مقام معضم رهبری در خرداد 1385 در دیدار با کارگردانان سینما مسائل مهمی را مورد بررسی قرار دادند که متاسفانه و مانند همیشه زیاد مورد توجه جدی و عملی مسئولان و هنرمندان قرار نمی گیرد.خبرگزاری سینمای ایران به حسب وظیفه و ورسالت خویش وبا توجه به اهمیت راهکار های مطرح در بیانات برای برون رفت از مشکلات موجود سینما وبا هدف یادآوری و تلنگری هرچند کوچک این سخنان را به ضرورت زمانی بازخوانی می کند.
به گزارش هنرنیوز به نقل از خبرگزاری سینمای ایران "سینماپرس" مقام معظم رهبری خرداد ماه 1385 در دیدار با جمعی از کارگردانان سینما بیانات مهم و موثری را ایراد فرمودند که بخش اول این بیانات به شرح ذیل می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
براى من این جلسه، جلسهى خیلى مفید و مطلوبى بود و از جهات متعددى استفاده کردم؛ هم از محتواى بیانات دوستان - که البته اینها باید جمعبندى بشود؛ ضبط شد، ثبت شد؛ من هم رئوس مطالب را یادداشت برداشتم؛ لیکن بر عهدهى دوستان است که این مباحث را جمعبندى کنند تا علاوهى بر آن معرفتى که ما به برکت این جلسه و مسائل سینما پیدا مىکنیم، یک گامى هم در جهت پیشرفت برداشته شود و انشاءاللَّه برخى از موانع برطرف گردد - و هم از این اختلافنظرهایى که مىبینم در عرصهى سینما وجود دارد. نه، این را من دلیل مظلومیت سینما نمىبینم - که آقاى رئیسیان فرمودند - این را نشانهى این مىبینم که در فضاى سینماگرىِ کشور ما، یک عرصهى بازى هست که گاهى صدوهشتاد درجه بین نظرات متفاوت است، در عین حال همه خودشان را فرزند سینما و بلکه صاحب سینما مىدانند و مطالبهى حقوق سینما را مىکنند؛ این براى من چیز مطلوب و جالبى است. البته مىدانستم و از سالها پیش شنیده بودم که اختلافنظرها در نگاه و جهتگیرى، در این محیط هست؛ از آثار هم پیداست. لیکن آنچه که در مجموعِ این نظرات مورد اتفاق همه است، لزوم اعتلاى سینماى کشور است؛ این را همه مىخواهند و من هم به همین معنا کاملاً معتقدم.
از اول که خواستیم این جلسه تشکیل بشود، من دو هدف را دنبال مىکردم؛ یکى اینکه خواستم به سینماگران کشور احترام کنم؛ در واقع به سینماى کشور. من این نشست و انعکاس بیرونى این را به معناى تکریم هنر سینما و هنرمندان سینما تلقى کردهام و دوست دارم این احساس در کشور گسترش پیدا کند و اهمیت سینما براى همه آشکار شود. هر کسى داعیهاى دارد، جهتگیرىاى دارد و توقعى دارد؛ اما بالأخره همه بر این معنا اتفاقنظر داشته باشند که این هنر بسیار پیچیده و برجستهى سینما، براى کشور یک ضرورت و یک نیاز است. هدف دوم هم شنیدن بود که بحمداللَّه تا حدود زیادى حاصل شد و از شماها شنیدیم. البته من واقعاً ترجیح مىدادم که همین مقدار باقیماندهى از این وقت را هم باز شما صحبت بکنید و بیشتر بشنوم.
قبل از این جلسه، امروز پیش از ظهر خوشبختانه فرصت پیدا کردم دو، سه ساعت برخى از نوشتههایى که بعضى از دوستان از جمع حاضر - مثل آقاى مجیدى و بعضى دوستان دیگر - و مسئولان، براى من تهیه کرده بودند، نگاه کردم و یادداشتهاى مفصلى را هم از اینها برداشتهام، که حالا نمىدانم از اینها چقدر خواهم توانست انشاءاللَّه استفاده کنم. بههرحال، نظرات دوستان را خواندم.
