مناقشه نکنید! «وضع ما خوب است»
پاسخ شهرام زارع به مسوولان پایگاه شوشتر؛
مناقشه نکنید! «وضع ما خوب است»
سؤال روشنی پرسیده شده است: در هزار متری دفتر پایگاه میراث جهانی شوشتر، در درون محدودة درجه یک حریم جهانی، مجموعه میراثی عظیمی آشکارا در شرف نابودی است. این مجموعه سترگ میراثی، به رغم آن‌که می‌بایست جزئی از شخصیت و کاراکتر پرونده جهانی شوشتر باشد، پس از شش سال از ثبت جهانی آن نه تنها به پرونده الحاق نشده و تحت هیچ نوع حفاظتی نیست، بلکه در دست نابودی است! چرا؟
 
تاريخ : دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۲۱
به گزارش هنرنیوز، در پی درج یادداشتی با عنوان «جواهر» ایرانی چگونه حفاظت می‌شود؟»به قلم شهرام زارع باستان‌شناس و سردبیر مجلة باستان‌پژوهی در هنرنیوز؛ روابط عمومی پایگاه میراث جهانی ساز ه های آبی تاریخی شوشتر جوابیه ایی را جهت پاسخ به این یادداشت در رسانه مذکور منتشر کرد. اینک یادداشت دیگری از شهرام زارع در پاسخ به  روابط عمومی در اختیار هنرنیوز قرار گرفته که به شرح زیر است:

شهروندی با ارجاع به گفتگوی رادیویی آقای محمدحسن طالبیان، رییس دفتر تدوین پرونده‌های ثبت جهانی ایران که مجموعه‌های میراث فرهنگی کشور را به «جواهر» تشبیه کرده بود، یادداشتی نوشته و پرسیده است «جواهر ایرانی چگونه حفاظت می‌‌شود؟»

هنوز چهار روز از بیانیه گهربار «مرکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری» درباره تخریب‌های منطقة چغامیش نگذشته، بیانیه‌ای به نام «روابط عمومی پایگاه میراث جهانی شوشتر» منتشر کرده‌اند تا به شهروندی که پرسیده است «از جواهر ایرانی چگونه حفاظت می‌شود؟» بگویند این سؤال اندازه دهان تو نیست! توضیح هم داده‌اند: شما که ادعا می‌کنی سؤالت برای «نقد و تبادل نظر» است چرا نوشته‌ات بوی «مناقشه» می‌دهد؟! دقیق نقل قول کنیم که تحریف نشود: «... در تمام متنِ ایشان عبارات و واژه‌هایی بکار برده شده که بیشتر به مناقشه می‌ماند تا عبارات آموزنده که علی‌القاعده از یک نقد انتظار می‌رود.»




پرسش مهمی است: «مناقشه» چیست و «از یک نقد چه انتظاری می‌رود؟»

«مناقشه» اگر در معنیِ «بحث و سخت‌گیری و حساب‌کشیدن» باشد چه کسی گفته است در نقد «مناقشه» نیست؟! و کدام مدیر/صاحب‌قدرتی است که نقد به کام او شیرین باشد. وانگهی، چه شده است که به مدیران محترم از گل نازک‌تر نمی‌توان گفت؟ اگر شهروندی نقد و تعریضی بنویسد و محترمانه نکته‌ای را به مدیریت یک سازمان فرهنگی گوشزد کند، آیا به جای به کار بستن تدابیر عقلانی و ارتقای وضع مدیریتی می‌بایست یقة او را بگیرند که «چرا مناقشه می‌کنی؟!» این است که من ایرادی نمی‌بینم اگر نویسندگان این بیانیه‌ها چنان یادداشت‌هایی را به جای «نقد و تبادل نظر»، «مناقشه» بخوانند.

کار‌شناس محترم دیروز و مدیر امروز، به جای درست شنیدن و پاسخ به محتوای پرسش، چنان با اقتدار و طمطراق از قواعد نقدنویسی سخن می‌گوید که توگویی مؤلف و مصنّف فرهنگ و شیوه‌نامه جهانی نقدنویسی است. سؤال روشنی پرسیده شده است: در هزار متری دفتر پایگاه میراث جهانی شوشتر، در درون محدودة درجه یک حریم جهانی، مجموعه میراثی عظیمی آشکارا در شرف نابودی است. این مجموعه سترگ میراثی، به رغم آن‌که می‌بایست جزئی از شخصیت و کاراکتر پرونده جهانی شوشتر باشد، پس از شش سال از ثبت جهانی آن نه تنها به پرونده الحاق نشده و تحت هیچ نوع حفاظتی نیست، بلکه در دست نابودی است! چرا؟

