«فردیت اشتراکی» و بیان اندیشه های انتقادی
نگاهی بر تازه های نشر؛
«فردیت اشتراکی» و بیان اندیشه های انتقادی
«فردیت اشتراکی» عنوان کتابی است نوشته‌ «ژولیا کریستوا»، با ترجمه «مهرداد پارسا» که چندی پیش توسط انتشارات روزبهان منتشر شده است.
 
تاريخ : دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۱

به گزارش هنرنیوز، «ژولیا کریستوا» نشانه‌شناس، نظریه‌پرداز و روانکاو پر آوازه جهان و نیز نویسنده‌ای خلاق و قابل توجهی است. او در ۱۹۴۱ در بلغارستان متولد شد اما بعدها در ۱۹۶۶ به پاریس آمد و وارد زندگی روشنفکری پاریسی شد. رمان تحسین‌شده او، سامورایی‌ها (۱۹۹۰) به تحلیل جریان روشنفکری آوانگارد پاریس می‌پردازد که از آن زمان کریستوا بدان تعلق داشته است. با این همه، هر چند روانکاوی برای کریستوا به‌ویژه با توجه به تأملات او در باب طبیعت زنانه، یکی از برجسته‌ترین و سازنده‌ترین ابعاد آثارش باقی می‌ماند، پژوهش درباب ماهیت زبان و نیز یررسی چگونگی پیدایش اثر هنری نیز در دستور کارش قرار دارد.
کتاب حاضر شامل مقدمه‌ای از «توریل موی» و چند مصاحبه با کریستوا و در نهایت سخنرانی او در دانشگاه کلمبیا است و مترجم کتاب آن‌ها را صرفا جهت آشنایی با برخی اندیشه‌های انتقادی کریستوا انتخاب کرده است.
بخش اول کتاب مقدمه‌ای است از «توریل موی» درباره زبان شناس جوان (ژولیا کریستوا) در ۱۹۶۶، که با گرفتن بورس پژوهشی دکترا مصاف روشنفکری خود را در پایتخت فرانسه آغاز کرد و درست از همان آغاز سیر فکری، مقامی یافت که الهام‌بخش استادان خود شد. مقدمه «موی» با شرح نکته‌هایی درباب پروژه نشانه‌شناسی کریستوا و حضور او در فعالیت‌های آوانگارد گروه تل‌کل، فمینیسم و زنانگی، گرایش او به سیاست در سطح فردی (خرد)، و در نهایت نقد او بر ایده تفاوت دریدا، معرفی پیشرفته‌ای از سیر فکری کریستوا به دست می‌دهد.
در گفت‌و‌گوی نخست، «نینا زیوانسویچی» با پرسش از کیفیت طرح مفهوم زنانگی در آثار کریستوا از او می‌خواهد تا از رمان و سرپیچی سخن بگوید. در بخشی از این گفت‌و‌گو درپاسخ کریستوا به زیوانسویچی درباره کتاب «سرپیچی درونی» و پرسش او ـ آیا افرادی هستند که در مقابل این واقعیت که نمی‌توانند خودشان را محقق کنند سرپیچی می‌کنند، معضل زمان ما نیست؟ یعنی کسانی که اندوهناک هستند و به جایی می‌رسند که علیه خودشان سر پیچی کنند؟ـ می‌خوانیم: «سرپیچی نه ابزار اضطراب وجودی صرف است و نه ستیز با یک نظم سیاسی‌ـ‌اجتماعی، بلکه مستقر ساختن مجدد امور است که دوباره به آن دست می‌زنیم. و به این معنا، سرپیچی، که فضای روانی را فرا می‌گیرد، شکلی از زندگی است، و چه وضعیت عاشق‌بودن باشد، چه عمل آفرینش زیبایی‌شناختی یا طرحی که به فعالیتی بسیار ناچیز اشاره داشته باشد اما چیزی‌ است که به شما اجازه می‌دهد گذشته خود را مجددا بیازمایید؛ یعنی آن را دوباره بسنجید و احیا کنید.»
