با خاطرات علی امینی
با خاطرات علی امینی
«برای برپا کردن هر معرکه و هر بازی، و برای دادن هر شعاری باید معرکه‌گیران و بازیگران و شعاردهندگان مناسب و متناسب پیدا کرد تا تماشاچیان و شنوندگان جلب شوند.»
 
تاريخ : چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۲۹

«خاطرات علی امینی» یکی از کتاب حوزه خاطره نگاری انقلاب است. این کتاب شامل خاطرات دست‌نوشته علی امینی است که سال‌ ۷۱ در خارج از کشور به زبان فارسی و در قالب ۱۶ مقاله منتشر شد و یعقوب توکلی آن را تنظیم و تدوین و انتشارات سوره مهر منتشر کرد. چاپ دوم این کتاب در بازار نشر موجود است. توکلی درباره این کتاب می گوید: پس از انتشار این مقاله‌ها، علی امینی در پاسخ به برخی سوالات مطرح شده درباره خاطراتش با دست‌اندرکاران مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد گفتوگو کرد که نتیجه این گفتگوها کتاب شد. البته وی مدعی بود که خاطراتش را در ایران نوشته، اما جا گذاشته است. بنابراین در لندن اقدام به نگارش خاطراتش کرد، اما در واقع، کارش نوعی تاریخ‌نگاری تلویحی و توجیهی است.
امینی که سال ۱۳۴۰ با حمایت امریکا به نخست وزیری رسید در صفحه ۱۸۶ این کتاب و درباره اصلاحات ارضی در ایران آورده:
«اولین پافشاری در کار اصلاحات ارضی این بود که این کار مرحله به مرحله انجام شود. چون مالکین در هر حال مدیران دهات بودند و ادارة امور عمومی و اساسی به عهده آنان بود. بایستی در هر مرحله ترتیبی داده می‌شد که به زودی عده‌ای بیشتر از میان خود اهالی به عنوان مدیر تربیت شوند و وزارت کشاورزی هم به اندازه کافی تعدادی [از] مهندسین و کارشناسان کشاورزی [را] به مناطق مختلف بفرستد و مستقر کند و با کنار رفتن مالکین، کشاورزی مملکت نه تنها تعطیل نشود بلکه توسعه یابد. در دوران کوتاهی که دولت بر سر کار بود با تمام مشکلات و تحریکاتی که در نقاط مختلف کشور می‌شد و از جمله کشته شدن یک مهندس کشاورزی و مسئول اصلاحات ارضی در فارس به دست ایادی مالکین محلی، کار اصلاحات ارضی طبق برنامه پیش می‌رفت.
حسن ارسنجانی پس از استعفای دولت همچنان در پست وزارت کشاورزی باقی ماند، در حالی که دیگر ترمزی نداشت و کارش سرعت گرفت. شاید تصور می‌کرد و امید داشت که از این راه به نخست‌وزیری برسد. چندی پس از آنکه کنگره معروف دهقانان و آزادزنان و آزادمردان [را] تشکیل دادند، جای سکوت نبود و طی اعلامیه‌ای که قبلاً هم درباره آن نوشته‌ام خطراتی آتی آن تندرویها و انقلاب سفید را متذکر شدم که آن اعلامیه را الموتی و مهندس فریور و درخشش هم امضا کردند و همه چوب آن را خوردیم. ارسنجانی چهار اسبه می‌تاخت. یک روز که پس از تشکیل آن کنگره‌ها به دیدن من آمد پرسیدم این چه اشتباهاتی است که پی در پی می‌کنید. مگر عاقبت آن را نمی‌بینید. خندید و گفت:‌‌ «ایشان» مزاجشان چنین کارهای را می‌طلبد و بنده هم متخصص پوست خربزه هستم. پوست خربزه را می‌اندازم دیگر با ایشان است که پایشان را روی آن بگذارند و سر بخورند، یا نگذارند. چند سال