نگاهی به فیلم «کتاب ایلای» از منظر نشانه های تحریف شده آخرالزمانی
پس از پایان دنیا
 
تاريخ : يکشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۰۶
پس از پایان دنیا











فیلم «کتاب ایلای» محصول مشترک کمپانی «برداران وارنر»و «کلمبیا پیکچرز»در سال ۲۰۱۰ است که در زمره تولیدات آخرالزمانی هالیوود قرار می گیرد. کارگردانان فیلم آلبرت و آلن هیوز هستند که آثاری چون «مرگ رئیس جمهور» و «از جهنم» را نیز در کارنامه هنری شان دارند. داستان فیلم نوشته «گری ویتا»است. جالب آنکه نویسنده، فیلمنامه مطرحی در حوزه سینما ندارد و می توان گفت این اولین اثر سینمایی بلند او است. بازی شاخص «دنزل واشنگتن» و «گری اولدمن» و موضوع متفاوت فیلم موجب جذابیت و فروش بالای آن شده است که البته واشنگتن در مقام تهیه کننده این اثر هم سهمی دارد. فیلم با هزینه ای بالغ بر ۸۰ میلیون دلار ساخته شده که فروش آن تا ۱۵۰میلیون دلار رسیده است.



«آخرالزمان» در اصطلاح یعنی سالیان پایانی حیات بشری که همراه با انتظار کشیدن برای ظهور یک منجی موعود است تا تحولی همه جانبه در زندگی یک قوم یا تمام بشریت ایجاد کند و بشریت را وارد دوره جدیدی نماید. این مفهوم در اعتقادات ادیان مختلف تعریف و جایگاه خاصی دارد اما «نبرد آخرالزمان» در اعتقادات بخشی از مسیحیان پروتستانی اهمیت والایی داشته که در واقع یک ایدئولوژی مهم در بین پیروان «صهیونیسم مسیحی» است لذا از طرق مختلف به ارائه اطلاعات در این زمینه پرداخته اند.



آنچه مسلم می نماید تلاش دولت های غربی برای رسیدن به اهداف مختلف سیاسی و استحکام بنیان های فکری و نظری خود از راه هنر- صنعت سینما است.



با همین رویکرد چند سالی است با تولید آثار مختلف تصویری در قالب های گوناگون با بودجه های چند صد میلیون دلاری به ترویج و تبلیغ این تفکر تحریف شده می پردازند و نتیجه اش فیلم های تاثیرگذار، جذاب و پر مخاطبی است که حجم عمده ای از تولیدات هالیوود را در بر می گیرد و معمولا دارای ویژگی های مشترکی هستند مثل تهدید نوع انسان بر اثر بلایی جهانشمول، شروع جنگی فراگیر بین حق و باطل، تعیین سرنوشت انسان، نجات بشریت از خطر نابودی توسط منجی آمریکایی، توجیه اقدامات سیاسی و استفاده از تسلیحات جنگی و... نظیر: چهارگانه ترمیناتور (۱۹۸۴، ۱۹۹۱، ۲۰۰۳، ۲۰۰۹)، روز استقلال (۱۹۹۶/رولند امریش) ، آرماگدون (۱۹۹۸/میشاییل بای) ، کنستانتین (۲۰۰۵/فرانسیس لاورنس)، آخرالزمان (۲۰۰۶/مل گیبسون)، روزی که زمین ایستاد (۲۰۰۸/اسکات دریکسون)، ۲۰۱۲ (۲۰۰۹/رولند امریش)، ۹ (۲۰۰۹/شین آکر)، ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی (۲۰۰۹/فیل لورد، کریس میلر)، لژیون (۲۰۱۰/اسکات چارلز استوارت)و...



نکته مهم آن است که آنها معتقدند جنگ آرماگدون با ایمان آوردن یهود به مسیح به عنوان منجی پایان می رسد و در همین راستا به وضوح این عقیده را در فیلمی مثل «کتاب ایلای» شاهد هستیم.