پرسش هم از «معاون میراث فرهنگی کشور»، که همزمان ریاست «دفتر تدوین پرونده‌های ثبت جهانی ایران» را به عهده دارد، پرسیده شده است. گویا از آنجا که ایشان فرصت و فراغت یا میلی برای شنیدن این قبیل پرسش‌‌ها ندارند، کار‌شناس محترم دیروز و مدیر امروز بیانیه‌ای صادر کرده با لحن و لهجه روابط عمومی میراث دولت‌های نهم و دهم تا چیزهایی را مزید اطلاع نویسنده تفهیم کند. شاه‌بیت بیانیه هم این است که «حدس و گمان» و تعبیرِ «به نظر می‌رسد» نه تنها بستری مناسب برای پژوهش نیست، بلکه «الفاظی در گفتار عامیانه» است! یعنی تمایزی میان گمانِ علمی و گفتار عامیانه نمی‌شناسند. ارزش و اعتبار بیانیه تا همین‌جا معلوم است، اما نکتة مجهول این است که چرا مسؤولان علاقه‌ای برای شنیدن ندارند؟ و تلاش برای دروغ‌گو و مناقشه‌ساز خواندن منتقدان و خبرنگاران چه بهره‌ای برای مدیریت یک سازمان علمی و فرهنگی دارد؟ چرا هر روایتی که با وضع راکد مدیریتی این حوزه ناهمساز و ناهمخوان باشد روایتی مناقشه‌برانگیز و راویان آن نیز دروغ‌پرداز معرفی می‌شوند؟ این شیوة پاسخ‌گویی به شهروندان چقدر همسو با سیاست‌های کلی دولت است و آیا به جلب اعتماد شهروندان هم کمکی خواهد کرد؟



چرا در بیانه سازمانی که می‌بایست یکی از مرجع‌های علمی در حوزه میراث فرهنگی باشد، به جای شکیبایی و ارائه پاسخ علمی، دست بالا با شتابزدگی و توجیه و مداهنه است. در پاسخ به چنین چالشی می‌شد یک آزمایش سنگ‌‌شناختی (petrography) از معادن چشمة سوزنگر و مصالح سازه‌های آبی شوشتر، چون پل شادُروان، انجام داد و دریافت که پیوندی میان آن‌ها هست یا نه. حتی اگر، به زعم این بیانیه، آن همه اسناد و مدارک مبنی بر معدنکاوی باستانی و استخراج سنگ از محل چشمه سوزنگر «حدس و گمان و الفاظی در گفتار عامیانه» باشد، در خود بیانیه تصریح کرده‌اند که «قوی‌ترین احتمال برای چشمه سوزنگر مهرابه‌های میترایی می‌باشد» (کذا). یعنی فارغ از اختلاف بر سر کارکرد اثر، بر اهمیت میراثی آن صحه گذاشته‌اند. آیا این نقض غرض نیست که منطقه‌ای باستانی با این اهمیت، در هزار متری دفتر رییس پایگاه میراث جهانی شوشتر و در درون حریم درجة یک آن (بخوانید «حریمِ ویژه») در حال دفن شدن زیر آوار نخاله ساختمانی و زباله شهری است؟ این نقض غرض نیست که در بیانیه رسمی سازمان بنویسند «... باید اذعان داشت که طی سال‌های گذشته وضعیت نگهداری و مراقبت آثار روندی مقبول نبوده، اما طی چند ماه اخیر... زمینه همکاری برای امر نگهداری و حفاظت فراهم شده است» و بعد مدیر «سال‌های گذشته» به مدیریت محوطة مهم‌تری گماشته شود؟

فارغ از این نکته‌ها، در بیانیه مذکور اشاره‌ها و ارجاع‌هایی به یادداشت نگارنده وجود دارد که برخی ناشی از سوء برداشت است. در واقع، نه نگاه آن یادداشت فقط معطوف به مسایل شوشتر بوده، و نه خطاب آن اعضای هیأت راهبری یا کار‌شناسان محترم این پایگاه. آن نکاتی هم که به فقدان نظارت باستان‌شناختی و کاستی‌های مرمتی اشاره داشته مبتنی بر مشاهدات شخصی بوده و منتشر خواهد شد. هرچند که چنان نگاه و چنان آسیب‌هایی مختص شوشتر نیست و -بی آن‌که بخواهیم کارهای ارزشمند مرمتی را بی‌ارج کنیم- در شمار قابل توجهی از برنامه‌های مرمتی کشور می‌توان سراغ گرفت.
کد خبر: 81045
Share/Save/Bookmark