یک نکته را اول بگویم، که دیدم دغدغهى بسیارى از دوستان است؛ و آن، یک نوع احساس ناامنى یا دغدغهى ناامنى یا توهّم ناامنى است که مىبینم در برخى از دوستان وجود دارد؛ حتّى آدم مىبیند در دو سرِ این طیف وسیع، این دغدغه هست. من واقعاً جایى براى این دغدغه نمىبینم. درست است، ممکن است ما نسبت به برخى از فیلمها معترض باشیم - خود من در آن حدى که حالا مىفهمم و از تماشاى فیلم لذت مىبرم، ممکن است ایرادى به یک فیلم داشته باشم؛ چه آن فیلمى که در تلویزیون پخش مىشود، چه آنچه که در سینماست که گاهى براى ما مىآورند و ما بعضى از فیلمها را مىبینیم - لیکن من کارگردان را متهم نمىکنم. عوامل گوناگونى براى خطا در جهتگیرى یک فیلم هست؛ یکىاش هم ممکن است نقش کارگردان باشد - که حالا من بعداً راجع به مسئلهى کارگردان، یک مقدارى بیشتر عرض خواهم کرد - لیکن عوامل گوناگونى هست. ما اگر احساس مىکنیم که بهوسیلهى یک کارگردان یک معرفت عمیق صحیحى در یک فیلم منعکس نمىشود، باید ببینیم این معرفت عمیق، چگونه مىتوانست به دل این کارگردان القاء شود تا او بتواند معرفت درونى خودش را منعکس کند. هر کسى باید آنچه را که خودش مىفهمد، خودش ادراک مىکند و خودش احساس مىکند، آن را در هنرش بگنجاند؛ والّا هنر یک چیز مصنوعى خواهد شد. طبیعت قضیه هم همین است که آن سازندهى فیلم و عنصر کارگردان، بالخصوص در این میان، یک معرفت درونى را منعکس مىکند. چگونه مىشد این معرفت درونى، آنچنانى که منِ بیننده مىپسندم، به این کارگردان منعکس بشود و چرا نشده؟ این جاى سؤال دارد.
یادم هست قبل از انقلاب، قرار بود شعرایى در یک مراسم شرکت کنند و شعر بگویند. یکى از شعراى جوانِ آن روزِ ما - که استعداد خوبى هم داشت - دربارهى آن موضوع حقیقتاً چیزى نمىدانست. یکى از دوستان ما، پنج، شش ساعت نشست و براى او یک شرح مبسوطى از این موضوع را بیان کرد. آن شاعر هم جوانِ گیرنده و بااستعدادى بود و توانست آن مطلب را در یک قصیدهى بسیار بلند و قوى منعکس کند. آیا در زمینهى انعکاس آن معارف ارزشىِ اسلامى - که من معتقدم در سینماى ما نشان زیادى از آنها وجود ندارد - به آن سازندهى فیلم، به آن کارگردان و حتّى به آن بازیگر، کارى انجام گرفته و منعکس نشده است؟! من به خودم نگاه مىکنم، به حوزهى علمیهمان نگاه مىکنم و به دستگاههاى مدیریت فرهنگىمان نگاه مىکنم، مىبینم نه، ما در این زمینه کمکارى داشتهایم. بنابراین به قول معروف گفت:
هر بلایى کز آسمان آید گرچه بر دیگرى قضا باشد
به زمین نارسیده مىگویند خانهى انورى کجا باشد
نمىشود رفت سراغ کارگردان و یقهى او را گرفت که شما چرا؟ خوب، من یک مقدار وزارت ارشاد را، یک مقدار سازمان تبلیغات را، یک مقدار حوزهى علمیه را، یک مقدار آن کسانى که صاحبان اندیشهى دینى هستند، همین اندیشههاى عرفانى، حکمت متعالیه و این چیزهایى که آقایان گفتید، اینها را مخاطب قرار مىدهم و مىگویم شما براى برخوردارى کشور از این هنر فاخر - که در این جمع هست - چه کردهاید؟ «شما» چه کردهاید؟ چنانچه در آن زمینه کارى انجام نگرفته باشد، من از یک کارگردان خیلى توقع نمىکنم. هنرمند بااستعدادِ ما که اثرش یا خالى است یا حداقل نسبت به این ارزشهاى مورد نظر ما خیلى پُربار نیست، از او توقع نمىکنم که چرا این اثر آنچنانى که من مىپسندم، نیست. بنابراین من نمىتوانم قبول کنم که آماج این ناامنى، کارگردانهاى ما باشند و اگر چنین واقعیتى وجود داشته باشد، واقعیت نابحق و نابجایى است.
لیکن با شما دوستان عزیز - برادران و خواهران - من از موضع یک روحانى، مطالبى را دارم؛ طبعاً نه شما توقع دارید و نه من چنین اشتباهى خواهم کرد که از موضع یک کارشناس سینمایى حرف بزنم. امثال بنده، حداکثر آنچه که مىتوانند در رابطهى با سینما داشته باشند، این است که یک تماشاگر و مستمع خوب باشند و لذت ببرند؛ این حداکثر چیزى است که امثال بنده داریم. لذا نمىتوانم از جهت کارشناسى با شما اظهارنظرى بکنم؛ این به عهدهى خود شماها و دوستان مدیریت فرهنگى است. اما به عنوان یک روحانى و یک طلبه، چرا، مىتوانم مطالبى را به شما عرض بکنم.
