گفت وگو با محمد حسن شهیدی؛

«یارم همدانی و....» در بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب

26 ارديبهشت 1394 ساعت 12:54


محمد حسن شهیدی نویسنده صاحب نام همدانی اولین اثر خود که در حوزه ادبیات داستانی به تازگی روانه بازار نشر کرده است پیش از این از شهیدی ده‌ها مقاله و چندین اثر درزمینه مدیریت آموزشی، روش تحقیق و تحلیل محتوا به چاپ رسیده بود یارم همدانی و... توسط انتشارات آوا متن در بیست وهشتمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است این نویسنده در گفت‌و‌گویی که ژیش و رو داریو از رمان خود می‌گوید.

در حوزه ادبیات داستانی «یارم همدانی» اولین اثر شما است؟
بله همینطور است.

شما در این کتاب برشی از تاریخ ایران و همدان را آورده‌اید که اتفاقا وقایع مهمی در این سال‌ها روی داده است با اینکه‌زاده همدان هستید اما بیشتر عمر را در خارج از همدان گذرانده‌اید داستان شما در همدان اتفاق می‌افتد ودراین کتاب بازگشتی به همدان داشته‌اید این بازگشت از کجا می‌آید؟
انسان‌ها وابسته هستند به جایی که متولد شده‌اند من در همدان بزرگ شدم با بچه‌های همدان و مردم همدان آمیخته شدم دبستان را در منطقه شمال شهر همدان گذراندم شما می‌دانید که همدان برخلاف معمول محله‌های شمال شهرش فقیر نشین است و جنوب شهر محسوب می‌شود دبیرستان من هم در یک محله قدیم در جنوب شهر است بنابر این خاطرات کودکی انسان هرگز از ذهن پاک نمی‌شود و من هرجا زندگی کنم وابسته به همدان هستم.

وقایعی که دراین کتاب آمده مربوط به زمانی است که من ۸یا ۹ سال بیشتر نداشتم اما از‌‌ همان زمان من کنجکاو بودم و دید خوبی داشتم و دوستان من مرا فضول محله صدا می‌کردند در این کتاب هم شنیده‌های من خوانده‌های من و حضور من در آن مقطع زمانی باعث شد که این کار بوجود بیاید و فکر می‌کنم با وقایع تاریخی همدان هم مطابقت داشته باشد.

مسئله‌ای که در این کتاب پر رنگ‌تر است این است که به غیر از راوی داستان که شما هستید شخصیت‌های دیگر کتاب سرنوشت خوبی ندارند و به سرنوشت تلخی دچار می‌شوند چرا کسانی که زندگی و آینده خوشی دارند در این کتاب کمتر دیده می‌شود؟
ببینید من قهرمان این داستان نیستم همانطور که می‌گویید قهرمانان داستان کسانی هستند که با شکست‌هایی موجه می‌شوند تاجایی که ممکن بوده تلاش کردم ضررهای این شکست را به حداقل برسانم واقعیت این است که در آن روزگار که من روایت کردم افرادی که شیرین کام و کامروا تعدادشان کم بود و من تلاش نکردم به عمد این تلخی‌ها را بیان کنم اما این مسایل وجود داشت. مسئله‌ای که بسیار اهمیت دارد و شما هم در آینده با آن مواجه شوید این است که همه آن افرادیکه ما تصور می‌کنیم در زندگی خوشبخت هستندو یا ثروتمندند و امکانات خوبی دارند معمولا این گونه نیست کسانی که در این کاخ‌ها زندگی می‌کنند شما وقتی وارد زندگی آن‌ها می‌شوید و یا سرنوشت آن‌ها را می‌خوانید می‌بینید خوشبختی به ندرت دیده می‌شود در داستان ما هم اینگونه است ادمهایی که گاهی احساس خوشبختی می‌کنند اما خوشبخت نیستند و دامنه لذات معمولا در زندگی محدود است

