فاضل جمشیدی در گفتگو با هنرنیوز؛

رسانه ملی سازهای ایرانی را از مردم پنهان می کند

14 آذر 1391 ساعت 13:05

فاضل جمشیدی معاون اسبق خانه موسیقی و دبیر نخستین دوره جایزه سال ایرج بسطامی _مسابقه آوازهای ایرانی_ است که به همت بنیاد فرهنگی هنری ایرج بسطامی در سال ۸۹برگزار شد؛ با وی درباره وضعیت موسیقی و آوازهای ایرانی به گفتگو نشسته ایم؛


*آقای جمشیدی جایزه ایرج بسطامی به مناسبت رقابت بین اهالی آواز ایرانی مخصوصا جوانان برگزار شد و دوره نخست آن بسیار پر استقبال بود، اما به چه علت دوره دوم آن برگزار نشده است؟
_ نخستین دوره جایزه آوازهای ایرانی سال ۸۹ برگزار شد که من دبیر آن بودم لیکن متاسفانه با توجه به نبود امکانات در بنیاد بسطامی و ضرورت هایی که برای برگزاری آن داشتیم به مشکلات عدیده ای برخورد کردیم؛ سال ۸۹ سال سختی بود و من ناگزیر شدم برای برگزاری این جایزه زمین و آسمان را به هم بدوزم تا مبالغ مورد نیاز برگزاری این برنامه را مهیا کنم؛ هزینه های جایزه شامل اسکان شرکت کنندگان و برگزیدگان در تهران، هزینه مشارکت داوران، برگزاری مراسم، جوایز و بسیاری هزینه های دیگر می شد و واقعا فراهم کردن آن مبلغ برای من دشواری های بسیار در پی داشت.

*آیا برای برگزاری این جایزه هیچ اسپانسر یا حمایت مالی از نهاد های دولتی داشتید؟
_ هیچ حمایتی از هیچ یک از نهادهای دولتی وابسته نداشتیم؛ ولی دوستان ما _افراد آشنا به موسیقی و آواز_ به این جایزه کمک کردند مثل دکتر فریدون طوسی که هزینه هتل بچه ها را تقبل کرد و مهندس رضا عربف و دیگر دوستان و عزیزانی که سایر هزینه ها بر عهده گرفتند، به واقع من برای برگزاری این مراسم ناگزیر از همه ارتباطاتم استفاده کردم و با ظرفیت های شخصی توانستیم کار را ببندیم؛ البته شاید اگر ما همان موقع به وزارت ارشاد تقاضا می دادیم ارشاد هزینه ها متقبل می شد لیکن ما می خواستیم جایزه ایرج بسطامی یک جایزه مستقل باشد و شرکت کنندگان میل به حضور و مشارکت در آن داشته باشند؛ چراکه همان موقع هم شرایط نامساعد بود و فضای جشنواره دولتی دافعه زیادی داشت لذا اقتضای شرایط ایجاب می کرد این جایزه به صورت خصوصی برگزار شود.
به هر حال هفت برگزیده برای آن جایزه انتخاب شدند و برای اهدای جوایز هم بانک شهر و ساعت تیسوت به ما کمک کردند، حال دو سال گذشته و قرار بود که جایزه ایرج بسطامی دو سالانه باشد لیکن برای من بسیار دشوار است که بخواهم به عنوان جذب کننده منابع مالی این جایزه کار کنم؛تنها می توانم اگر بنیاد بسطامی کاری را شروع کند و همه موارد مادی اش را هم بپذیرد به عنوان دبیر کمک کنم، در مجموع به رغم همه دشواری ها همکاری با بنیاد ایرج بسطامی برای من من افتخاری بود.

*آواز ایرانی یک میراث کهن و دیرپا است که یک عنصر اصیل فرهنگی قلمداد می شود، شما به عنوان پیشکسوت این حوزه وضعیت آواز ایرانی را در شرایط فعلی پگونه ارزیابی می کنید؟
_آواز ایرانی ماهیتی دارد که در نوع خود هم می تواند فرصت باشد و هم تهدید؛ چراکه خیلی وقت ها ما آواز را به گونه ای نادرست ارائه می کنیم و این خود، آسیبی برای آن به شمار می آید البته در تصنیف و ترانه خوانی ماجرا فرق دارد اما در آواز خوانی باید همه چیز به شیوه ای کاملا اعتدال گرا باشد یعنی هم اندازه ها و هم جنس آواز صحیح باشد و هم مردم آواز را بپذیرند و دافعه نداشته باشد و آوازخوان مردم را از آن فراری ندهد لذا کیفیت آواز بسیار اهمیت دارد.

