چکیده مقاله دکتر بهمن نامور مطلق عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی؛
حضور پدیدار شناسی در نقدهای هنری ادبی قرن بیست و یکم «مورد مطالعاتی نقد ساختار افق و نقد نشانه شناختی»
6 آذر 1389 ساعت 10:03
با نگاهی به مکاتب پدیدار شناختی در نقدهای قرن بیست و یکم ومطالعات مضمون شناسی و نقد نشانه شناسی
قرن بیستم قرن بازگشت فلسفه به حوزه ادبیات و هنر به شکلی است که بسیاری اندیشمندان همانند سارتر و کامو ادیب هستند. این بازگشت برای هر دو حوزه دارای تعاملات غنی کننده است. یکی از مکاتب فلسفی که به شکل بسیار جدی در حوزه هنر و ادبیات تاثیرات زیادی بر نقد هنری و ادبی گذاشت پدیدار شناسی است. پدیدار شناسی به دو شکل وارد حوزه نقد هنری-ادبی شد. نخست محور در زمانی درنقد و نظریه ادبی و هنری حضور داشت. این دوره حضور یک مدت طولانی است. بیش از یک قرن تاثیر گذار بوده است. به خصوص در قرن بیستم که قرن تحولات زودگذراست این مسئله بسیار نادر است. دوم آنکه پدیدارشناسی تنوع ویژه ای برای حضور در ادبیات و هنر دارد.
حضورآن به سه بخش مجزا قابل تفکیک است: مستقیم، نیمه مستقیم، غیر مستقیم.
در بخش حضور مستقیم لازم است از بنیانگذاران پدیدار شناسی که هوسرل است تا باقی سرشاخه ها مثل هایدگر و ریکور پرداخته شد. برای مثال هوسرل راجع به نقاشی نقدهایی دارد و آن را از منظر پدیدار شناسی مورد نقد قرار داده است. در حضور نیمه مستقیم، پدیدارشناسی موجب زایش و تکوین پاره ای نقدها شده که به واسطه آنها وارد حوزه هنر و ادبیات شده است؛ به طور مثال بحث زیبایی شناسی دریافت و مکاتب منشعب از آن در این حوزه قابل بررسی است. سومین نوع حضور بخش غیر مستقیم آن است که در آن به مکاتب و نظریاتی اشاره می شود که وجودشان بسته به پدیدارشناسی نیست ولی بعدها تعاملاتی رادر حوزه نقد با پدیدارشناسی داشتند. مضمون شناسی یکی از مکاتب مهم در حوزه نقد ادبی و هنری است. وآخرین مکتب که در بحث ساختار افق است حائز توجه است.
1/نقد مضمون شناختی: ساختار افق
2/نقدنشانه شناسی: نشانه شناسی تنشی
از پدیدارشناسی تا نقد مضمون شناسی نیز در سه بخش پیشابنیانگذاران، بنیان گذاران، نظریه پردازان برجسته قابل بررسی است.
1/ پیشابنیانگذاران: پروست، گاستون باشلار
2/ بنیان گذاران: مارسل ریمون، بگن
3/ نظریه پردازان برجسته: ژرژ پوله، ژان روسه، ژان استاروبسکی، ژان پیر ریشارد
باشلار سه دوره نقد دارد. در کتاب "بوطیقای فضا" به پدیدار شناسی اشاراتی می کند. باشلار پدیدارشناسی تخیل را بنیان گذاشت. هنگامیکه بلشلار از تخیل خلاق صحبت می کند وابستگی آن را با حوزه روان شناسی مد نظر دارد.
سپس هایدگر هستی شناسی وکربن پدیدارشناسی مثالی را مطرح می کند.
در حلقه ژنو اشخاصی هستند و نقدمضمونی هسته اصلی خودرا پیدا می کند. نمایندگان این روش: ژرژ پوله و ژان پیر ریشارد هستند.
فی ما بین پدیدار شناسی، مضمون شناسی وساختار گرایی تفاوت هایی وجود دارد. مفهوم تخیل موجب تفاوت هایی در نقد ساختاری و نقد مضمون شناسی می شود. اینان معتقدند هر نویسنده یک مضمون واحد دارد، او باید درونمایه اصلی را کشف کند. یعنی باید به لحظه ازلی شناخت دست پیدا کند. بحث اصلی ساختار افق است.
در دوره آخر مضمونی یعنی زمان پیر بیشارد پدیدارشناسی تاثیرش بر این ساحت کم می شود. دوره فطرتی در نقد مضمونی ایجاد می شود که مد نظر ماست.
سپس مبحثی تحت عنوان تروریسم متنیت در مقابل ساختارگرایی پیش کشیده شد. سه عنصر اصلی آن شاعر و مولف، جهان، نوشتار یا متن است و ساختارگرایی هرسه این عناوین را تحت عنوان «نوشتار» می شناسد.
از نقد مضمونی تا نقد ساختار افق نیز به بخش هایی قابل تقسیم است:
1/ تاریخچه نظریه و نقد ساختار افق
2/ ترکیب ساختار افق
3/ ساختار افق و پدیدارشناسی
ماحصل این سه بخش سبب پیشامد بحث تروریسم متنیت می شود.
* ارائه شده در نشست فلسفه و هنر کنگره «روز جهانی فلسفه»
کد خبر: 20426
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcd9o0x.yt0zx6a22y.html