مقاله «پیرمرد و قانون» گفت‌و‌گوی «جوزفینا آیرزا» با کریستوا است که در آن اتوبیوگرافیک کریستوا هم پیش کشیده شده و بنا بر تجربه شخصی تبعید ‌مانند خود او با مسئله مهاجرت و بیگانگی پیوند می‌خورد. در ایتدای این گفت‌و‌گو آیرزا می‌پرسد: «به نظر شما با توجه به مهاجرت ساکنان اروپای شرقی به اروپای غربی و امریکا، چه بر سر فرهنگ‌های منطقه‌ای و محلی می‌آید؟» و کریستوا پاسخ می‌دهد: «درباره این موضوع در آخرین رمانم (پیرمرد و گرگ‌ها) صحبت کرده‌ام... کتاب من درباره قدرت شر است. در آن کشورها چیزی که برای کمونیست‌ها موفقیت‌آمیز است و با نام «فرهنگ» شناخته می‌شود همان فوران و طغیان شر است و فکر می‌کنم که متأسفانه پیش از آنکه مردم در آن کشورها به فرهنگی دست یابند، زمان زیادی را در جهنم خواهند گذراند. آیا روزی به فرهنگی بین‌المللی یا جهان‌وطن و یا نوعی پیوند جدید میان فرهنگ اروپاییی و سنت‌های بومی خواهیم رسی.؟ اکنون مسئله این است که در اروپا ما با چیزی مواجهیم که از زمان پایان امپراتوری روم به بعد هرگز دیده نشد و آن ورشکستگی روابط انسانی است؛ امری که به طور قطع به فرهنگ مربوط می‌شود.»
مقاله چهارم تحت عنوان «بخشایش» به گفت‌و‌گوی «آلیسون رایس» با ژولیا کریستوا اختصاص دارد. در این گفت‌و‌گو کریستوا به شرح دیدگاه‌ها و نظرات خود درباره بخشایش پرداخته و آن‌ها را تأملات دریدا و آرنت مقایسه می‌کند. درجایی از این مقاله آمده است: «کریستوا از برخی اظهارات منتشر شده دردا استفاده می‌کند تا دیدگاه خود را بپروراند؛ او در واکنش به چیزی که آن را بینش «آرمان‌گرایانه»‌ی دریدا می‌داند، تأکید می‌کند که بخشایش را باید به حوزه خصوصی تعامل انسانی محدود کرد. در محدوده اجتماعی جنایتکاران باید به خاطر اعمالشان محاکمه و مجازات شوند.»
در مقاله «فردیت اشتراکی» کریستوا به گفت‌و‌گو با یکی از دانش‌آموختگان خود، «جان لچت» می‌پردازد تا علاوه بر ارائه شرحی از دیدگاه‌های خود راجع به تکنولوژی، تجربه زیبایی‌شناختی در اندیشه آرنت و البته آثار خود، به ایده قابل توجه فردیت اشتراکی، تأکید بر کسب فردیت شخصی سوژه با هویتی جمعی، بپردازد.
مقاله ششم، گفت‌و‌گوی «بریژیت هویتفیلد میدتون» با کریستوا است و«در گذر از مرزها» نام دارد. در این گفتگو کریستوا ما را با سیر فکری دیرپا و غیرمعمول خود به عنوان یک نویسنده، روشنفکر و فردی دانشگاهی آشنا می‌کند. او از سال‌های آغازین فعالیت خود به عنوان یک پساساختارگرای رادیکال و فمینیستی پست‌مدرن، سخن می‌گوید و بحث می‌کند که چگونه حوزه کاری‌اش با الحاق نظریه و عمل روانکاوانه گسترش یافت. او به سؤالاتی درباره آثارش در باب امر آلوده، مالیخولیا، مادرانگی و عشق پاسخ می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه تجربیات شخصی، همچون مرگ پدرش، بخش‌هایی از فرآوری ادبی او را شکل داده‌اند.
««ما دو تا» یا تاریخ‌ ـ‌ داستان بینامتنیت» به یکی از سخنرانی‌های کریستوا در دانشگاه کلمبیا، با موضوع بینامتنیت اختصاص دارد که دیدگاه‌های «مایکل ریفاتر» در باب سوبژکتیویته‌ای که ساختاری بینامتنی دارد را بررسی می‌کند. کریستوا در بخشی از این سخنرانی آورده است: «از نظر من، بینامتنیت عمدتا شیوه‌ای برای ثبت شدن تاریخ در ماست: ما، دو متن، دو سرنوشت، دو دوران. بینامتنیت شیوه‌ای است که تاریخ را به ساختارگرایی و متن‌ها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد می‌کند. حتی اگر فرمالیست روس، باختین، هرگز از واژه بینامتنیت استفاده نمی‌کرد باز هم همه چیز از داستانی مربوط به او شروع می‌شد.»
کد خبر: 37141
Share/Save/Bookmark