می‌خواهم سوالم را تکمیل کنم داستان شما در دوره‌ای از تاریخ این سرزمین اتفاق می‌افتد که ما شاهد شکست‌های بزرگی هستیم که تمامی جامعه و کشور را فرا گرفته است مانند کودتای ۲۸ امرداد ارتباط چنین شکستی با ناکامی‌های آدمهای داستان شما چیست؟
ببینید در هیچ زمانی و به هیچ ترتیبی ما جدا از وقایع مملکتی خود نیستیم ما در مدیریت می‌گوییم یک سری عوامل وجود دارد که ما می‌توانیم بر آن‌ها تاثیر بگذاریم عواملی که در اختیار ما هستند اما بسیاری از عوامل دیگری وجود دارد که از کنترل ما خارج است ممکن است یک سری وقایع اجتماعی رخ دهد اما افراد جامعه در بوجود آوردن آن‌ها دخالتی ندارند و نمی‌توانند تغییر دهند اما تحت تاثیر این وقایع هستند.

برگردیم به داستان دراین کتاب تعدادی شخصیت مرد وجود دارد که گرایش عاطفی، عشقی به شخصیت اصلی داستان که یک زن است دارند ازجمله راوی شما کدام را قوی‌تر می‌بینید یعنی کدام یم عشق واقعی است؟
عشق واقعی‌‌ همان بود که روزهای اول وجود داشت و با کشته شدن عاشق از بین رفت و این زن تا آخر عمر متاثر از این عشق بود و وفادار به عاشق بود

بقیه شخصیت‌ها را شما جدی نمی‌گیرید؟
بقیه نه آن‌ها نه چون به مناسبت‌های مختلف درگیر این قضیه می‌شود مثلا پرویز خان یکی ازشخصیت‌های اصلی داستان بس از یک دوره معلجات تصمیم به ازدواج می‌گیرد و بنا به دلایلی که در داستان پوشیده است خانواده زن حاضر می‌شوند دخترشان با او ازدواج کند عشقی در اینجا نیست و یا موارد بعدی هم همینگونه است. در پایان داستان هم توضیح داده‌ام که افسر پرونده هم علاقمنداست پس از طلاق آخر با او ازدواج کند این‌ها عشق نیست که عشقی است که از پی رنگی بود.

عنوان کتاب را «یارم همدانی» انتخاب کرده‌اید که بر اساس یک ضرب المثل است چه مناسبتی بین داستان و این نام وچود دارد؟
این خانم به مناسبت فشارهای اجتماعی اجبار پیدا می‌کند که به ازدواج‌های مکرر تن دهد در عین حال دچار ناملایمات و نامردمی‌های مکرر هم مواجه می‌شود همه این‌ها را مدیریت می‌کند تا گرفتاری خود را کم کند و و یا حتا انتقامی از آنان بگیرد مسلم است کسانی که در در قتل عاشق اولی دست داشتند و جاده را هموار کردند تا با این خانم ازدواج کنند به نحوی با او در ارتباط هستند و او انتقام عاشق را می‌گیرد و این خان که قهرمان این داستان است یاری است همدانی که در عین حال که همه مسایل را می‌داند تلاش می‌کند خود مشکلاتش را حل کند.
اگر از این داستان استقبال شود و ناشر موافقت کندادامه آنرا هم خواهم نوشت

در این کتاب ما با سرخوردگی‌های اجتماعی و فردی مواجه هستیم که نویسنده تلخی‌ها را با نقد تلخ و بیان می‌کند چه دلیلی برای این نقد بی‌رحمانه به جریان‌های اجتماعی و سیاسی گذشته وجود دارد؟
برای اینکه گذشته چراغ راه آینده است شما در زنگی شخصی هم از تجربه‌های روزمره برای آینده استفاده می‌کنید اگر امروز در ۷۰ سالگی احساس خوبی دارم مربوط به گذشته است و اگر احساس بدی دارم باز هم گذشته من است که حال و آینده من را می‌سازد آنان که اصرار دارند گذشته را کنار بگذارند اگر چه در گفتار آسان است اما در عمل غیر ممکن است امکان ندارد شما گذشته خود را فراموش کنید به ویژه گذشته تاریخی خود را مثل معروفی است که می‌گوید ملتی که تاریخ و گذشته تاریخی خود را فراموش کند ناچار به تکرار تاریخ خواهد شد اگر تاریخ را نخوانی و گذشته انفرادی و تاریخی شهر خود را ندانید و بی‌اعتنا باشید مدام باید آن را تکرار کنید تا تغییرات عمده اجتماعی پیش آید.