*امروز چگونه می شود نسل نو را که بسیار به موسیقی علاقه مندند به سمت و سویی برد که حافظ میراث کهن آوازهای ایرانی باشند؟
_ما در موسیقی مان با گستردگی عظیمی مواجهیم ، حدود چهارصد تا پانصد گوشه داریم، هفت دستگاه داریم و چندین آواز که قابلیت مانور در آن را داریم؛ دوم اینکه ریتم هایی که ما در موسیقی داریم در سایر نقاط دنیا وجود ندارد و سوم ادبیاتی که حاکم است؛ بنابر این با توجه به خیلی قابلیت های موسیقی ایرانی به نظرم موزیسین های ایرانی باید بیشتر تلاش کنند که متناسب با ریتم زندگی امروز خودشان را تطبیق بدهند و آثاری را تولید کنند که جوان ها هم بپسندند و این شدنی است.
اگر کوتاهی کنیم و بخواهیم همواره بر مدار سنت های خالص حرکت کنیم طبیعی است که بسیاری نمی پسندند و این به نظر من باید به این مسئله توجه جدی شود، البته در آواز ایرانی باید مراقبت بیشتری داشته باشند چون آواز ایرانی اگر بیش از اندازه ارائه شود نه تنها جاذبه ای ندارد بلکه دافعه ایجاد می کند.

*به نظر شما این تلفیق چگونه باید ایجاد شود که هم راه خلاقیت ها را بگشاید و هم به توانایی ها در این حوزه بیفزاید؟
_در موسیقی جای تحقیق و عمل هیچگاه بسته نیست و موسیقی ایرانی همیشه جای کار دارد و ارزش ها خیلی مهم اند لذا خیلی از کسانی که طرفدار موسیقی ایرانی نیستند و طرفدار موسیقی های دیگر هستند نمی دانند چیزی که گوش می کنند خیلی ارزشش پایین است و به واقع کیفیت ها را نمی شناسند.

*چگونه می شود ذهن را در راستای موسیقی فاخر و شناخت آن تربیت کرد؟
_راهکار این مسئله آموزش است؛ زیراکه اگر افراد بتوانند برای مثال ارکستر را بشناسند و بدانند چه اندازه روی آن زحمت کشیده شده است، چه شاعری متن آن را سروده و چقدر روی آن کار شده چند ساعت ضبط استودیو برده حتما فرقش را با یک موسیقی متنزل می فهمند و قائدتا با یک موسیقی سطحی مقایسه اش نمی کنند لذا آموزش موثر است تا مردم بتوانند تشخیص بدهند که موسیقی فاخر و ارزشمند کدامست اما در شرایط چندان خوبی نیستیم وقتی تلویزیون ما به عنوان یک رسانه ملی ساز را قایم می کند معلوم است که یک کودک سنتور و سایر سازها را از هم نمی شناسد.

*در حال حاضر وضعیت معیشتی بزرگان موسیقی چگونه است و آیا برای آن کارها و حمایت هایی صورت گرفته است؟
_به نظر من تامین اجتماعی هنرمندان ایران بسیار ضعیف است و دستمزدهای آن به اندازه حداقل دستمزد کارگری است در حالیکه بزرگان ما که سنشان گذشته و نمی توانند بیمه شوند، به دلیل کهولت سن اغلب بیمارند و مشکلاتشان بیش از این هاست؛ اولا که نهادها فقط یک طرح تکریم دارند که رقم بالایی نیست؛ من پیشترها پیشنهاد تاسیس یک صندوق را داشتم که الان صندوق اعتباری هنرمندان تشکیل شده اما رقمی که می پردازد بسیار ناچیز است و متاسفانه وضعیت راضی کننده ای نیست.
اقتصادیون، سازمان ها و موسسات و بنگاه های اقتصادی باید متوجه باشند که در همه جای دنیا افراد، وقتی پولدار می شوند از اموال خود در جهت کارهای فرهنگی و رونق آن استفاده می کنند، در ایران هرچه قدر آدم ها پولدارتر می شوند کم خاصیت تر می شوند و لذا این می شود که الان ما نمی توانیم با پیوند بین اقتصادیون و هنرمندان کارهای فرهنگی انجام دهیم، زیرا که آنها هنوز این فرهنگ را ندارند و این کار را نمی کنند و مدیران هم توجهی نمی کنند و به هر ترتیب لازم است در این خصوص فرهنگ سازی شود.

مریم خاکیان


کد خبر: 50383

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcippaw.t1auv2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com