خیال بچه های «کتابخانه محقق حلی» به پرواز در آمدند
در برنامه نشست قصه گویی ویژه کودکان؛
خیال بچه های «کتابخانه محقق حلی» به پرواز در آمدند
دو قصه گوایرانی و یک قصه گوی استرالیایی با بیان سه قصه جذاب و آموزنده ؛ دقایقی ، خیال کودکان کتابخانه های محقق حلی را به پرواز درآوردند.
 
تاريخ : شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۲۱
به گزارش خبرنگار هنرنیوز ، صبح پنج شنبه 28 بهمن ماه نشست قصه گویی ویژه کودکان به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران و با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ؛ با حضور 3 نفر از اساتید مجرب و برگزیده کانون (از کشور استرالیا و استان های آذربایجان غربی و تهران) ، کتابداران بخش کودک کتابخانه‌های عمومی استان و اعضای کودک و والدین آنها در سالن اجتماعات کتابخانه عمومی محقق حلی برگزار شد و این سه قصه گوی بچه ها با بیان سه قصه جذاب و آموزنده ، تخیل کودکان منطقه شوش تهران را سوار بر بادکنک های اندیشه خیال شان به پرواز در آوردند.

هر چقدر عقربه های ساعت به 10 صبح 5 شنبه 28 بهمن ماه نزدیکتر می شد کودکان منطقه جنوب شهر تهران به همراه والدین خود با علاقه و شور و نشاط خودشان را به سالن آمفی تئاتر کتابخانه محقق حلی منطقه شوش می رساندند تا گوش و دل خودشان را به قصه های تازه و دوست داشتنی بسپارند.

«مهتاب شهیدی» اولین قصه گویی بود که به روی صحنه رفت تا با زبان کودکانه و استفاده از زبان کودک و بازی ، قصه خود به نام « خشم قلمبه » را برای بچه ها تعریف کند. او قصه پسربچه ای را تعریف کرد که اسیر خشم شده بود و به هیچ عنوان به حرفهای مادرش گوش نمی داد و از فرط خشم ، تمام وسایل اتاقش را به هم می ریخت و هر چه بیشتر این کار را انجام می داد ، خشم قلمبه بزرگ و بزرگ تر می شد به طوری که حتی اندازه اش از او هم بزرگتر شد. اما پسربچه در انتهای قصه متوجه می شود که نباید به حرف خشم دل بسپارد و تصمیم می گیرد با انجام کارهای خوب بر خشم خودش غلبه کند و سرانجام خشم قلمبه را از اتاق خودش بیرون می اندازد. قصه گو به بچه ها می گوید که اگر بخواهند قصه این کتاب را دوباره مطالعه کنند می توانند با مراجعه به کتابخانه های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این کتاب را به نام کتاب « خشم قلمبه» به امانت بگیرند.

دومین قصه گو، یک قصه گوی استرالیایی به نام خانم « اِوی تا» evita بود که با زبان انگلیسی و به همراه مترجم خود بهاره باقری ، قصه خود را تعریف کرد. خانم اِویتا بیش از 20 سالی است که به کار قصه گویی برای بچه های دنیا مشغول است و با سفربه کشورهای مختلف برای آنان قصه می گوید. او معتقد است هنگامی که در طیبعت قدم می زند قصه ها به سراغش می آیند و او دوست دارد قصه هایش را با مردم و بچه ها تقسیم کند. خانم اِویتا قصه « درخت آرزوها» را تعریف کرد که همه مردم با افتادن هر برگ این درخت به آرزوهای خودشان می رسیدند به طوری که هر چه برگها بیشتر از درخت جدا می شوند درخت البته ناتوان تر و بی ریشه تر می شود به طوری که فقط دو برگ برای او باقی می ماند و او تنها دو آرزو را می تواند برآورده کند و حالا دو پسربچه که باید آرزوهای خودشان را برای درخت می گفتند تا برآورده شود اما تصمیم می گیرند درخت دوباره پُربارتر و پُربرگ ترشود و بدین سان ، بار دیگر درخت پُربرگ می شود.

«اکبر نوروزنژاد» ، قصه گوی سومی است که یک فرد روحانی است و سعی می کند با شعر و فضای کودکانه ، قصه « حضرت موسی و قصاب» را تعریف کند. او قصه ای را با رفتن حضرت موسی (ع) به نزد خدا شروع می کند. موسی از خدا می پرسد که : ای خدا می خواهم بدانم هم نشین من در بهشت چه کسی خواهد بود؟ و خداوند می فرماید: همنشین تو در بهشت یک قصاب است! و موسی به نزد قصاب می رود تا ببیند دلیل اینکه او در بهشت با موسی همنشین است چیست؟ وقتی او به نزد قصاب می رود . قصاب او را برای ناهار به خانه اش دعوت می کند اما قبل از اینکه قصاب بخواهد با موسی غذا بخورد ، اول مادر پیرش را که در سبدی گذاشته است را ترو خشک می کند و به او غذا می دهد و آنگاه نزد موسی می آید و با او هم سفره می شود و موسی متوجه می شود که توجه قصاب به مادر پیر و بیمارش سبب همنشین شدن او با موسی در بهشت شده است.

هر سه قصه ها از سوی بچه های حاضر در سالن آمفی تئاتر کتابخانه محقق حلی با استقبال زیاد روبرو می شود و بعد از مراسم نیز برخی از بچه ها با قصه گویان و بویژه خانم اِویتا عکس یادگاری می گیرند و در انتها نیز از سوی سمیه اسماعیلی مسئول کتابخانه محقق حلی و با اجرای طاهره سیدی کتابدار این کتابخانه ، هدایایی به رسم یادبود به سه قصه گو اهدا می شود.





کد خبر: 94061
Share/Save/Bookmark