این کتاب از دو تم و مضمون برخوردار است مضمون عشقی و اجتماعی، کدام یک برای شما اهمیت بیشتری دارد؟
هردو برابر است چون آدم‌ها در جامعه معنی پیدا می‌کنند کار می‌کنند، عاشق می‌شوند ازدواج می‌کنند و خود را با همه هنجار‌ها و ناهنجاری‌ها تطبیق می‌دهند امکان ندارد کسی بتواند خود را در جامعه ایزوله کند و منزوی شود

امروز مخاطبان کتاب شما چه کسانی یا هم نسلان شما که با آن فضا و حال و هوا آشنا هستند و یا هستند نسل امروز؟
صد در صد هر دو گرو ه هستند یک گروه هم نسلان من که نستالژی به گذشته دارند و وقتی این کتاب را می‌خوانند کوچه‌ها و محل‌هایی که در کتاب آمده برای آن‌ها هم‌‌ همان حالت پیش می‌آید که برای من اتفاق افتاده است اما مسلما ما یک گروه جوان و افرادی را داریم که آن شرایط را ندیده‌اند و تنها شنیده‌اند حضوری در این وقایع نداشته‌اند اما با اارایه اشارات تاریخی متعدد به محل‌ها و مکان‌ها باعث می‌شود پیوندی بین گذشته و امروز پدید آید چرا که این نسل همچنان در آن محل هازندگی می‌کنند و آمد و شد دارند به پیشینه و شرایط اجتماعی آن زمان پی ببرند.
ماهمیشه می‌توانیم به این نکته تکیه کنیم که جوانان ما با خواندن این کتاب یک مقداری گذشته و حال رامقایسه کنند و به انتخاب بهتری دست بزنند.

ازکدام نویسنده می‌خوانید و کدام رابیشتر دوست دارید؟
بیشتر کتاب‌های کتابخانه من علمی و آموزشی است در حوزه‌های علوم اجتماعی و مدیریت است و در داستان هم تحت تاثیر نویسنده خاصی نیست و ادعایی هم در حوزه ادبیات ندارم که با نوشتن یک جلد کتاب جزء نویسندگان بزرگ شده‌ام

امروزوقتی به همدان بر می‌گردید دیگر آن محله هارا نمی‌بینید وبه جای خانه‌هایی که شمادر کتاب توصیف می‌کنید آپارتمان‌های بی‌قواره سبز کرده چه احساس پیدا می‌کنید؟
همدان تغییرات عمده پیدا کرده اگرچه اندکی در محله قدیم ما بخش‌هایی باقی مانده است

برای نوشتن این رمان به محله‌ها مراجعه کردید؟
من هر بار که به همدان می‌روم از همین محله‌ها شروع می‌کنم مثلا در هتل بوعلی اقامت کنم پیاده همه مناطق را می‌گردم.

چه می‌خوانید؟
من کارهای پیچیده را نمی‌خوانم و کارهایی که تمرکز لازم دارد را نمی‌خوانم مانند کارهای سامرست موام

رمان‌های تاریخی چطور؟
سال‌های دور و دوره نوجوانی یک کتابفروش در ابتدای بوعلی بود که ما هر زمان از درس خواندن راحت می‌شدیم به مغازه او می‌رفتیم و کتاب‌های رمان تاریخی مانند ده مرد رشید و کیمیاگران چشمه آب حیات و... را کرایه می‌کردیم و می‌خواندیم آن زمان کتاب هارا هفتگی کرایه می‌داد که کرایه ۷شب آن ۷ریال می‌شد اما در دوره دبیرستان فرصت رمان خواندن نداشتیم اما کتاب‌های جلال آل احمد را می‌خواندیم.

گفتگو از: حسین زندی


کد خبر: 80863

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcexv8v.jh87pi9bbj.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com