ما ایرانی‌ها در زمینه‌ی باستان‌شناسی بسیار غرب‌زده هستیم
در شب پرویز ورجاوند عنوان شد:
ما ایرانی‌ها در زمینه‌ی باستان‌شناسی بسیار غرب‌زده هستیم
در شب پرویز ورجاوند گفته شد در واقع جدا از یک نسل کوچک که در اوایل دوره‌ی پهلوی و در دوره‌ی رضاخان که اشخاصی چون حسن پیرنیا، محمدعلی فروغی، علی اصغر حکمت و سعید نفیسی را شامل می‌شد که سیاست‌مدارانی ایران‌شناس و ایران‌دوست بودند، تقریبا کمتر کسی در این زمینه وجود داشت. همین‌طور که پیش می‌رویم، تکنوکرات‌ها این کشور را فرا‌گرفته‌اند. آن‌ها آفتی برای کشور هستند. تنها رشته‌ی مهندسی خوانده‌اند و با سیاست و تاریخ و فرهنگ آشنایی ندارند. بسیاری از مدیران این‌گونه‌اند. حتی کتاب یا مجله‌ای در مورد تاریخ و فرهنگ ایران ورق نزده‌اند.
 
تاريخ : جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۴۱


به گزارش هنرنیوز، مراسم« شب پرویز ورجاوند» عصر چهارشنبه ۷ مرداد ماه ۱۳۹۴ با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، دایره العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار، مجله فره‌وشی و انجمن علمی باستان شناسی ایران در کانون زبان فارسی برگزار شد.

آغازگر این نشست علی دهباشی بود که نخست از حضور خانواده دکتر ورجاوند، دکتر ژاله آموزگار، دکتر کوروش زعیم، دکتر دادخواه و ادیب برومند و نیز سخنران و دیگر حاضران تشکر کرد و در ادامه درباره پرویز ورجاوند گفت:دکتر پرویز ورجاوند در ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. بعد از دوره دبستان و دبیرستان و دریافت ششم ریاضی، ورجاوند اقدام به گذراندن دوره عالی نقشه‌برداری در سازمان نقشه‌برداری نمود. سپس ششم ادبی را گرفته و دوره لیسانس باستان‌شناسی و فوق لیسانس علوم اجتماعی رادر دانشگاه تهران طی کرد. با گرفتن بورس تحصیلی به کشور فرانسه عزیمت و دوره انستیتوی انسان‌شناسی را در دانشگاه پاریس و مدرسه عالی «لوور» گذرانید و توانست در سال ۱۳۴۲ در رشتۀ باستان‌شناسی با گرایش معماری ایران در دورۀ تاریخی از دانشگاه سوربُن فرانسه مدرک دکتری اخد نماید.رساله دکترای ایشان درباره معماری دوره هخامنشی و هم‌سنجی آن با یونان و مصر بود.




وی افزود: دکتر ورجاوند در سال ۴۳ استادیار دانشگاه تهران شد. سپس به درخواست دکتر خانلری رئیس پژوهشکده فرهنگ ایران و بعد در بررسی‌های باستان‌شناسی و کاوش‌های محوطه‌هایی چون هفت تپه و تخت سلیمان شرکت کرد. از سال ۵۱ کاوش های رصدخانه مراغه را شروع کرد که تا ۱۳۵۶ ادامه داشت. دکتر ورجاوند در سال ۴۸ مجله باستان‌شناسی و هنر ایران را منتشر کرد و در روز ۱۵ دی ۱۳۶۲ با درجه استادی از دانشگاه تهران بازنشسته شد.

دکتر ورجاوند پس از انقلاب برای مدت کوتاهی مسئولیت وزارت فرهنگ و هنر را پذیرفت و در همین مدت کوتاه اقدامات خطیری را برای فرهنگ ایران به انجام رساند و توانست جلوی بسیاری از حفاری‎های غیرمجاز را بگیرد.

