در بخش رقابتي هفتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم مستند «نورنبرگ» آلمان؛
حضور «ملف گند» محمود رحماني
29 شهريور 1390 ساعت 13:56
فيلم مستند «مُلفِ گَند» به کارگرداني محمود رحماني در بخش رقابتي هفتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم مستند «نورنبرگ» آلمان حضور مي يابد.
به گزارش هنرنیوز، فيلم مستند «ملف گند» Molf-e Gand به کارگرداني فيلمساز جوان سينماي ايران محمود رحماني که با مدت زمان 53 دقيقه، بلندترين پلان سينماي ايران محسوب مي شود در دو بخش مسابقه اصلي و بخش بهترين فيم از نگاه تماشاگران در هفتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم مستند «نورنبرگ» Nuremberg در کشور آلمان به روي پرده مي رود و برای تصاحب جايزه اصلی اين جشنواره با فيلمهايی از کشورهای پرتغال، ژاپن، جمهوری چک، فرانسه، انگلستان، بلژيک، آمريکا و ايرلند به رقابت خواهد پرداخت.
مستند تجربي «ملف گند» در اين دوره از جشنواره با حضور کارگردان آن، در سانس اول ساعت 30/5 بعدازظهر روز جمعه 8 مهرماه (2 اکتبر) در سالن «فيلم هاوس کينو» و در سانس دوم در ساعت 15/9 يکشنبه شب 10 مهرماه (4 اکتبر) در سالن «کوميکينو» در شهر نورمبرگ به نمايش در مي آيد.
اين جشنواره که با موضوع حقوق بشر يکي از مهمترين هاي جشنواره هاي حقوق بشر در دنياست در روزهاي روزهاي 6 تا 13 مهرماه جاري (28 سپتامبر الي 5 اکتبر 2011) در شهر نورمبرگ آلمان برگزار مي شود و «مُلفِ گَند» که بخشي از تاريخ شفاهي جنگ تحميلي و روايت کننده دردها و آلام جنگ بر مردم بي دفاع در روزهاي ابتدايي جنگ است به عنوان تنها نماينده سينماي ايران در اين جشنواره به نمايش درمي آيد.
در سايت رسمي جشنواره بين المللي فيلم «نورنبرگ» در مورد «مُلفِ گَند» نقدي نوشته شده که بخش هايي از آن بدين گونه است: «"ملف گند" فيلمي درباره جنگ است، اما از شليک گلوله و تفنگ خبري نيست! محمد (در فيلم) در حالي که در يک دفتر نشسته به دوربين خيره شده، پشت دوربين "محمود رحماني" کارگرداني که خود تصويربردار است با او پرسش هايش را که بسيار کنش برانگيز هستند آغاز مي کند ... .
فيلم با شروعي بسيار ساده در يک روند، به اوج خود مي رسد و "محمد" در مقابل پرسش ها، آنچنان واکنشي نشان مي دهد که بيننده را متعجب مي سازد. و اينجاست که "محمد" با قدرتي غيرقابل تصور، بخشي از تاريخ شفاهي حمله عراق به ايران را در روزهاي آغازينش، به تصوير مي کشد، به گونه اي که مداد و خودکار و ابزار روي ميز کارش، به راکت و بمب و موشک و ترکش تبديل مي شوند. حتي اگر بيننده زبان "محمد" را نفهمد يا به دليل حرکات و بيانات و يا مجذوب شدن به فضاي فيلم، به خاطر پتانسيل فراوان درون کادر، نخواهد زيرنويس ها را بخواند، باز هم متوجه هدف کارگردان خواهد شد. هدفي که با پويايي و انرژي سرشار، مرد ميانسالي را به کودکي (خود) مبدل مي سازد و به خاطر نقابي که از چهره اين کودک بزرگسال برداشته مي شود بستر مناسبي بوجود مي آيد تا بوسيله صداهاي جنگ توسط "محمد" تلخ و تراژيک بودن روزها، بمباران شهر و مردم بي دفاع، اتفاقا در قالبي متفاوت از آنچه تا به حال ديده ايد و البته بعضاً با طنازي بازگو شود.
کارگردان نيز در عين هوش و زکاوت، در ابتدا عنوان مي کند قصد دارد زندگي "محمد" را به فيلم مبدل سازد! اما نه فيلمهاي که تا به حال ما از جنگ در دنيا ديده ايم! بلکه تجربه اي واقعي و توليد زيباشناسي آن که براي هر کس قابل لمس است به صورتي متفکرانه که هر بيننده هم خود مي تواند در ذهن خودش تصاوير مورد بحث را باز آفريني کند و اينگونه است که مخاطب در صحنه حضوري مؤثر دارد. و شايد به همين دليل است که کارگردان از هر گونه مونتاژي در فيلم خوداري مي کند و شايد هم به خاطر اداي دين به همه کودکان دنيا، که جنگ بخش عمده اي از خاطراتشان را اشغال کرده است.»
کد خبر: 32263
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfm0dm.w6d0vagiiw.html