«کتاب ایلای» فیلمی است که با موضوع آخرالزمان در کارخانه فیلمسازی آمریکا یعنی هالیوود ساخته شده است و بخشی دیگر از اعتقادات دینی و تفکر غرب را نسبت به مفهوم پایان دنیا و مختصات آن به نمایش می گذارد. فیلم اشاره به دوره زمانی «پس از پایان دنیا» دارد که داستان پایان یک دوره زمانی بشر و دهه های اولیه دوره جدید را به تصویر می کشد. در جایی از فیلم تصویر پوستر فیلم «پسر و سگش» بر اساس رمان «هارلن الیسون» و به کارگردانی «ال کیو جونز» را می بینیم که آن هم داستانی درباره دوره ای پس از پایان دنیاست. در این فیلم پسری که در جریان جنگی جهانی پایانی در زیرزمین مخفی شده است بوسیله تله پاتی برای تامین غذا و دیگر نیازهایش با سگی مرتبط می شود. این داستان دو بار در سال های ۱۹۳۶، ۱۹۴۶ با همین نام ساخته شده که آخرین نسخه آن در مرحله تولید بوده و برای اکران سال ۲۰۱۲ آماده می شود. فیلم کتاب ایلای هم روایت انسان هایی است که پس از جنگی فراگیر پا به عرصه ظهور گذاشته اند و در این میان تنها عده ای محدود از دنیای قدیم زنده مانده اند.



داستان فیلم در سال ۲۰۴۳ اتفاق می افتد که ایلای (با بازی دنزل واشنگتن) به عنوان شخصیت اصلی فیلم برای حفظ آخرین انجیل بازمانده سفری ۳۰ ساله را به غرب آغاز کرده و داستان درباره چگونگی حفظ و انتقال این سرمایه معنوی و مواجهه او با حوادث است. شروع سفر او با الهامی از جانب یکصدایی درونی در ۳۰ سال پیش است که وی با این راهنمایی انجیل بازمانده را یافته و در جهت رساندن آن به محلی امن (غرب زمین) تلاش می کند، به عبارت دیگر جایی که قدر آن دانسته شود. علاوه بر او فرد دیگری نیز به نام کارنگی (با بازی گری اولدمن) از باقی ماندگان دنیای قدیم، پس از آنکه می فهمد کتاب همراه ایلای است، درگیری با او را برای به دست آوردن کتاب شروع می کند و درام داستان شکل می گیرد. کارنگی ابتدا می گوید کتاب باید بین مردم به اشتراک گذاشته شود و با این اعتقاد به ظاهر زیبا قصد دارد انجیل را به تصاحب درآورد اما در ادامه می فهمیم که او کتاب را سلاحی برای هدف گرفتن قلب و ذهن افراد ضعیف و ابزاری برای سلطه بر انسان هاخواسته است. از اینجا می توان فهمید که ایلای علاوه بر ماموریت تاریخی خویش، برای مبارزه با انسان هایی ظهور کرده که می خواهند از دین به عنوان یک ابزار سلطه جویی استفاده کنند و بدین وسیله تقدس هدف او به مخاطب گوشزد می شود.



جزئیاتی که درباره ایلای، انجیل و چگونگی رفتار او در فیلم نمایش داده می شود به خوبی منطبق بر عقاید و نگرش فرقه «مورمون ها» است. «مورمون ها» یا «کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخر الزمان»، اقلیتی مذهبی از مسیحیان هستند که خود را «پیروان راستین عیسی مسیح» می دانند.



«ژوزف اسمیت»، بنیانگذار فرقه مورمون هاست. او در سال ۱۸۲۰ زمانی که ۱۵ ساله بود، ادعای رویایی از جانب خدا را دارد که در آن به او گفته شده همه کلیساها در اشتباهند و او نباید به هیچ کدام بپیوندد. ژوزف مجددا در ۱۸ سالگی رویایی دیگر دریافت کرده که در آن از جانب فرشته ای به نام «مورونی» به او ماموریتی عظیم داده شد تا به دنبال الواح طلایی و لوحه های قدیمی انجیل مفقودی بگردد. سرانجام در سال ۱۸۳۰ پس از به دست آوردن این الواح و ترجمه آنها، این ترجمه به عنوان «کتاب مورمون » انتشار یافت. اسمیت و برادرش از طرف حکومت ایالتی «ایلینوی» بازداشت و در سال ۱۸۴۴ توسط افرادی مسلح که به زندان نفوذ کردند، کشته شدند.



در فیلم به روشنی می توان همین الگو را مشاهده کرد ایلای در دوران نوجوانی یا جوانی (آنچنان که در فیلم می گوید ۳۰ سال پیش) الهام دریافت می کند و همانند اسمیت در فرقه مورمون که به جمع آوری الواح و ترجمه مامور شده بود، برای یافتن، حفظ و در اختیار دنیا قرار دادن انجیل مامور می شود و همچون نبی مورمونی برای این حفظ و هدایت از طریق انجیل سفری را آغاز می کند. همچنانی که در یکی از عقاید مربوط به مورمون ها می خوانیم: «ما ایمان داریم که خدا باید کسانی را از طریق نبوت و انتخاب افراد مجاز، فراخواند تا انجیل را موعظه کنند و در نظام آن به خدمت مشغول باشند.»



کلیسای مورمون، سخنان پیامبران زنده خویش که به آنان الهاماتی می شود را در حد کتاب های مقدس می داند.



جالب است بدانید با اینکه ادعا می شود اصل کتاب مورمون در سال ۴۲۸ میلادی نوشته شده است، ولی در ترجمه ژوزف اسمیت حدود ۲۵ هزار واژه آن عینا از ترجمه انگلیسی کتاب مقدس «نسخه جیمزشاه» که در سال ۱۶۱۱ میلادی به چاپ رسیده، برداشته شده است و این همان نسخه ای است که ایلای در فیلم آن را حفظ و نگهداری می کند و نهایتا آن را به مکانی در غرب می برد. در فیلم این مکان «جزیره آلکاتراز» نشان داده می شود. جزیره ای کوچک در خلیج سانفرانسیسکو که در سال ۱۹۳۴ به عنوان زندان فدرال استفاده می شد. زندانی که طی ۲۹ سال فعالیت امن ترین زندان دنیا معرفی شده که نهایتا بعد از ۱۹۶۳ تا امروز پس از تعطیلی زندان به عنوان یک مرکز تفریحی توریستی شناخته می شود. شاید محل نگهداری میراث بشری در فیلم به دلیل همین شهرت امنیتی آلکاتراز باشد.



مورمون ها عقاید باطل فراوانی دارند که از جانب گروه های دیگر مسیحی نیز نقد و گاهی تکفیر شده اند و نمایاندن نکات افتراق آن با فرهنگ راستین شیعی مجالی دیگر می طلبد. چنین گفته می شود که تعالیم کلیسای مورمون از آغاز تاکنون دستخوش تغییرات زیادی شده است. انبیای زنده این کلیسا بارها نظرات انبیای قبل از خود را نقض کرده اند. امروزه کلیسای مورمون اعلام کرده است که هیچ پیامبری حق آوردن پیامی را از طرف خدا ندارد، مگر آنکه به تایید شورای رهبران کلیسا برسد.



وحی بر این انبیاء (!) در این کلیسا بر دو نوع است: گفته هایی که از طرف خدا بر آنها نازل می شود و سخنانی را که مورمون ها آنها را صرفا عقاید شخصی پیامبران خوانده اند. برای مثال اسمیت مدعی شده بود که در کره ماه آدم زندگی می کند و یانگ مدعی وجود موجودات زنده در خورشید شد.



اما دیدگاه دیگری از این فرقه که در فیلم هم مطرح می شود، نگاه مورمون ها به آخرالزمان مبنی بر نجات همگان است. ایلای در فیلم، هدایت و نجات را برای همه می خواهد نه فقط یک کشور یا گروهی خاص.



سکانس افتتاحیه فیلم تصاویری است از تفنگ، جنازه، مردی که ماسک بر چهره دارد و فضایی تاریک و مه آلود از سرزمینی که از اصابت بمب های اتمی در امان نبوده و همه نشان دهنده جهان تاریک پس از جنگ است.



جهانی که «برادران هیوز» به تصویر می کشند عاری از معنویت، انسانیت، فرهنگ، بهداشت و ابتدایی ترین شاخصه های انسانی است. ایلای مردی است تنها (این تنهایی با نماهای باز ابتدایی فیلم به وضوح نشان داده می شود) و قرار است بر خلاف فضای غالب جهان، آرمان و هدف متفاوتی را دنبال کند. دنیای پس از جنگ کاملا فضایی غربی دارد و شبیه فیلم های وسترن است. خانه ها، کافه، نوع لباس پوشیدن و... که همه همان فضای وسترن آمریکایی را به تصویر می کشد. در فیلم نقشه ای از دنیا می بینیم که تقسیم بندی متفاوتی ارائه می دهد.کشورهایی همچون ایران، مصر، اسپانیا و ... با رنگی دیگر و متمایز از بقیه کشورها ترسیم شده که قابل تامل است.



