من نگهبان را نگهبان عزت و پاسدار منزلت باستان‌شناسي ايران می‌دانم
گزارش هنرنیوز از دومين روز همايش بزرگداشت دكتر نگهبان در دانشگاه تهران/3/؛
من نگهبان را نگهبان عزت و پاسدار منزلت باستان‌شناسي ايران می‌دانم
 
تاريخ : چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۶
یک باستانشناس در مراسم بزرگداشت دکتر نگهبان گفت : من نگهبان را نگهبان عزت و پاسدار منزلت باستان‌شناسي ايران می‌دانم، اگر نگهبان نبود احتمالا باستان‌شناسي ايران هنوز در وضعيتي مانند افغانستان بود.



به گزارش هنرنیوز ،همايش بزرگداشت مرحوم عزت‌الله نگهبان عصر ديروز روز گذشته (ششم ارديبهشت‌ماه) در تالار فردوسی دانشگاه تهران با حضور دانشجويان باستان‌شناسی و تعداد زيادی از اساتيد اين رشته و شاگردان دكتر نگهبان مانند ميرعابدين كابلی، صادق ملك شهميرزادی، محمدرحيم صراف، مهرداد ملك‌زاده، موسوی كوهپر، رضا مستوفی، جليل گلشن، حسن فاضلی نشلی، مرتضی حصاری و هايده لاله برگزار شد.



دكتر صادق ملك شهميرزادی در اختتاميه‌ همايش بزرگداشت مرحوم دكتر عزت‌الله نگهبان گفت: مرحوم دكتر نگهبان هيچ‌گاه غيبت نمی‌كرد و كلام و سخنی كه ركيك و زشت باشد، از دهان او بيرون نمي‌آمد. او هميشه در جواب توهين‌ها سكوت می‌كرد و با وجود اين‌كه در جای خودش بسيار بخشنده بود، اسراف كردن را به هيچ عنوان روا نمی‌داشت.

وی افزود: مرحوم دكتر نگهبان به شايعه‌ها درباره‌خود و ديگران توجهی نداشت. او كينه‌توز نبود و به هيچ‌وجه حرفي نمی‌زد كه موجب مزاحمت ديگران باشد. هميشه لبخند بر لب داشت و وقتی سخنی ناروا می‌شنيد يا رويدادهای ناراحت‌كننده را می‌ديد، فقط ابرو درهم می‌كشيد. او در همه‌ عمرش تلاش با هدف افتخارآفرينی برای ايران را سرلوحه‌ كارهايش داشت.



خواهر دكتر نگهبان در ادامه این همایش گفت :فوت پسر دكتر نگهبان در سن سه سالگی او را شكسته كرد و بعد از آن، هميشه غمی بزرگ در دل و چشمانش داشت.

همچنین، مرتضی گراوند نيز به شرح زندگی‌نامه‌ نگهبان با نام «از فيلادلفيا، بازگشت ویبه ايران و تصادف تا مرگ او» پرداخت.

وی یادآور شد : مسؤوليت بخش خاورميانه‌ موزه‌ پنسيلوانيا به دكتر نگهبان بعد از سفرش به فيلادلفيا، سپرده شد. نگهبان از زمان گرفتن اين مسؤوليت هر روز تا بعدازظهر وقت خود را در موزه سپری می‌كرد و بعد از آن، تا عصر مشغول باغبانی بود و شب‌ها نيز كارهای خطاطی، تعمير و رفوی قالی و گليم‌های قديمی را انجام می‌داد.

گراوند تشریح کرد :نگهبان شخصی خوش‌بين و مثبت‌انديش بود. او هرچند در ايران نبود، ولی در دهه‌ 60 و 70 مقالات و كتب مختلفی را منتشر كرد. او در سال 1374 توسط مرحوم آيت‌الله‌زاده شيرازی برای حضور در دومين كنگره‌ معماری بم به ايران دعوت شد و در ارديبهشت 1376 از سوی سازمان ميراث فرهنگی بزرگ‌ترين نشان ميراث فرهنگی را گرفت.

وی ادامه داد :نگهبان مدتی بعد از بازگشت به ايران و آغاز كار خود در سازمان ميراث فرهنگی تصادف كرد و حدود نه‌ماه در بيمارستان بستری بود. پس از بازگشت به خانه نيز با بهتر شدن وضعيت جسماني‌اش، زمانی كه برای ديدار فرزندانش به فلوريدا در آمريكا رفته بود در 13 بهمن‌ماه 1387 درگذشت و در فيلادلفيا به خاك سپرده شد.