از کتاب‌های او می‌توان به « سرزمین قزوین ( سابقه تاریخی و آثار باستانی و بناهای تاریخی قزوین)، کتاب میراث تمدنی ایران، کتاب «کاوش رصدخانه و نگاهی به پیشینه دانش ستاره‌شناسی در ایران» و کتاب « ایران و قفقاز»،« سبک شناسی هنر و معماری در سرزمین‌های اسلامی» ( ترجمه ) و صدها مقاله اشاره کرد. او مداخل بسیاری برای دایره‌العمارف‌هایی همچون دایره‌العمارف تشیع ، اطلس ایران و دیگر کتاب‌های مرجع نوشته است .







در ادامه مراسم هایده لاله با موضوع « هویت فرهنگی، آبادانی، پایداری» چنین سخن گفت: می خواهم درباره دکتر ورجاوند  و تلاش او در شناساندن جایگاه سرزمین مان و چالش‌های پیش رو در عرصه پر چالش منطقه‌ای و جهانی بگویم و یادآور حساسیتی باشم که امروز در ایران و در سایر کشورهای جهان متوجه ارزش‌های نهادین میراث طبیعی و میراث فرهنگی و اصل جدایی‌ناپذیر این دو، و نیز متوجه اصالت و هویت، توازن بین اقتصاد و فرهنگ و جامعه، و بهره‌وری درست از منابع طبیعی و فرهنگی با هدف آبادانی و پایداری سرزمین است. دو مفهومی که در ذات آیین‌ها و ادیان و فرهنگ‌ها و آداب و رسوم سرزمین ما طی هزاره‌ها تا امروز جلوه‌های بارز و بیشمار داشته است. حساسیت بدین مسایل، دکتر ورجاوند و برخی از نسل او و پیشینیان‌اش، و نیز بسیاری را امروز در این سرزمین به اندیشه و کار و تلاش و فعالیت واداشته و وامی‌دارد.

او گفت: امروز و در قرن بیست و یکم رویکرد همه جانبه به توسعه نسبت به رویکرد در گذشته، با تکیه بیشتر و بهتر بر اندیشه و تخصص باستان شناسی که فهم داشته های فرهنگی اصیل و بومی سرزمین، و همزیستی و تحول مشترک انسان و محیط زیست را ممکن ساخته و رجوع به آن را به عنوان مرجعی راهبردی ممکن می سازد، متفاوت است.»

وی افزود: تعلق به سرزمینی کهن و فرهنگ خیز، با تنوع فوق العاده طبیعی و محیطی و فرهنگی که بدان شهره است، اقبال بلندی است که خداوند به ما ارزانی داشته چرا که پیشینه هرچه قوی و ریشه ها هرچه اصیل، شناخت هر چه عمیق، حلقه های پیوسته زنجیره رفتار انسانی و چالش ها و کنش ها و واکنش های نسل های پیاپی هر چه بهتر آشکار و ما را آگاه کرده و در برابر آینده جهان شمول و فرصت ها و چالش های پیش رو خودباور و مستقل و قدرتمند می سازد.

لاله اظهار کرد: امروز اما هنوز در سطح تعاملات جهانی، عدم توازنی را در سهم و تاثیر حوزه های فرهنگی گوناگون در اتخاذ راهبردهای با برد جهانی می بینیم. این خود باعث شده و می شود تا گاه نگاهی غالب و جوامعی تولید کننده و جوامعی مصرف کننده پدید آیند و راهبردها و فعالیتهای منتج از آن در بسیاری از اقصی نقاط جهان بدون در نظر گرفتن وجوه مختلف فرهنگی و تنوع زیستی و تنوع جغرافیایی خارق العاده خلقت، و بدون درک چرایی راهبردها و ظرایف آنها، تقلید گونه به کار گرفته و یکسان سازی های مخربی را سبب شوند.