ایلای به عنوان منجی معنوی بشر با انجیل انس عجیبی داشته و دائم آن را می خواند و در دو عرصه نظر و عمل به آن ایمان داشته تا آنجا که در سراسر رفتار او می توان این تعهد را مشاهده نمود.



وی همانند یک قدیس لذت های دنیوی را کنار زده و تطمیع را نمی پذیرد و برای رسیدن به مقصودش جانفشانی کرده و در اوج شکوه و شکرگذاری به درگاه معبود در همین مسیر جان می دهد. تمام این نکات یک جنبه از شخصیت اوست، در طرف دیگر نمونه ای کامل از یک منجی آمریکایی غربی است که موسیقی غربی گوش می دهد و حاضر است برای آن بعضی از اشیای همراهش را خرج کند، به همان اندازه که برای آب آشامیدنی خرج می کند. بهداشت ظاهری برایش اهمیت زیادی دارد، در مبارزه با دشمنانش بسیار خشن بوده و به سبکی خاص و جذاب عمل می کند که تصویری از یک گنگستر آمریکایی را تداعی می نماید و این همان تصویر محبوب مخاطبان ژانر اکشن و وحشت است. ایلای فقط برای دفاع از جانش کسی را نمی کشد بلکه به نوعی آنها را مجازات هم می کند که از صفات یک منجی معنوی در آموزه های الهی اسلام به دور است.



ایلای دارای یک شخصیت جهانی است که نشانه هایی از نقاط مختلف جهان را با خود همراه دارد مثل چفیه ای که دور گردن او است و یا باتری ای که از شرق آورده است. همچنین در آخرین پلانی که از او می بینیم دشداشه ای عربی بر تن دارد که نمونه ای از این برداشت لباس را در سه گانه «ماتریکس» بر تن «نئو» نیز می بینیم. دیالوگ های او نیز همین موضوع را تایید می کند، در جایی از فیلم می گوید: «یاد گرفتم کاری که می کنم بیشتر به نفع دیگران باشد تا خودم» و در پلانی دیگر در جواب کارنگی شخصیت منفی فیلم می گوید: «من می خواهم کتاب به اشتراک گذاشته شود».



برخی قرائن در فیلم نشان از نابینا بودن ایلای دارد که البته «دنزل واشنگتن» در مصاحبه ای قبل از اکران عمومی فیلم در این رابطه می گوید: «در جست وجوهای ۳۰ ساله ایلای، او با آدم های زیادی مواجه می شود... بدون بخشش او نابیناست، چیزی نیست... من به شما می گویم او نابینا بود زیرا او با چیزها تصادم می کرد. ممکن هم هست که او بتواند ببیند، شاید هم نتواند؟ شاید او بتواند خیلی کم ببیند؟ شاید چشم های او تار باشند؟ نمی دانم.»



به هر روی اگر نابینایی او قطعی باشد، می تواند به بار معنایی فیلم کمک کرده و حاوی این مطلب باشد که درک معنویت، چشمی ورای چشم سر می خواهد و حتی منجی بشر می تواند نابینا باشد و این نکته ای است که کارنگی از درک آن عاجز است.



از عنوان اصلی فیلم گرفته تا پایان فیلم همه و همه می خواهند به بیننده القا کنند و آن برتری کتاب انجیل است. در انتهای فیلم پلانی را می بینیم که انجیل بین کتاب تورات و قرآن قرار می گیرد و به لحاظ حجم و اندازه از آن دو بزرگ تر است. دیگر آنکه تا قبل از قرار گرفتن انجیل در کتابخانه هنوز بحران و دغدغه هدایت بشر وجود دارد. در آخرین پلان «سولارا» (با بازی میلا کونیس) راه ایلای را ادامه می دهد و شمایل او به خوبی تداعی شعار تبلیغاتی فیلم را می کند. سولارا لباس شبه نظامی و همان شمشیر ایلای را همراه دارد و به خانه بر می گردد تا آنجا را از ظلم نجات دهد.













منبع: روزنامه تهران امروز ( www.tehrooz.com )



کد خبر: 17500
Share/Save/Bookmark