نگاهي به فيلم هاي ايراني به نمايش در آمده در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر - (١٨)

"چهره به چهره" و پليسي تا اين حد ناتوان

24 اسفند 1387 ساعت 10:10


«چهره به چهره»  - نویسنده و کارگردان : علی ژکان - تهیه کننده : مؤسسه سینمایی معاصر - بازیگران : جمشید هاشم پور ، علی عمرانی، شیوا خنیاگر، مصطفی طاری، کاوه کاویان،‌ تورج فرامرزیان، حمیدرضا فلاحی،‌ فرانک حیدریان و...

 ...خانواده مدتی است انتظار آمدن مهندس را از مسافرتی که احتمال می دهند خارجی باشد، ‌می کشند. سرایدار شرکت تلفن می کند و حضور مهندس را در شرکت به خانواده مهندس خبر می دهد. زن مهندس تا به شرکت می رسد تنها خودروی او را می بیند که با سرعت دور می شود. زن مهندس به سراغ کارگذار وی می رود و سعی می کند با تهدید موضوع مشکوک بودن سفرها و عدم حضور او در خانه را بفهمد اما راه به جایی نمی برد. زن مهندس به اجبار به کلانتری شکایت می کند. از طرف سرهنگ که روزهای آخری دوران خدمت اش را می گذراند تصمیم می گیرد در آن مأموریت پیروز باشد و با خاطره شیرین کلانتری را ترک نماید. در بازجویی سرهنگ از کارگذار معلوم می شود که وی در دوران کودکی ارباب زاده خانواده مهندس بوده اند و بعدها مهندس راه رشد در پیش گرفته و برای برتری خود، کارگذار زیر انقیاد خود می گیرد. همچنین سرهنگ در مراجعه به محل تعمیرگاه خودروهای کهنه درمی یابد که خودروی تحت تعقیب متعلق به «قدیرخان» بوده است. سرهنگ و همکارانش با تعقیب قدیرخان به آرایشگری در آن محل می رسند. قدیرخان از زن جوان خود پسری به اسم یوسف دارد. قدیرخان بعد از متوجه شدن از جریان بازجویی شخصی با عنوان «فوکلی» و پیدا شدن او در کوچه و محل جدید،‌ مدتی از آمدن به خانه منصرف می شود و در باغی که خارج از شهر دارد روزگار می گذراند. چند روز بعد آرایشگر به قصد توصیه به قدیرخان برای توجه بیشتر به خواهر و خواهرزاده اش به وی مراجعه می کند و در اثر زد و خورد مهندس کشته می شود و آرایشگر قدیرخان را بر روی صندلی راننده نشانده خورو را به دره ای می غلطاند که در جا دچار آتش سوزی می شود. سرهنگ و دوستانش درصددند آرایشگر را دستگیر کنند که با خلی بودن مغازه آرایشگری روبرو می شوند. زن قدیرخان بعد از به هوش آمدن در بیمارستان ماجرای برادرش و قدیرخان را به پلیس اطلاع می دهد و می گوید برادرش و یوسف در تصادف جاده ای که عازم بنادر جنوبی بوده اند،‌کشته شده است و...

"چهره به چهره" حدیث مکرر عقده های نوجوانی است که هرگز در بزرگسالی فراموش نمی شود و شخص تمام عمر آن را در نهان زندگی می کند. اگر به تلافی اش به ظاهر برنمی آید و می میرد از آن وقفه یا تعلل آن را به عقب می اندازد. زخم های خردسالی هرگز التیام نمی یابند. مهندس و یا قدیرخان هر دو برآیند زخم های خردسالی فردی است که تا پایان مرگ در قواره ی قدیرخان با او زندگی می کند.

 علی ژکان از اولین فیلم خود «مادیان» انگشت بر روی زخم های خردسالی می گذارد که فرد را تحت تأثیر و ما به ازای آن قرار می دهد. آنچه در این فیلم به عنوان شاخصه و به موازی زندگی پرپیچ و خم قدیرخان و یا مهندس ادامه دارد،‌ کار نه برای خود، بلکه برای ادای وظیفه است.

سرهنگ در پایان فیلم به همکارانش می گوید : «خدا نخواست من در تنها مأموریت بزرگ کاری ام پیروز بشوم» گرچه این مضمون در فیلم «هفت» به کار رفته است، اما در این فیلم وزن «کار برای خود» و «کار برای وظیفه» را به معرض سنجش تماشاگر قرار می دهد.

سرهنگ در این فیلم به عنوان «شکست وظیفه» در اندازه های کمدی آن که به ظاهر هیچ شاخصه کمیک را ندارد. زمان پایان را می فهمد که با نفهمیدنش یکی است. پلیسی تا این حد ناتوان در سینما می تواند مثال زدنی باشد.

"مجتبي حبيبي"

 


کد خبر: 4490

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci.3a5ct1a5ubc2t.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com