هنر سینما - همانطور که گفتید - بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط - که هیچ روایتگرى تاکنون در بین این شیوههاى هنرىِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدى نیامده - و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالى. شما این دریچه را دمِ دست دارید؛ یعنى دریچهى سینما به سوى معارف و پرتوى که از این دریچه به داخل افکنده مىشود. این دریچه در اختیار شماست.
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا مىبرد. من این را مىخواهم عرض بکنم؛ یعنى شماها یک مسئولیت سنگینى دارید. همانطور که دوستان گفتند، هیچکس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شدهاید؛ اما حالا که وارد شدهاید، این مسئولیت را بپذیرید. شما مىتوانید خیلى اثر بگذارید. ببینید! من وقتى به یک واعظ، یک روحانى و یک نویسندهى کتاب دینى - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب مىشود - خطاب مىکنم و مىگویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتى که به کار مىبرى و مطلبى که متناسب با زمان انتخاب مىکنى، باش؛ اگر حرفى را که اینجا نباید بزنى، زدى، یا باید بزنى، نزدى، و به خاطر حرف تو یک جوانى به دین بىاعتقاد شد یا یک حقیقتى از حقایق دینى را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خداى متعال مسئولى؛ من مىخواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنرى بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلى بالایى مضاعف مىشود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنى شما ببینید تأثیر یک فیلم هنرىِ کارآمد در مقایسهى با یک منبر چقدر فاصله دارد!
خوب، شما مىتوانید سازندهى اخلاق باشید؛ عکسش هم ممکن است. شما مىتوانید در نسل جوان این کشور صبر، امید، شوق، انگیزش، سلامت، نجابت و همهى چیزهایى که یک جامعهى پیشرفته نیاز دارد، القاء کنید. مىشود هم به جاى امید، نومیدى القاء کرد؛ مىشود به جاى شوق، رکود القاء کرد. «انتقاد» که دوستان ذکر مىکنند و به تعبیر این دوستمان مىگویند انتقادگرى «نق نقو» تلقى نشود؛ نه، انتقاد، نقنق نیست؛ انتقاد - معناى لغوى انتقاد را نمىخواهیم بگوییم - یعنى همان عیبجویى. منظور از انتقادى که ممکن است نقنقو بودن از آن تلقى شود؛ یعنى عیبجویى کردن. دو نوع عیبجویى ممکن است؛ الان من و شما روبهروى هم نشستهایم، خیلى آزادانه مىتوانیم از هم عیبجویى کنیم؛ شما هم از من عیبجویى کنید، من هم از شما عیبجویى کنم. منتها این عیبجویى دو نوع است؛ یک وقت عیبجویى جنبهى تحقیر، اهانت، طرف را به خاک سیاه نشاندن، از طرف انتقام گرفتن و چهرهى او را در نظر دیگران زشت کردن است و این کار در هیچ عرف نجیبانهاى - نمىگویم اسلامى - ممدوح نیست. یک وقت هم نه، هدف از انتقاد، دلسوزى است، تکمیل است، برطرف کردن عیب است و آیینهوار نمودن عیب شخص یا نظام یا مدیر یا مردم به خود آنهاست و این ممدوح است. ممکن است این هم به نظر شنونده تلخ باشد؛ اما این تلخى، تلخى گوارایى است. این هیچ ایرادى ندارد. حالا من ادعا مىکنم از نظر دستگاه هم ایرادى ندارد؛ اگر شما در این تردیدى دارید، من به شما صادقانه مىگویم، لااقل از نظر شخص من، هیچ ایرادى ندارد. ببینید! این هدف و این جهتگیرى در کیفیت کار معلوم مىشود؛ یعنى اینکه ما توقع داشته باشیم یک جورى انتقاد کنیم که آن جهتگیرىِ اول در آن وجود داشته باشد، اما مردم یا مخاطبین خیال کنند که ما داریم دلسوزى مىکنیم، این هم نمىشود. همینطور که چند نفر از دوستان گفتید، مخاطبین ما هوشمندند و مىفهمند. این معلوم مىشود. بعضى از فیلمها انتقادى است، انتقاد آنها براى من - که الان هر تلنگرى به این نظام مثل مشت به من است؛ یعنى من احساسم نسبت به نظام این است که هر گوشهى نظام را شما یک تلنگر بزنید، مثل اینکه یک مشت به من زدهاید - ممکن است رنجآور باشد؛ اما از نفس انتقاد مطلقاً رنج نمىبرم و خوشم مىآید، و من احساسم این است که این، روحیهى مجموعهى دستگاه است؛ حالا گیرم بعضى کم یا زیاد. بنابراین انتقاد ایرادى ندارد که بعضى از دوستان مطرح کردید؛ آن چیزى که مهم است، این است که احساس مسئولیت بشود.