بعد که ارسنجانی بر کنار و سفیر ایران در ایتالیا شد در محل آبگرم «فونته کاتینی» به دیدنم آمد، باز حرف را به اشتباهات پی در پی کشاندم. جواب داد،‌ شما که می‌دانید؛ شاه دلش می‌خواهد هم کار به دست خودش باشد و به اسم خودش تمام شود. هیچ‌کس در مورد‌ آذربایجان از قوام‌السلطنه و در مورد نفت از دکتر مصدق حرف نزند. اصلاحات ارضی با نام شما و من شروع شده بود. اگر نمی‌ماندم و تندتر نمی‌رفتم و همه را به نام ایشان نمی‌کردم من و شما را جلو آفتاب کباب می‌کرد. من هم وقتی دیدم نمی‌خواهد به هیچ‌کس امان دهد و نامی از هیچ‌کس جز خودش نباید برده شود جریان را هر روز تندتر کردم و میخ آخر را به تابوت کوبیدم. از این حرف ارسنجانی بسیار متأسف شدم و گفتم؛ وای اگر از پس امروز بود فردایی.
این همان روحیه‌ای بود که هویدا خوب فهمیده بود که در طول چهارده سال تمام اشتباهات به عنوان اوامر شاهانه انجام شد و نتیجه‌اش را دیدیم و هنوز داریم می‌بینیم...
در دومین ماه عمر دولت، دیگ حوادث به جوش آمده است. مخالفین و موافقین برنامه دولت، هر گروه در صف خود قرار گرفته‌اند. پیش از این در ارزیابی نیروهایی که دولت به مناسبت اصلاحات از خود دفع می‌کرد و در برابر دولت قرار می‌گرفتند، و نیروهایی که باید پشت سر دولت قرار می‌گرفتند و از آن پشتیبانی می‌کردند یا دست کم آب به ‌آسیاب مخالفین نمی‌ریختند، نوشته‌ام و آنان را طبقه‌بندی کرده‌ام،‌ دیگر لازم به تکرار نمی‌بینم. نوشته‌ام که دولت به مناسبت اصلاحات ارضی و مبارزه با فساد و انحلال مجلس چه نیروهای حرفه‌ای و فعال و بانفوذی را در برابر خود قرار می‌داد که تحریکات و توطئه‌های آنان نقد بود، ولی به جز نیروهای سیاسی معروف به اصلاح‌طلب و ملی که امید تحمل و تمکین یا پشتیبانی آنان را داشت، امیدوار به پشتیبانی اکثریت مردم از طبقات مختلف بود که این امید طبیعتاً نسیه بود، چون مردم ‌آن‌قدر از دولتهای مختلف وعده‌های عمل نشده شنیده بودند که دیرباوری حق طبیعی آنان بود. اگر وعده‌ها و کارهای دولت در آنان مختصر امیدی به وجود می‌آورد، این امید به طور طبیعی مایه فعال شدنشان در جهت پشتیبانی از دولت نمی‌شد. آن‌قدر بود که تمکین و صبر کنند، اما برای فعال شدن بایستی نتیجه کارهای دولت را از جهت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی احساس و لمس می‌کردند، ولی به نتیجه رسیدن هر گونه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی زمان متناسب با حجم و سطح اصلاحات را می‌طلبد، باید دولت این زمان را به دست می‌آورد. در این مدت توطئه زخم‌خوردگان مسلم بود و به طور فعال عمل می‌کرد و چون اکثریت طبقات مردم در حال صبر و تمکین بودند، لاجرم بازیهای مختلف مخالفان و توطئه‌گران به وسیله طبقات مردم دفع نمی‌شد و میدان عمل داشت. اینها را می‌دانستم و سخنرانیهای هر روزه و گاهی دو سه بار را ادامه می‌دادم تا مخالفان را در حصار خود نگه دارم و مانع از ورود و نفوذ و اعمال آنان در سطح جامعه شوم...

کد خبر: 53942
Share/Save/Bookmark