استاد ایده های نو
به مناسبت تولد «اورسن ولز»؛
استاد ایده های نو
او بارها و بارها زمین خورده ولی اراده و شاید کله شقی اش مانع از این نشده که فیلم نسازد.
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۷

«جان فورد» که خودش یکی از بزرگترین کارگردانان آمریکا محسوب می شود اورسن ولز را به عنوان بزرگترین کارگردان آمریکا تحسین می کرد. ولز یکی از کسانی است که خدمت فراوانی به دنیای سینما کرده و از پایه های سینمای مدرن شناخته می شود. او بارها و بارها زمین خورده ولی اراده و شاید کله شقی اش مانع از این نشده که فیلم نسازد.

«جورج اورسن ولز» ۶ می ۱۹۱۵، از «ریچارد هِد ولز» که تولیدکننده چراغ خودرو و مادرش «بئاتریس ایوز» یک پیانیست کنسرت بود، متولد شد. او به عنوان یک کودک در بسیاری از هنرها(شعبده، پیانو و نقاشی) با استعداد بود. هفت ساله بود که مادرش فوت کرد و بعد از آن با پدر سفر به دور دنیا را آغاز کرد. ۱۵ ساله هم که شد پدر را از دست داد. پس از مرگ پدر، وی به اروپا و شهر دوبلین مهاجرت كرد و به عنوان بازیگر تئاتر مشغول به فعالیت شد. در دهه ۳۰ در ساعت های مختلفی از روز در ایستگاه های مختلف رادیویی در نیویورک کار کرد. در سال ۱۹۳۸ در یک برنامه رادیویی، که لحنی مستند داشت و با اقتباس از جنگ دنیاها اثر «اچ.جی.ولز» اجرا کرد، مردم را به وحشتی توصیف ناپذیر انداخت و این شد آغازی بر شهرت او. 

در سال ۱۹۴۱ در ۲۵ سالگی یکی از معروفترین آثار سینمایی جهان را کارگردانی کرد. «همشهری كین» فیلمی که مرزهای بسیاری را در دنیای سینما درنوردیده و به اعتقاد بسیاری از منتقدین بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان است.قبل از تصمیم گیری برای اقتباس از زندگی «ویلیام راندولف هرست»، غول رسانه ای آمریکا، در «همشهری کین(۱۹۴۱)» قصد داشت کتاب «دل تاریکی» اثر «جوزف کنراد» را به فیلم تبدیل کند. او تصادفا اولین انتخاب «فرانسیس فورد کاپولا» برای نقش «کلنل کورتز» در «اینک آخرالزمان(۱۹۷۹)» به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا بود. فیلمی که خودش اقتباسی بود از کتاب دل تاریکی. 

دومین ساخته ولز «امبرسون های باشكوه(۱۹۴۲)» بود كه با اقتباس از كتاب برنده جایزه پولیتزر نوشته «بوت تاركینگتون» ساخته شد. هدایت فیلم از دستان ولز خارج شد او بعد از این در برزیل دست به ساخت مستند «همه اش واقعیت است» زد. فیلمی سفارشی برای دولت آمیکا که تلاش می کرد مانع اتحاد كشور های آمریكای لاتین با کشورهایی جز آمریکا می شد. «سفری به درون ترس ( ۱۹۴۲)» ساخته بعدی ولز بود. هر سه فیلم اخر او با شکست روبرو شدند این موجب تشکیل جبهه ای بر علیه او در هالیوود شد و کینه ای را در دل ولز به وجود آورد که هیچگاه از دلش پاک نشد. 

او دوباره به رادیو برگشت و کمی بعد در «جین ایر» به کارگردانی رابرت استیونس و در نقش روچستر بازی کرد، مردم هنوز به او روی خوش نشان می دادند. در سال ۱۹۴۶ در کنار «ادوارد جي رابينسون» و «لورتايانگ» در «غریبه» ظاهر شد. کمی بعد نمایشنامه «دور دنیا در ۸۰ روز» مشکلات مالی زیادی برای ولز به وجود آورد. او در سال ۱۹۴۷ فیلم «بانویی از شانگهای» را ساخت، فیلمی که در اروپا با موفقیت زیادی روبرو شد ولی در آمریکا این گونه نبود و موجب شد ولز تا یک دهه همچون کارگردانی غیر قابل اعتماد در هالیوود شناخته شود.پس از این که «مکبث(۱۹۴۸)» فیلمی که پر از تازگی و خلاقیت بود و نادیده گرفته شد، او «آقای آرکادین» را روانه پرده سینماها کرد. این فیلم هم به شدت شکست خورد. ولز پس از ده سال به هالیوود بازگشت و نشانی از شر را ساخت. 

فیلم جز در فرانسه که جایزه جشنواره کن را دریافت کرد در آمریکا و دیگر کشورها مورد بی اعتنایی قرار گرفت و بار دیگر ولز به عنوان فیلم سازی که سرمایه ها را هدر می دهد شناخته شد و این موجب شد ولز دوباره رو به سوی اروپا کند. او در سال ۱۹۶۲با اقتباس از داستان «محاکمه» اثر «کافکا» با مشکلات زیادی فیلمی به همین نام را روانه پرده سینماها کرد این فیلم هم در زمان خود شکست خورد ولی این زمان بود که بعدها نشان داد فیلمهای او یکی پس از دیگری به عنوان شاهکار در تاریخ سینما به یادگار خواهند ماند. 

«ناقوس های نیمه شب» ساخته بعدی ولز در اروپا با برداشتی آزاد از چند کار شکسپیر بود یکی از بهترین ساخته های ولز شد. اثر بعد ولز «جانب دیگر باد» با بازی «جان هیوستون» و «گری گریورو» با فیلمنامه ای از «اوجا کودار» فیلمی بود که او نتوانست ساخت آن را به پایان برد. او از این دست فیلمها زیاد داشت فیلم هایی که به دلیل مشکلات مالی یا اختلاف با مدیران استودیوها هرگز آنها را پایان نبرد، بعضی از این فیلمها عبارت اند از «عمیق(۱۹۷۰)»، «تاجر ونیزی(۱۹۶۹)» و «دون کیشوت(۱۹۹۲)». 

او در سال ۱۹۷۲برای گرفتن نقش «دون ویتو کورلئونه» در پدرخوانده لابی کرد. کاپولا که خودش یکی از بزرگترین طرفداران ولز محسوب می شد. کاپولا درخواست او سر باز زد چون قبل از این ماجرا «مارلون براندو» را در نظر داشت و فکر می کرد بازی ولز در نقش جور در نمی آید. حضور او در سال های بعد چندان که باید و شاید نبود. 

جایزه بزرگ جشنواره كن در سال ۱۹۵۲ را برای «اتللو»، جایزه بهترین بازیگر كن در سال ۱۹۵۹، شیر طلای افتخاری ونیز در سال ۱۹۷۰ و جایزه اسکار افتخاری سال ۱۹۷۱ بخشی از افتخارات این مرد بزرگ سینما محسوب می شود. ولز سرانجام در دهم اکتبر ۱۹۸۵ در گذشت، او قصد داست در این سال «لیر شاه» را به روی پرده ببرد که با مرگش این پروژه هم به جمع پروژه های ناتمام او پیوست.

کد خبر: 71362
Share/Save/Bookmark