به مناسبت روز جهانی صنایع دستی؛
هنرهای سنتی زنده میمانند
تاريخ : جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۴
پس از تولد تکنولوژی و ماشینیسم آنچه ماهیت خود را حفظ؛ اما موجودیت خود را از دست داد؛ برخی از صنایع دستی بود که کاربری زیادی در زندگی مردم نداشت، همین امر باعث شد کم کم از زندگی مردم رخت بر بست به علاوه اینکه تکنولوژی توانسته بود در شکل انبوه برخی ابزارهای مورد نیاز مردم را با سرعت و دقت و نظم بیشتری تولید کند و این امر هم مزید بر علت شد و در کم شدن تولید صنایع دستی موثر افتاد.
اما میتوان اینگونه هم تعبیر داشت که هنر به موازات رخدادهای اجتماعی و شرایط زندگی مردم تغییر میکند و به بیان دیگر در واقع، هر زمان و قرنی ضرورتهای خود را دارد و به تناسب شرایط اجتماعی تغییر میکند. در عصر فنآوری طبیعتاً هنرهای سنتی به شکل اولیه نمیتوانند ادامه پیدا کنند؛ بنابر این یکی از راههای ادامه حیات این هنرها این است که هنرمندان و یا متولیان هنر شکل ارائه آنها را متناسب با زمان و تحولات فکری زمان تغییر بدهند. ولی این تغییر در خیلی از هنرهای ما به وجود نیامده و متاسفانه آن جایی هم که تغییر به وجود آمده منفی بوده است، یعنی در پای تغییر آن خمیر مایه و خصلت ذاتی خود را از دست داده است. نقاشی پشت شیشه، قهوهخانهای، قاجار، قبل از قاجار و حتی نگارگری را در نظر بگیرید که عدهای خواستند آن را متناسب با زمان تغییر دهند، اما خصلتهای نگارگری که مبتنی بر واقعگرایی نبود و به عالم مثال تعلق داشت، متاسفانه تغییر پیدا نکرد و از بین رفت. در این شرایط اگر هم تغییر پیدا میکنند چون پشتوانهی فکری ندارند، منتهی به قربانی شدن رسالت هنریشان میشوند.
اما شاید بتوان در شرایط جدید نگاه تازهای هم به هنرهای سنتی و هنرهای دستی داشت. در این شرایط میتوان گفت این گونه هنرها میتوانند در موقعیتی متفاوت با گذشته موقعیتی کلکسیونی پیدا کنند و همین که با هنرمندانی محدود و در تعدادی معدود تولید میشود، ابزار و دستمایهای باشد برای اینکه این هنرها به بقای خود ادامه داده و البته که به لحاظ اقتصادی هم برای هنرمندانش بهصرفه باشد.
یکی از مواردی که غیر از «حمایتهای دولتی» و «کاربرد روزمره در زندگی» مردم میتواند در توسعه و نگهداری و حفظ هنرهای سنتی موثر است رسانهی ملی است. رسانهی ملی میتواند با تلاش در جهت نمایاندن ارزشهای هنر سنتی مردن را ترغیب به این دستاوردها کند و مردم به لحاظ ارزشی دریابند که هنر سنتی و صنایع دستی هنری است که ریشه در باورهای ما و نیاکانمان دارد و میتواند بخشی از تاریخ ادب و فرهنگ ما را عرضه کند. این عرضه کردن یعنی استفاده از تاریخ برای ساختن آینده، اما متاسفانه گاه مردم و مسولین از این امر غافلاند.
برخی از کارشناسان معتقدند حتی رسانهی ملی هم در تخریب این باقی مانده از برخی هنرهای سنتی بیتقصیر نیست. آنها معتقدند هنرمند هنرهای سنتی قدیم؛ هنر را با جان و دل و ایمان خویش خلق میکرد و اساساً اعتقادی به این نداشت که هنرش چندان مورد تبلیغ قرار بگیرد، اما امروز خیلی از هنرها تبلیغ میشوند و این البته بد نیست اما این نکته نکوهش شده است که مثلا در یک برنامه تلویزیونی، مجری به یک اثر نگارگری که پشت سرش است بی توجهی میکند و بارها به گونهای جلوی او میایستد که انگار دیوار است، یا اینکه آثاری را روی میز میگذارند و آثاری را روی میز میاندازند (مثلا آثار سوزندوزی) و روی آن وسایل دیگری میگذارند که ربطی به برنامه و آن اثر هنری ندارد. خوب این موارد در بلند مدت تاثیر نامطلوبی خواهد داشت.
اما روی هم رفته باید در یک نگاه کلی گفت هنرهای دستی و هنرهای سنتی بخشی از هویت یک کشورند و ای کاش ما میدانستیم چه میزان اهمیت دارد اگر هنرهای دستیمان را پاس داریم.