دكتر كاميار عبدی نیز خاطرنشان کرد : دكتر عزت‌الله نگهبان ادعايی برای لقب پدر باستان‌شناسی ايران نداشت. اين لقب در سال‌های اخير و زمانی كه حضور فيزيكي كم‌رنگی داشت، به او داده شد؛ ولی اكنون چند پدر جديد ديگر در اين حوزه پيدا شده‌اند كه اگر منصفانه قضاوت كنيم، آن‌ها خيانت‌های زيادی به باستان‌شناسي ايران كرده‌اند.

وی گفت : من نگهبان را نگهبان عزت و پاسدار منزلت باستان‌شناسي ايران می‌دانم، چون معيارهاي علمي و اخلاقي او از زماني كه در ايران كار مي‌كرد، تا زمان مرگش مثال‌زدني است. در جايي ديگر گفته‌ام كه باستان‌شناسي ايران مديون سه باستان‌شناس عزت‌الله نگهبان، فيروز باقرزاده و مسعود آذرنوش است. اگر نگهبان نبود احتمالا باستان‌شناسی ايران هنوز در وضعيتي مانند افغانستان بود. این باستان شناس ادامه داد :نگهبان مديری لايق و برجسته بود و با درايت كارها را انجام می داد. او از هر فرصتی برای شناساندن باستان‌شناسی ايران استفاده می‌كرد و منافع باستان‌شناسی ايران را در اولويت قرار می‌داد. او هميشه به فكر آينده‌ باستان‌شناسي ايران بود. همه گفتند كه نگهبان غيبت نمی‌كرد و كينه‌توز نبود، ولی بايد ببينيم امروز چه اتفاقی افتاده است كه اين صفت‌های بد جزء عادت‌های روزمره‌ برخی باستان‌شناسان شده است.

این استاد دانشگاه تاکید کرد : صداقت و امانتداری نگهبان جزو بهترين خصايص او بود؛ ولی متأسفانه از زمان نگهبان تا كنون اين خصايص در بين باستان‌شناسان به مرور در حال كم‌رنگ شدن است.

وی تاکید کرد :نگهبان رابطه‌ خوبي با دانشجويانش داشت و از هيچ تلاشی برای پيشرفت دانشجويان خود دريغ نمي‌كرد. او تيزبين و بی‌ادعا بود و دانش خوبی داشت. مرحوم دكتر نگهبان ايران‌دوست و وطن‌پرست بود و هر قدمي كه برمي‌داشت به اين فكر می‌كرد كه آن قدم چه كمكی به آينده‌ باستان‌شناسي ايران مي‌تواند بكند.



***شايد دوباره به نگهباني نياز است

در پايان همايش بزرگداشت عزت‌الله نگهبان، انجمن علمی دانشجويان باستان‌شناسی متنی را تحت عنوان سخن پايانی اين همايش ارائه كرد.

در بخش‌هايی از اين متن آمده است: «به نظر شكسپير انسان‌های بزرگ بر سه دسته‌اند. برخی بزرگ زاده می‌شوند، برخی به همت خويش بزرگی را از آن خود می‌كنند، گروه سومی هم هستند كه بزرگی بر آنها تحميل می‌شود ،به گمانم عزت‌الله نگهبان از دسته‌ اول است كه بزرگ زاده شده است.

نام عزت‌الله نگهبان را آنچنان كه بايد پررنگ نمي‌بينيم، شايد دليل آن منزوی بودن رشته‌ای است كه زندگيش را با آن پيوند زد و شايد نتيجه‌ كينه‌ها، حسادت‌ها و نامرامی‌ها است. هرچه باشد، مردی كه تجسم تلاش و زندگی بود، از زندگی بازماند.

دكتر نگهبان در مقام استادي از آموختن هيچ‌چيز دريغ نداشت و ديگران را در هر آنچه از علم، اخلاق، امكانات و ارتباطات كسب كرده بود، سهيم مي‌كرد. دكتر نگهبان برخلاف ديگران فن آخري براي خود نگه نداشت. هيچ‌گاه نگران نبود رقيب‌هايي را بپروراند كه او را از صحنه خارج كنند.

هم‌اينك جامعه‌ باستان‌شناسی با آنچه دكتر نگهبان در ذهن می‌پروراند، فاصله‌ای بس طولانی دارد، شايد دوباره به نگهباني نياز است كه به فرياد اين جامعه كوچك با جثه‌ای نحيف و در حال شكست برسد و شايد هم تك‌تك اعضای اين جامعه نگهبانانی در درون خود دارند كه قرار است اين پيكر نحيف را تيمار كنند، زيرا نهال كوچك ما هنوز به بار ننشسته، طعم جواني را نچشيده، ميان‌سالي را پشت سر نگذاشته و كهن‌سالي را طي نكرده است كه بتوان نابوديش را باور كرد».

کد خبر: 26236
Share/Save/Bookmark