ببینید! واقعیتى که امروز در جامعهى ما هست - خارج از تبلیغات و شعار و نمىدانم بزرگنماییهاى گوناگون - این است که ما یک کشورى هستیم که بر اثر تکیهى بر باورهاى خودمان و اظهار شجاعت در میدان - شجاعت نشان دادهایم؛ اینها را که دیگر نمىتوان منکر شد - در دنیا یک ملت شاخص شدهایم؛ نمىگویم شاخصترین، اما یک ملت شاخصیم. این ایرانى که امروز شما دارید مىبینید، این ایرانِ دورهى رژیم گذشته نیست؛ وقتى محاسبه مىکنیم، در دنیا، در بین ملتها و دولتها، در محافل سیاسى دنیا، در تعاملات بینالمللى و در موازنهى بین قدرتهاى بزرگ دنیا، این ایران، این ملت و این مجموعهى حکومت، یک مجموعهى درخور احترام یا مجموعهاى که ناگزیر باید آن را جدى گرفت و آن را احترام کرد، تلقى مىشود. امروز وضع کشور ما این است. پیشرفتهاى زیادى هم داشتهایم. یعنى من اگر بخواهم مقایسه بکنم، باید با این تعبیرِ بىاغراق بگویم که، واقعاً قابل مقایسه نیست آنچه که ما بعد از انقلاب به عنوان یک ملت و یک کشور به دست آوردهایم، با آنچه که قبل از انقلاب بوده است. ما به خودمان اعتقاد پیدا کردهایم، استعدادهاى خودمان را شناختهایم و این استعدادها را به میزان بسیار زیادى به فعلیت رساندهایم؛ در زمینهى علم، در زمینهى صنعت، در زمینهى مسائل اجتماعى و در زمینهى کارکردهاى عمومى، پیشرفتهاى زیادى پیدا کردهایم. نمىشود بین دوگونه نظام، یک نظام وابستهى حذفشدهى در تعاملهاى بینالمللى و بىاعتقاد به خود و توسرى زن به مردم خود را - که رؤساى کشور، مملکت را مال خودشان مىدانستند؛ دورهى طاغوت این است دیگر! حالا خیلى از شماها هم یادتان هست، من هم یادم هست؛ ما هم در آن دوره تنفس و زندگى کردیم. دستگاه حکومت، کشور را مال خودش مىدانست؛ براى مردم شأنى قائل نبودند، مگر از روى اجبار - با یک تشکیلات و نظامى که مسئولان کشور را نوکر مردم مىداند، نه صاحب مملکت و صاحب مردم - این احساس واقعى مسئولان است، واقعاً خودشان را خدمتگزار و نوکر مردم و فلسفهى وجودى خودشان را، کار براى مردم مىدانند - مقایسه کنید. اصلاً تقابل بین این دو شکل، تفاضل بین این دو شکل، قابل کیل و اندازهگیرى کردن با پول و درآمد ماهانهى فلان آدم و اینها نیست؛ یعنى تفاوت وجود و عدم است، فاصلهى وجود و عدم است؛ این همان چیزى است که اسلام از ما مىخواهد و به ما مىدهد. حالا نمىخواهم وارد مقولهى ارزشهاى اسلامى بشوم، اگر انسان بخواهد راجع به آنها فکر و بحث کند، مقولهى بسیار باشکوه و دلنوازى است.
خوب، این کشور، در یک چنین شرایطى است؛ این کشور مىخواهد پیش برود، این کشور مىخواهد حرکت بکند؛ ما این چیزهایى که حالا شما در زمینهى فناورى هستهاى و پیشرفتهاى علمى مىشنوید، اینها فقط بخشى از بسیارِ آن چیزى است که در کشور اتفاق افتاده. بحمداللَّه جوان و استعداد هم که زیاد داریم، ما احتیاج داریم به امید، به شوق، به کار، به اعتماد به نفس، به کم کردن تکیهى بر بیگانگان - به فرهنگشان، به رفتارشان، به بخشنامههاى فکرى و فرهنگىشان - ما به اینها احتیاج داریم؛ به جوشیدن از درون، به استخراج گنجینههایى که در میراث فرهنگى ما هست. این جوان اگر بخواهد اینطور تربیت شود، به حضور شما در صحنه احتیاج دارد؛ یعنى شما باید وارد میدان بشوید تا این اتفاق بیفتد؛ من این را مىگویم. من مىگویم الان کلید دست شماست. من شأن سینما را این مىدانم. من مىگویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادى دست شماست؛ شما مىتوانید این نسل را یک نسل پیشرونده، امیدوار، پُرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزشهاى اسلامى و ملىِ خود بار بیاورید؛ و همینطور مىتوانید این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سؤال برندهى افتخارات گذشته و زیر سؤال برندهى افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید.