«ايران قديم» مهد شكوفايي فكري- فرهنگي جغرافياي اطراف خود بوده است
تحشيه‌اي بر پيشنهاد دکتر انوشه در آخرين نشست «همگرايي كشورهاي فارسي زبان»؛
«ايران قديم» مهد شكوفايي فكري- فرهنگي جغرافياي اطراف خود بوده است
 
تاريخ : يکشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۴۲
اساس مجادله در منسوب كردن مشاهير به كشورها چيست و در صورتي كه اين مشاهير به شهرهاي زادگاهشان منسوب شوند (كه تاكنون هم به همين ترتيب بوده است) آيا اين مجادله پايان خواهد يافت؟

به گزارش هنرنیوز به نقل از خبرگزاري فارس، نشست «همگرايي كشورهاي فارسي زبان» اسفند ماه سال 89 با حضور حسن انوشه سرپرست دانشنامه ادب فارسي، قهرمان سليماني رئيس مركز گسترش زبان فارسي و مهدي سنايي رئيس موسسه مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) برگزار شد. در اين نشست سرپرست دانشنامه ادب فارسي به مردم و مسئولان سه كشور فارسي زبان ايران، تاجيكستان و افغانستان پيشنهاد كرد با منسوب كردن مشاهير فرهنگي اين قلمرو به شهرهاي زادگاهشان - و نه كشورهايشان - به مناقشه قديمي و جنجالي مصادره مشاهير فرهنگي پايان دهند. وي همچنين تاكيد كرد كه با اين شيوه همه ما مي‌توانيم بباليم كه آنها آثارشان را به زبان فارسي‌اي نوشتند كه ما نيز به آن زبان مي‌انديشيم و سخن مي‌گوييم؛ اين بزرگان از آن همه كساني هستند كه به زبان آنها سخن مي‌گويند و مي‌نويسند.

نكته‌هايي در اين پيشنهاد وجود دارد كه مي‌بايست در ارزيابي‌ها و تصميم‌گيري‌ها به آن توجه كرد. نخستين موردي كه به ذهن متبادر مي‌شود، اين است كه اساس مجادله در منسوب كردن مشاهير به كشورها چيست و در صورتي كه اين مشاهير به شهرهاي زادگاهشان منسوب شوند (كه تاكنون هم به همين ترتيب بوده است: سعدي شيرازي، خواجوي كرماني، حافظ شيرازي، رودكي سمرقندي، محمد عوفي بخارايي، سنايي غزنوي، مولوي بلخي، خاقاني شرواني، بيدل دهلوي) آيا اين مجادله پايان خواهد يافت؟ براي رسيدن به پاسخ از دو مقدمه بايد گذر كرد. نخست اينكه قصد كشورها؛ در منسوب كردن مشاهير در زمان معاصر به سرزمين خود چه بوده و آيا با اين پيشنهاد نظر مساعد آن‌ها تامين خواهد شد و دوم اينكه اين پيشنهاد چقدر موقعيت تاريخي – فرهنگي ما را در نسبت با مشاهير فارسي زبان مستحكم خواهد كرد؟

در پاسخ به مورد نخست بايد گفت؛ پيشينه‌سازي تاريخي- فرهنگي براي كشورهاي منطقه اينقدر حائز اهميت است كه از مجادلات و چالش‌هاي بزرگ و سرمايه‌گذاري‌هاي قابل توجه و حتي سندسازي تاريخي هم در اين حوزه نمي‌گذرند و همواره در تلاشند به نوعي مشاهير ايراني (كه در جغرافياي ايران قديم زيست داشته‌اند) را منتسب به سرزمين فعلي خود كنند؛ زيرا اين فرايند تاريخ‌سازي؛ مي‌تواند حتي در معادلات سياسي – اقتصادي آن‌ها تاثيرگذار باشد.



در واقع مساله اصلي اينجاست كه اگر اين كشورها به نامگذاري شهري مشاهير (هماني كه تا كنون بوده) بسنده مي‌كردند و قانع بودند كه مجادلات امروزي در اين باب پيش نمي‌آمد؛ پس تا حدودي اين رويكرد به مشاهير در نگاه برخي كشورهاي همسايه منتفي است.

پيرامون مورد دوم هم بايد پرسيد سهم ما غير از «همزباني»؛ با اين مشاهير در معادلات فرهنگي؛ پيرو اين پيشنهاد چه خواهد بود؟ همانگونه كه مي‌دانيم و همچنانكه تا به حال واقع شده است؛ ايران قديم {كه مثلا} در زمان ساماني و آل‌بويه از شرق و شمال شرق تا تركمنستان، تاجيكستان، ازبكستان و افغانستان و از غرب و شمال‌غرب تا عراق و بخشي از تركيه گستره‌ جغرافيايي داشته و در زمان سلجوقيان تا شمال درياي سرخ در جنوب غربي و تا جنوب قزاقستان در شمال شرقي هم رفته است و از خود بنيان‌هاي فرهنگي – معرفتي فراواني به جاي گذاشته كه مشاهير تاريخي فرزندان اين بنيان‌ها هستند؛ و البته اين پايه‌گذاري‌ها به همين جا ختم نمي‌شود؛ بلكه در زمان خوارزمشاهيان؛ ايلخانان و تيموريان تا عصر صفويان به همين شكل جغرافياي مرزي ايران بين كشورهاي ياد شده شناور بوده و دستاوردهاي فراواني را حادث كرده است؛ پس سهم ما از تعلق به مشاهير در زمان حيات آن‌ها در جغرافياي ايران؛ بيش از آن چيزي است كه ما امروز بخواهيم تنها به «همزباني» با آنان خرسند بوده و بسنده كنيم؛ از اين‌ها مهم‌تر؛ مكاتب (برخي قائل به مدارس و حوزه به جاي مكتب هستند) فكري – فلسفي و هنري‌اي چون شيراز؛ اصفهان و ... كه اين مشاهير در آن نمو يافته و به بالندگي رسيده‌اند همه در ايران قديم ريشه داشته است. اگر ما تنها به همزباني با اين مشاهير بسنده كنيم؛ از موقعيت تاريخي- فرهنگي خود عقب نشسته‌ايم.

ما مي‌بايد پا فراتر از اين بگذاريم كه مشاهير را فقط در زبان متعلق به ايران بدانيم. اين پيشنهاد ممكن است در سطحي نظريه‌بنياد؛ مفاهمه را در پي داشته باشد؛ اما در سطوح ديگر ممكن است آبستن رخدادهايي نامناسب در نگهداشت ميراث فرهنگي كشور در آينده باشد.

اما در سطح نظريه‌بنياد و دانشگاهي اين پيشنهاد مطلوب به نظر مي‌رسد؛ به بيان ديگر مي‌توان گفت تا امروز پاسخ قطعي و ميانجي‌محوري در باب پايان داده به مناقشات فرهنگي انتساب مشاهير مطرح نشده است و اين پيشنهاد «زبان‌محور» مي‌تواند آغاز گشايش دري به سمت تفاهيم در معادلات فرهنگي و زيست جهان مشاهير فارسي زبان باشد. به بيان ديگر تنها مساله‌اي كه تاكنون محل مناقشه نبوده و كشورهاي مختلف منطقه كه گويشوران زبان فارسي هستند در آن اتفاق‌نظر داشته‌اند اين بوده كه زبان نوشتاري اغلب مشاهير اين جغرافيا فارسي و عربي بوده است و همين مساله مي‌تواند محل اشتراك و باب تفاهم در اين مجادله باشد. اما در همه حال مي‌بايد توجه داشت كه فرهنگ ايراني – اسلامي در شكل شكوفا يافته آن؛ از ايران اشاعه پيدا كرده و تا حدود زيادي در سده‌هاي ميانه فرهنگ جغرافياي پيرامون ايران از آن شكوفا شده است.

حسن گوهرپور

کد خبر: 25130
Share/Save/Bookmark