درس اخلاقی به نام «طلا و مس»
 
تاريخ : دوشنبه ۲۸ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۵۲
فیلم سینمایی «طلا و مس» روایت طلبه‌ای‌ست که به شوق شرکت در درس اخلاق استادی بنام از شهر و دیار خود جدا شده و با همه مشکلات زندگی در شهری مانند تهران به همراه خانواده مهاجرت کرده است تا پا در راهی جدید در مسیر سلوک و بندگی گذارد. اما این درس استاد نیست که سید رضا را به پیش می‌برد، چه آن که درس استاد بهانه ای می‌شود تا سید رضا در کوره زندگی ساده و سختش آبدیده شود و کیمیایی را بیابد که اگر سالیانی دراز در محضر اساتید زانو می‌زد بدان دست نمی‌یافت.

به گزارش هنر نيوز به نقل از فارس،سید رضا در درس اخلاق شرکت می‌کند اما نه درس اخلاق حوزه علمیه که درس اخلاق زندگی. درس اخلاق مهربانی به همسر، درس اخلاق رسیدگی به فرزندان و درس اخلاق توجه به چیزهای کوچک. و این همه نه به معنای بی‌نیازی از دروس اخلاق اساتید که به معنای به کار بستن دانسته‌هاست و تقرب با عمل صالح.

طلبه جوان فیلم از ابتدا تا پایان فیلم مسیری را طی می‌کند که اگر چه در پایان بضاعت مالی خویش را کمتر می‌بیند و همسر بیمار و رنجورش را در سویی و چشمان کم فروغ‌اش را در سویی دیگر؛ اما او به چیزی فراتر از این دست یافته و خود را پله‌ای نزدیک تر به خدا می‌بیند و عیارش را نه به دانسته‌هایش بل به اعمالش می‌سنجد.

«طلا و مس» تکرار حقیقتی است که همه معلمان سعادت بشریت بر آن تاکید کرده‌اند و آن حرکت از دانستن به سمت عمل کردن است و این اکسیری است که مس وجود را طلا کرده و آدمی را از ملائک مقرب بالاتر برده است. زمانی عبادت و تقرب سید رضا در درس خواندن و علم آموزی و شرکت در کلاس‌های درس بود و اینک او با قالی‌بافی عبادت می‌کند و مگر غیر از این است که تلاش برای روزی حلال مانند شمشیر زدن در میدان جنگ است؟!

اینک عبادت سید رضا با آشپزی است و نگهداری از کودکان و در این مسیر است که روزنه‌ای جدید از معرفت در مقابل چشمانش گشوده می‌شود و در می‌یابد که توجه به چیزهای کوچک و به ظاهر بی اهمیت است که گام های بلند و بزرگ تقرب را در پی‌دارد، از توجه به دختر عقب مانده همسایه گرفته تا کفش‌های به هم ریخته طلاب شرکت کننده در درس اخلاق.

او در مسیر تکامل اما استادی دارد درس نخوانده ولی با معرفت. سید رضا تنها پس از دور ماندن از همسر خانه دارش است که او را از نو می‌شناسد. همسری که نه بسان طوفانی سهمگین که به مانند جویباری آرام و لطیف اطراف خود را تغییر می‌دهد، نه با زور و فشار که با همراهی و همدلی. خانه را آماده می‌کند، فرزندان را تربیت می‌کند، با شوهرش همراهی می‌کند، از همسایگان غافل نیست و حتی پرستار بیمارستان را نیز بی نصیب نمی‌گذارد. او حرکت جدیدش را مدیون این شناخت است که زهرا سادات برایش به ارمغان آورده است. همسری که در ایام بیماری نیز خود را خجالت زده شوهر و فرزندانش می‌بیند و تمام سعی خود را می‌کند که آخرین عصاره‌های وجودش را نیز نثار آنان کند.

و اینچنین می‌شود که سید رضای طالب اخلاق و استاد، کلاس خود را در خانه و جامعه‌اش می‌بیند در نحوه تعامل با کودکانش، در مدیریت خانه و در درمان همسر رنجورش. اینک نه قلم و دفتر به کارش می‌آید و نه زانو زدن و گوش فرادادن. این درس اخلاقی است عملی که تنها با گذشتن از حجاب‌های ظاهری می‌توان آن را فرا گرفت و این حکمتی‌است که سید رضا در پایان فیلم دریافته، آنجا که در آستانه کلاس درس استاد به جفت کردن کفش‌های درهم ریخته طلاب می پردازد.

و هم از این روست که باید طلا و مس را درس اخلاق دانست، درس اخلاقی نه برای دانستن بل برای فهمیدن نه برای دیدن و لذت بردن که برای عمل کردن و نه برای مس ماندن که برای طلا شدن.

کد خبر: 13390
Share/Save/Bookmark