او افزود: بدیهی است بررسی همه جانبه نگر اندیشه ها و تجربه ها در مواجهه با میراث طبیعی و فرهنگی متنوع در گستره بزرگ جهانی و شناخت بر همکنش های فرهنگی و نتایج آن، امکان بالفعل کردن توان بالقوه مردمان مناطق مختلف را فراهم میسازد و ممالک بیشتری را برای حضور و تاثیر در عرصه جهانی در این زمینه فعال می کند و بدین ترتیب گفتمان و مشارکت فرهنگی و اجتماعی خلاق و سازنده ای را رقم می زند. شادروان دکتر ورجاوند بدین مسایل حساس بود.

وی با اشاره به این که دکتر ورجاوند دیپلمه ریاضی و ادبی، متخصص حوزه نقشه برداری، دانش آموخته حوزه باستان شناسی، تاریخ هنر، علوم اجتماعی و مردم شناسی و مرمت بناها بود، توضیح داد: همانگونه که خود می گوید تحت تاثیر جنگ جهانی دوم و تبعات آن در کشور، که حرکت های بعدی او را در جهت سیاسی و تاریخی جهت داد، دغدغه آن یافت تا به تاریخ و فرهنگ ایران وشناخت هویت ملی و شناخت بیگانگانی که برخورد سلطه گرانه داشتند بپردازد. او که در جوانی تحولات نیمه دوم قرن بیستم ایران و نیز فرانسه و اروپا را در بطن تعاملات قدرت های جهانی در منطقه می دید و می زیست، و جوش و خروش علمی و مباحث در گرفته میان محققین و نظریه های ارایه شده در رابطه با موضوعات گوناگون مربوط به مردمان منطقه و ایران را، با همه جوانب مثبت و منفی و نواقص و فزونی و کاستی ها در رویکرد و روش و نتایج درست و یا غلط آنها پی می گرفت، به خوبی آگاه بود که از دیدگاه تاریخ نگاری می بایست وجوه مختلف رویکرد به مساله شرق و به ایران، به گونه ای روشمند و هدفمند، شناسایی و گردآوری و ثبت و ضبط و بررسی و در چارچوب فرهنگ اصیل سرزمین سنجش و تحلیل شوند.

این استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: او به خوبی می دانست که گستره وسیع جغرافیایی ایران فرهنگی و جهان ایرانی که مرزهای سیاسی معاصر بخشی از آن را به دور از دسترس ما قرار داده و در جهان اسلامی که مرزهای سیاسی آن را نیز امروز تکه کرده است، نیاکان ما، در تعامل با سرزمین و اقلیم و محیط زیستی متنوع و نیز در مناسبات گوناگون با جامعه خویش و جوامع دیگر، اندیشیدند و زیستند و نشان پندار و رفتارشان، یعنی فرهنگ و تاریخ و هویت ما را، درانواع مختلف استقرار و حضور، زیر و روی زمین و در دل تپه های باستانی امروز و در دشت و در کوه و در جنگل و در کویر و در کنار آب و زیر آب و نیز، در زیر و رو و در کنار شهر های پر جنب و جوش امروز باقی گذاشتند و در انبوه میراث مکتوب و شهره فرهنگ نوشتاری امان ماندگار کردند.

لاله گفت: دکتر ورجاوند در عین حال مرد در بطن جامعه و حساس به تعالی آن با پشتوانه غنی و ارزشهای نهادین سرزمین بر بنیاد هویت فرهنگی بود و در این راه تلاش میکرد. بدیهی است در این راه رویکرد و نگاه باستان شناسانه و سعی در درک منشاء و چیستی و چرایی رفتارها و شناختی که از سیر تحول فرهنگی سرزمین بر خود واجب می دانست او را راهگشا بود.

وی بیان کرد: میراث فرهنگی تمامی آثار و نشانه های خرد و کلان و زشت و زیبای حضور انسان در محیط زیستش و در تعامل و یا تقابل او با آن را، از قدیمی ترین ایام تا به امروز، شامل شده و مجموعه ای گرانسنگ از شواهد تاریخی و فرهنگی را تشکیل می دهد. با توجه به این مهم و آگاهی از ابعاد گسترده ناشناخته ها نسبت به آنچه که میدانیم چگونه می توانیم نسبت به محو و نابودی آثار نیاکانمان، چه با حسن نیت و چه با سوء نیت، بی تفاوت باشیم و حساسیت به خرج ندهیم و تدبیری نیندیشیم؟ حساسیت تک تک ما ایرانیان در این عرصه و در دوره پر چالش و بحرانی که در آن به سر می بریم بسیار لازم و ضروری است. دکتر ورجاوند بدین مسایل حساس بود و توجه عموم را بدان جلب میکرد.

