ جهاني دوم پنج سال طول كشيد و صدها و هزاران فيلم درباره هولوكاست و جنگ جهاني دوم ساخته شد. معضل برده‌داري 400 سال به طول انجاميد و تنها كمتر از 20 فيلم سينمايي درباره اين موضوع ساخته شده است. بايد اين خلأ را اصلاح و جبران كرد و نگاه دوباره‌اي به اين نقطه تاريخي انداخت».

دکتر شریعتی در مورد مردان بزرگ تاریخ گفته: «آنها که از در مي‌آيند و مي‌روند، چهارپايان نجيب و ساکت تاريخ‌اند. حادثه‌ها را تنها کساني در زندگي آدمي آفريده‌اند، که از پنجره‌ها برون جسته‌اند و... يا به درون پريده‌اند.» سالومون نورثاپ با زنده نگه داشتن امید در خودش راه آزادی اش را پیدا کرد و حادثه آفرید، با نوشتن کتابش تاریخ را زنده نگه داشت تا برسد به دست مک کوئین. تاریخ هیچ گاه مک کوئین را فراموش نخواهد کرد، او با ساخته اش همچون سالومون از پنجره ها بیرون جسته.

یاسین پورعزیزی
کد خبر: 68623
Share/Save/Bookmark