استاد فیلم‌های اجتماعی
به مناسبت تولد «برتراند تاورنیه»؛
استاد فیلم‌های اجتماعی
یکی از تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانان فرانسوی که برای ساخت فیلمهایی با تم روابط خانوادگی، جنگ جهانی و معضلات اجتماعی شناخته می شود برتراند تاورنیه است.
 
تاريخ : جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۴

صرف نظر از موضوعاتی که فیلمهایش به تصویر می کشند تاوارنیه به باطن انسانها می نگرد، چیزی که او را به عنوان سینماگری پیشرو و دلسوز معرفی می کند.

تاورنیه در ۲۵ آوریل ۱۹۴۱ به دنیا آمد و با عشق به فیلم بزرگ شد و در سن ۱۳ سالگی تصمیم گرفت که یک کارگردان شود. او تحت تاثیر کارگردانانی چون «ژان رنوآر»، «ژان ویگو»، «جان فورد»، «ژاک بکر»، «ساموئل فولر» و «ویلیام ولمن» بود و در دوره ای که در سوربن، جایی که حقوق خواند، بود به عنوان دستیار «ژان پیر ملویل» وارد عرصه سینما شد. بنا بر اعتراف خودش خیلی در کارش خوب نبود از این رو منتقد فیلم شد. در حالی که برای نشریاتی چون کایه دو سینما و پوزیتیو کار می کرد کار می کرد دو کتاب درباره سینمای آمریکا نوشت که یکی از آنها چندین بار به چاپ رسیده است.

تاورنیه به عنوان مسئول روابط عمومی «ژرژ ده بوئر گارد»، تهیه کننده معروف فرانسوی، فرصت کارگردانی قسمتهایی از یک پروژه فیلمسازی فیلمهای کوتاه را پیدا کرد. او اولین فیلم بلند خود را با نام «ساعت ساز سن پل» در ۱۹۷۴ کارگردانی کرد. داستان یک ساعت ساز و رابطه پیچیده او با پسر عصیانگرش و جامعه بورژوایی آن دوران. این فیلم تحسین بین المللی و جایزه هیات داوران فستیوال فیلم برلین را به دست آورد. فیلیپ نوآره شخصیت اول این فیلم بود، بازیگری که در اغلب پروژه های بعدی تاورنیه هم ظاهر شد.

تنها یک سال بعد این کارگردان دوباره تحسین شد، این بار برای دو فیلم. اولی «Que la fête commence» که درامی تاریخی درباره مشکلات عاطفی و ایدئولوژیک «فیلیپ دواورلئان(پسر لوئی سیزدهم)» قبل از انقلاب فرانسه بود که چهار جایزه سزار از جمله جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. دومی هم «قاتل و قاضی» که این هم چند جایزه سزار از جمله بهترین فیلمنامه ارجینال را برای تاورنیه به ارمغان آورد. کشف رابطه بین یک قاتل کودکان و یک قاضی که یابد درباره سرنوشت او تصمیم بگیرد، موضوع این فیلم است. از این به بعد درگیری های ذهنی دو انسان کاملا مخالف و موانع ذهنی تقلیل ناپذیر به یکی از علائق اصلی تاورنیه تبدیل می شود.

تاورنیه در فیلم «بچه های لوس(۱۹۷۷)» بار دیگر روابط خانوادگی و مسائل اجتماعی را موضوع فیلم خود قرار داد. او بعد از این فیلم در مسیری متفاوت فیلم علمی تخیلی «تماشای مرگ(۱۹۸۰)» را ساخت و کارش را با ساخت درام خانوادگی «تعطیلات یک هفته ای(۱۹۸۱)» ادامه داد. «یک شنبه در بیرون از شهر(۱۹۸۴)» از سوی منتقدان بسیار مورد توجه قرار گرفت. ساخت این فیلم از چهار سال قبل آغاز شده بود و درباره رابطه یک نقاش پیر و فرزندان و نوه هایش است. این فیلم چند جایزه از جشنواره کن گرفت از جمله جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه، که آن را مشترکا با همسرش «کولو تاورنیه اُهاگان» نوشته بود. دو سال بعد تاورنیه با فیلم «حوالی نیمه شب» موفقیت بزرگتری به دست آورد. «دکستر گوردون» در فیلم نقش «دیل تنر» نوازنده ساکسیفونی را بازی می کند که به آرامی در برابر الکل تسلیم شده و از خانواده خود دور می شود. گوردون که خودش یک موسیقی دان بود، برای بازی اش جایزه اسکار گرفت. «هربی هنکاک» هم که موسیقی های این فیلم را ساخته بود برنده همین جایزه شد.

«مصائب بئاتریس(۱۹۸۷)»، «زندگی و دیگر هیچ(۱۹۸۹)» ساخته های بعدی تاورنیه هستند. فیلم دوم درباره مردی است که کارش یافتن هویت سربازانی است که هنوز مرگشان پس از جنگ به ثبت نرسیده است. نوآره و تاورنیه هر دو جوایز زیادی برای عملکرد خوب خود دریافت کردند از جمله دریافت جایزه آکادمی فیلم اروپا. تاورنیه در «نوستالژی پدر(۱۹۹۰)» رابطه پدرو پسر دیگری را به نمایش گذاشت و با بازی خوب «درک بوگارد» دوباره روی مشکلات اجتماعی متمرکز شد. «ال.۶۲۷» ساخته سال ۱۹۹۱ تاورنیه درباره استعمال مواد مخدر و HIV است و «(۱۹۹۲)La Guerre Sans Nom» مستندی درباره جنگ الجزایر. «کاپیتان کنان(۱۹۹۶)» درامی است درباره دوران بعد از جنگ جهانی، پیرامون کاپیتانی که به کشتن مردم تمایل دارد، آن هم در دوران صلح. فیلمی درباره نیمه تاریک انسان و هیولای جنگ که افتخارات زیادی از جمله جایزه سزار جشنواره کن را برای تاورنیه به همراه داشت.

در ۱۹۹۸ تاورنیه همراه پسرش نیلز با «De l'autre côté du périph» دوباره وارد عرصه اجتماعی شد، مستندی درباره زندگی در پاریس و پرتره ای از نژادپرستی، فقر و بی عدالتی اجتماعی. «Es beginnt heute» درامی اجتماعی با محوریت تلاشهای یک معلم برای ایجاد تغییر در روحیه جامعه تضعیف شده و تا حدی فقیر است. فیلمی دلسوز و قدرتمند که جوایز زیادی مانند جایزه هیات داوران فستیوال برلین را به دست آورد. او پس از «لولاي مقدس» كه در سال ۲۰۰۴ نتوانست نظر مثبت منتقدان سينمايي را جذب كند تا سال ۲۰۰۸ فيلمي را جلوي دوربين نبرد. اما در سال ۲۰۰۹ «مه الكتريكي» را با بازی «تامي لي جونز» و «جان گودمن» ساخت که موفقین چندانی نداشت. «پرنسس مونپانسیه» ساخته او در سال ۲۰۱۰ در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن شرکت کرد. این فیلم داستانی عاشقانه را به تصویر می‌کشد که اواسط سال‌های ۱۵۰۰ در پس زمینه جنگ‌های مذهبی بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در فرانسه روی می‌دهد. آخرین ساخته تاورنیه «بندر ارسی(۲۰۱۳)» است که «نیل آرستروپ» برای بازی در این فیلم همچنین جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جوایز سزار فرانسه را به دست آورده است.

یاسین پورعزیزی

کد خبر: 70947
Share/Save/Bookmark