این باستان شناس تشریح کرد: در دهه ۵۰ شمسی ایشان ندا می داد که «گسترش شهرها و ویران گشتن محله های قدیمی و ایجاد بناهای نوساز پدیده ای است که از نیم قرن پیش در سرزمین ما آغاز شده و با آهنگی تند و در بسیاری از موارد به گونه ای لجام گسیخته و به دور از منطق پیش می رود. در این شک نیست که با توجه به شرایط و و اوضاع و احوال خاص جامعه ما روز به روز اندازه شهرها گسترش بیشتری پیدا خواهد خواهد و شبکه های جدیدی برای ارتباط قسمتهای مختلف شهر به یکدیگر بوجود خواهد آمد. باز در این شکی نیست که برخی از محله های قدیمی اگر فکر اصولی به به حالشان نشود به ناچار حیات خویش را از دست می دهند و پس از آن به محله های فقیر نشین تبدیل می شوند و رو به ویرانی می گذارند و سرانجام با تیغه (گریدر) از پایه و بن برکنده میشوند و جای خود را به بناهای نوساز و قوطی کبریت مانند خواهند سپرد».

لاله همچنین به هشدار های ورجاوند اشاره کرد که می گفت:  محله های قدیمی، مجموعه های تاریخی، تک بناها، درختهای کهنسال همه و همه برگهای شناسنامه یک شهروند که باید به گونه ای معقول در راه حفظ آنها کوشید زیرا با از دست دادن این آثار شهر اصل و نسبش را از دست میدهد و هویتش را گم می کند. در فضای چنین شهری اگر امکان ادامه و رشد فرهنگ ملی غیر ممکن نباشد، نهایت مشکل خواهد بود». ایشان با تاکید خاص بر شهر شیراز از شیرازی ها می خواست تا «دلالان حریصی که چون خوره و موریانه به جان در و دیوار و سقف خانه های قدیمی افتاده اند را ناکام سازند» و اصرار می کرد تا بیش از این بافت های قدیمی شهرها را ویران نکنیم چرا که عقیده داشت بخردانه می توان بناهای قدیمی را در زندگی روزمره دخیل و تاثیر گذار کرد.

وی تصریح کرد:می دانیم که شهرهایی که غالبا در ایران به استناد مدارک و شواهد بسیاری از انواع مختلف هزاره ها را پشت سر گذاشته اند، و پویا با افت و خیز تا امروز جریان زندگی را در خود جای داده و آینده ای را نیز پیش رو دارند بی شک از توانی بالقوه- که در دوره های مختلف به نحوی بالفعل گشته- برخوردار بوده و هستند. درک توان سرزمین و منابع طبیعی و محیطی و درک توان جوامع انسانی و تحلیل نسبت و رابطه این دو در طول تاریخ و در زمینه های مختلف زندگی بشر در شهرهایی که جریان زندگی را قرنها در خود جای داده و تغییر شکل یافته و به نوعی دگرگون به ما رسیده اند، لازم و ضروری است.


این استاد دانشگاه اضافه کرد: این خود زمینه ساز ادامه حیات آنها و ضمانت زندگی در خور انسانی و تعادل جامعه، و همه آن مفاهیمی است که امروز تحت واژگانی وام گرفته چون توسعه، توسعه پایدار، منظر فرهنگی و موارد بسیار دیگر مد نظر قرار گرفته است. بدیهی است که بسیاری از آثار گذشته در سکون نمی مانند و با تحولات جمعیتی و دگرگونی های جامعه و محیط دستخوش تغییرات و دگرگونی هایی میشوند و در کنار آنها آثار جدید به تبع احتیاجات جدید بر پا میشوند.

او تصریح کرد: این قانون طبیعت است. ما می توانیم به خوبی چالش ها را پشت سر بگذاریم و در عین نوآوری های سنجیده استمرار فرهنگی را قوت بخشیم. یکی از ویژگی های مهم و افتخارات ما هزاران سال است که همین بوده است. چگونگی پیوند انسان با جغرافیا و محیط زیست و شاخصه های استقرار و عوامل اصیل تداوم شهرهای کهنی که در منطقه و در ایران هنوز در کنار و یا رویشان می زییم ، قابل پیگردی و تامل و مطالعه روشمند و هدفمند است.

لاله با اشاره به این که ایران در منطقه عظیم آسیای غربی، موطن و سرزمین بسیاری از آیین ها و ادیان و سنت های فرهنگی و تمدنی بوده است، گفت: مردم ایران در سرزمینی که تنوع اقلیمی و تنوع فرهنگی ویژگی های در خور توجهی بدان داده همواره با عناصر طبیعت و مظاهر حیات ارتباط تنگاتنگ برقرار نموده و نمادی از انواع این ارتباط را، در بستر تحولات فرهنگی اعصار مختلف تاریخ کهن خود، به عنوان میراث گرانقدری که بازتاب انواع رفتار فرهنگی و گویای سیر تحول آن است به جا گذاشته اند.



این باستان شناس بیان کرد: نیاکان ما، و ما در این سرزمین کوشیده ایم تا شناختمان را از خویشتن و از طبیعت و از محیط ابراز کنیم و دریافت خود را از آفریدگار و انسان و جامعه با رفتارمان هماهنگ سازیم. این چنین، چه با افت و چه با خیز، پاسدار حلقه های اتصال فرهنگ ها و باعث استمرار فرهنگی در این سرزمین شده ایم. بینش عمیقی که از دیر باز ریشه در بنیان اعتقادی انسان با آفرینش داشته در عین حال در چرخه تغییرات و تحولات اقلیمی و محیطی و انسانی، از نظرگاه مذهبی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، در نزد اقوام مختلف دگرگونی های فراوانی را به خود دیده است.

وی افزود: ریشه های باور ها و آداب و سنن و رفتار فردی و اجتماعی مردم، و تغییر و تحول آن در بستر زمان و مکان، ذخائر فرهنگی و معنوی و اخلاقی را وجوه اشتراک و افتراقی جالب توجه بخشیده است. وجوه مختلفی که کوشش در درک آن خود چالش هایی را پیش روی انسان معاصر قرار داده است.

لاله اظهار کرد: بر همه آشکار است که عدم شناخت درست انسان معاصر از سیر تحول ادراک نوع بشر نسبت به منابع طبیعی و محیطی و انسانی، و نیز نسبت به انواع رویکرد او در چارچوب فعالیت های مادی و معنوی اش در ابعاد زمانی و مکانی ادوار مختلف، پیوند عمیق و دیرینه انسان را با محیط زیست و جامعه خود آشفته کرده و رنگ از آن برده است. امروز انسان غالبآ مصرف کننده ای بیش نیست و بدین سان، بی بازگشت به خود و ارزش های نهادین فرهنگی، جهان را به آشفتگی می کشاند.

این استاد دانشگاه تأکید کرد:جای شک نیست که شناسایی و حفاظت آثار، توسعه علمی تحقیقات، نشر و بهره وری در سطح کلان و خرد از نتایج این تحقیقات و ارتقاء و انتشار و توزیع گسترده عمومی آن برای بهبود شاخص های فرهنگی و تولید و گسترش علم و فرهنگ در سطوح مختلف اجتماعی و در چارچوب هویت فرهنگی، و نیز در آمایش فرهنگی سرزمین و حیات پایدار در منطقه و در سطح جهانی موثر و کار آمد است. جامعه جوان و رو به رشد ایران نیازی مبرم به شناخت ارزش ها و ریشه های اصیل خود برای اندیشیدن و برای رفتار و فعالیت هایش دارد و این جز در حاشیه امن رجوع به داشته های اصیل و بومی سرزمین به عنوان مرجعی راهبردی ممکن نیست.

او بیان کرد: باز شناسی خود و درک ریشه ها بی شک عامل برقراری تعادل روحی جامعه است و پیمودن راهی خلاف این حرکت منطقی زیان سترگ اجتماعی را در بر خواهد داشت که هزینه آنرا همه جامعه می پردازد. بنابر این، با در نظر گرفتن نقش مهم میراث فرهنگی در ارتقاء جامعه و رشد فکری و روحی نسل جوان و خودباوری آنان در مواجهه با یکسان سازی جهانی، رسالت سنگینی بر دوش یک یک ایرانیان در دنیای پر چالش امروز قرار گرفته است. شادروان دکتر ورجاوند بدین مسایل حساس بود و بدان توجه خاص داشت.


وی تصریح کرد: چه زیباست روایت خانم گلرخسار صفی، شاعر پر آوازه مردم پارسی گوی ماوراءالنهر که، در بازنگریش از خاطرات زنان تاجیک و افغان از جنگ های داخلی، می گوید: « سخن بین گذشته و آینده پلی است که حقیقت باید از آن عبور کند تا جاه و مقام ازلی خود را دریابد……. استقلال، آزادی، خواه ملی یا خواه فردی از آسمان فرود نمی آید. سزاوار استقلال باید بود. استقلال را آماده استقبال باید بود. آماده استقبال استقلال نبودن، بهای گران این جایزه بی نظیر را ندانستن، منطق سازندگی آن را درک نکردن، زندگی را در تلاش تلخ و گوارای زیستن انکار کردن است».



سپس دکتر حکمت الله ملاصالحی با عنوان« دانشوری تا اندیشوری» به سخنرانی پرداخت.



در بخش دیگری از این جلسه، کامیار عبدی سخنانی درباره دکتر پرویز ورجاوند، ایران‌پژوهی، تفکرات سیاسی و اجتماعی وی بیان کرد و گفت:متأسفانه باستان‌شناسی ایران در سال‌های اخیر دچار بحران‌های زیادی است و ضربات سنگینی بدان وارد شده است. جدا از اتفاقاتی که در سازمان میراث فرهنگی می‌افتد، بزرگ‌ترین ضربه در باستان‌شناسی از این نظر است که در این سال‌ها بزرگان بسیاری را در مدت زمان کوتاهی در باستان‌شناسی از دست دادیم. تنها فهرستی از نام‌های این بزرگان را خدمت شما عرض می‌کنم تا به حجم این آسیب واقف شوید. احمد حب‌علی موجانی سردبیر مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، مهندس محمد مهریار، مهندس باقر آیت‌الله‌زاده‌ شیرازی، دکتر علیرضا شاپور شهبازی،‌دکتر مسعود آذرنوش، عزت‌الله نگهبان، سیف‌الله کامبخش، زنده یاد پرویز ورجاوند و در این اواخر مرحوم شهریار عدل.

او ادامه داد:باستان‌شناسی ایران، جامعه‌ی کوچکی است و شما تصور کنید در این مدت زمان کم بزرگانی تکرار نشدنی‌ را از دست داده‌ایم که هیچ‌گاه جایگزینی نخواهند داشت. حال به این مسأله بپردازیم که چرا عنوان "ایران‌دوست" را برای زنده‌یاد ورجاوند انتخاب کردم؟ از نظر من پرویز ورجاوند، منحصر به فرد بود. ایشان باقی‌مانده‌ی نسلی از ایران‌پژوهانِ ایران‌دوستِ سیاست‌مداری بودند که به مسائل سیاسی، اجتماعی،فرهنگی و تاریخی اشراف داشتند و از طرفی علاقه‌ی عمیق او به ایران اهمیت ویژه‌ای داشت. متأسفانه این سه ویژگی در باستان‌شناسی امروز ما موجود نیست. ما نه ایران‌پژوهانمان به معنای واقعی ایران‌پژوه هستند و نه در بخش‌های دیگر شاهد این تبحر‌ هستیم. تنها عده‌ای، ادعای ایران دوستی دارند.





عبدی در ادامه‌ی سخنانش به تعریف عنوان "ایران‌پژوهش"در مورد پرویز ورجاوند پرداخت و چنین ادامه داد:چرا بنده به جای باستان‌شناسی عنوان ایران‌پژوه را برای ایشان انتخاب کردم؟ چون جزو نسل قدیمی بودند که هم در زمینه‌ی باستان‌شناسی و مردم‌شناسی و تاریخ هنر و معماری و هم در زمینه‌های دیگر چون نقشه‌برداری و مرمت آثار تاریخی تحصیلات آکادمیک داشتند و تسلط ایشان به این رشته‌ها قابل تقدیر است.نه تنها در تئوری بلکه در میدان عمل هم این گوناگونی را به اجرا می‌گذاشتند؛ در صورتی‌که در نسل حاضر ما، اشخاصی چون من و همکارم آقای ملک‌زاده، با وجود تمام سعی و تلاش خود در زمینه‌ی باستان‌شناسی نمی‌توانیم مدعی این باشیم که بر یکی از این حوزه‌ها به این اندازه احاطه داریم.حال این که ورجاوند به زیبایی این‌ها را با هم تلفیق کرده و توانسته کارهای کلاسیک و ماندگاری را به‌وجود آورد. مسأله‌ی دیگر،در مورد کارهای علمی زنده‌یاد ورجاوند است و کتابی که امشب رونمایی خواهد شد، در مورد گستردگی دیدگاه ایشان و میزان کارهایی است که انجام دادند.

عبدی در مورد غرب‌زدگی تفکرات باستان‌شناسی ایران نیز چنین گفت: شاید بسیاری با نظرم مخالف باشند. البته، این در حد یک نظر است. ما ایرانی‌ها در زمینه‌ی باستان‌شناسی بسیار غرب‌زده هستیم. از دوران باستان تا پیش از تاریخ که راجع به بین‌النهرین، آناتولی، یونان، روم و ... صحبت می‌کنیم، اما به این توجه نداریم که یک سابقه‌ی بسیار طولانی تاریخی، فرهنگی و باستان‌شناختی با شرق ایران داریم. با آقای آریامنش که صحبت می‌کردم، این مسأله مطرح شد و بسیار جای تعجب داشت که در مقاطع کارشناسی و ارشد و دکتری حتی یک واحد درسی در مورد شرق ایران، آسیای مرکزی، افغانستان و هندوستان ارائه نشده است. پایه‌های تمدن ایران در خوزستان ریخته می‌شود و پس از آن کم‌کم از فلات ایران به آسیای مرکزی می‌رسد و مکان‌هایی چون سمرقند، بخارا، مرو و. .. مرکز فرهنگی ایران می‌شوند. حتی یک واحد درسی در این موضوع نداریم. نکته این‌جاست که دو باستان‌شناس و ایران‌پژوه داشتیم که به طور جدی و رسمی در مورد ایران شرقی و ارتباطات ایران با شرق و آسیای مرکزی و شبه‌قاره‌ی هند کار می‌کردند و قلم می‌زدند و به ترجمه‌ی کتاب می‌پرداختند. این دو بزرگوار، پرویز ورجاوند و شهریار عدل بودند. کمی واقع‌گرایانه بنگریم. امروز متخصصی نداریم که بخواهد در مورد ایران و ارتباطات شرقی، پشت این تریبون حرفی براساس اسناد و مدارک بزند و نکته‌ای بیان کند. این را هم به فهرست وضعیت آشفته‌ی باستان‌شناسی ایران اضافه کنید!




وی در ادامه در مورد فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرویز ورجاوند گفت: ایشان پیش از انقلاب و اوایل آن مورد انواع و اقسام کم‌لطفی‌ها و بی‌لطفی‌ها قرار گرفتند؛ از مراحل استخدامی ایشان تا بازنشستگی زودهنگام. مشکل عمده‌ی باستان‌شناسان امروز شاید این باشد که دانسته یا ندانسته از سیاست و سیاست‌مداری پرهیز می‌کنند. در واقع جدا از یک نسل کوچک که در اوایل دوره‌ی پهلوی و در دوره‌ی رضاخان که اشخاصی چون حسن پیرنیا، محمدعلی فروغی، علی اصغر حکمت و سعید نفیسی را شامل می‌شد که سیاست‌مدارانی ایران‌شناس و ایران‌دوست بودند، تقریبا کمتر کسی در این زمینه وجود داشت. همین‌طور که پیش می‌رویم، تکنوکرات‌ها این کشور را فرا‌گرفته‌اند. آن‌ها آفتی برای کشور هستند. تنها رشته‌ی مهندسی خوانده‌اند و با سیاست و تاریخ و فرهنگ آشنایی ندارند. بسیاری از مدیران این‌گونه‌اند. حتی کتاب یا مجله‌ای در مورد تاریخ و فرهنگ ایران ورق نزده‌اند. کتاب گریشمن که مرحوم معین سال‌ها پیش ترجمه کرده و انتشارات علمی و فرهنگی سالانه تجدید چاپ می‌کند و دانشجویان هم با توجه به این که چاپ جدید است پس می‌تواند کتاب جدیدی هم باشد مورد مطالعه قرار می‌دهند و دچار این توهم می‌شوند که می‌توانند مهندس فرهنگ باشند!

او ادامه داد: اتفاقاتی چون سد سیوند که جنون سدسازی را در ایران به راه انداخت و اکنون بعد از مدت‌ها به فاجعه‌ی آن پی برده‌ایم. آن‌ها باستان‌شناس و اهل فرهنگ نبودند بلکه مهندسینی هستند که در هر نقطه جوی آبی هم رد شود یک سد می‌سازند. این سدسازی نه تنها به بخش زیست‌محیطی و پوشش گیاهی و جانوری آسیب رساند،صدمات بسیاری به آثار باستانی وارد کرد. اعتراض‌ها آغاز شد و دلیل این اعتراض نزدیکی به پاسارگاد بود و امروز می‌بینیم میزان رطوبت بالارفته چه مشکلات مخربی را در بنا ایجاد کرده است. این‌ها دسته‌گل‌های تکنوکرات‌هایی بودند که به مسائل فرهنگی توجه نکردند. ورجاوند با وجود این همه مشکلات بسیار و در دورانی که حتی فعالیت‌های اجتماعی نداشت، در مورد این موضوع احساس مسئولیت می‌کند و معترض می‌گردد.

عبدی گفت:پرویز ورجاوند شخصی بود که هم به مسائل فرهنگی و تاریخی و هم مسائلی که برای برنامه‌ی بلندمدت ایران اهمیت دارد، اشراف داشت که باستان‌شناسان امروز این‌گونه نیستند. این سه خصوصیت را در زنده‌یاد ورجاوند دیدم: ایشان ایران‌پژوه بودند.کسی که قدرت برقراری ارتباط میان مسائل بلندمدت فرهنگی و سیاسی را داشته و از همه مهم‌تر، فردی است که در کنار این دو خصوصیت ایران‌دوست نیز هست. با از دست دادن پرویز ورجاوند، این نسل تمام شد. حال این که ما بتوانیم نسلی دیگر را به‌وجود بیاوریم یا از این آشفته‌بازار نسل دیگری سر در بیاورد.




در این مراسم متنی از سوی احسان یغمایی که به دلیل بیماری نتوانسته بود به مراسم بیاید توسط علی دهباشی خوانده شد. همچنین ارج نامه ورجاوند به کوشش شاهین آریامنش با حضور همسر دکتر ورجاوند، دکتر ژاله آموزگار و سخنرانان رونمایی شد.
کد خبر: 82082
Share/Save/Bookmark