منبع: http://labbaikagha.ir/post/29
فیلم پایان نامه به همان بیماری شایع این روزهای سینمای ایران دچار است ، ضعف در فیلمنامه . البته در فیلمبرادی هم انگار مشکل داشت و بعضی قسمت ها تار بود طوری که انگار فوکوس نشده ، که نم یدانم ضعف سخت افزاری سینما بود یا فیلم . بازی بازیگران با توجه به نقش آن ها خوب بود و در این میان بازی بهاره افشاری واقعا جلب توجه می کرد ، البته نقش او هم این امکان را به او می داد که خودش را نشان دهد و از فراز و نشیب خوبی بر خوردار بود از صحنه های قهقهه زدن تا اوج شوکه شدن و اشک و آه !
اگر بخواهم ضعف های این فیلم را از نظر یک بیننده ی عادی بگویم ، این ضعف ها عمدتاً به همان فیلمنامه بر می گردند : قسمت هایی که از رفتن پیش پلیس منصرف می شوند ، حتی از تماس با پلیس هم خودداری می کنند ، هیچ حال و احوالی از خانواده شان نمی گیرند که ممکن است در خطر باشند ، اما مسئله ی اصلی من با داستان فیلم در قسمتی است که قاتل وارد آپارتمان شده و کاوه بچه ها را نجات می دهد اما از چگونگی حضور قاتل و چرایی نکشتنش توسط کاوه چیزی نمی بینیم و اشکالاتی از این دست و اینکه اصرار داشت همه را بکشد!. البته بخشهایی از فیلمنامه خیلی خوب از آب در آمده بود : شناخت کاوه و کارش که فیلمنامه به درستی بیش از حد خودش را با آن درگیر نکرده بود ، دیالوگ ها و بخش هایی که مربوط به جمشید هاشم پور میشد ، نحوه ورود بچه ها به خانه ی تیمی و همینطور توصیف چگونگی مواجهه ی بچه ها با یک بحران مثل از دست دادن ناگهانی یک دوست .
در کارگردانی هم مشکلاتی بود به خصوص در صحنه های درگیری با اسلحه اما یکی از نقاط قوتی که یادم رفت در موردش صحبت کنم صحنه های اکشن و درگیری کاوه و قاتل در ماشین است که با وجود کمبود امکانات به خوبی پرداخت شده بود.
اما آنچه در پایان نامه هست و در فیلم های دیگر نیست ، رک گویی و تعارف نداشتن با حقیقت است و اینکه عافیت طلب نیست و حرف خودش را می زند و حرف هم برای گفتن دارد ، به موضوع مهمی پرداخته که تمام مردم ما هنوز بعد از دوسال برایشان مهم است ، به یک مسئله ی سطحی در گوشه اجتماع نپرداخته و بزرگش نکرده یا مثل فیلم های این روزها از شهوت دل نویسنده ، کارگردان و تهیه کننده نیامده ، این ها امتیازات بزرگی است برای یک اثر هنری در ایران ما. همین عافیت طلبی به قدری سایه اش بر سر سینماگران سنگین است که جرات خیلی از کارها را ندارند ، اصولا آنچه برای ما مهم است حرف فیلم است ، مثلاً یک فیلم تمام حرفش این است که ایران جای خوبی برای تربیت بچه ها نیست! و یا یک فیلم تمام زورش را می زند که بگوید مردهای ما عقده ای اند! اما اینجا دارد یک حرف درست می زند دارد از یک عقیده دفاع می کند که می داند برای دفاع از این عقیده سوت و کف و تمجید و تعریف نصیبش نخواهد شد بلکه بعد از فراقت از ساخت کارش باید تازه منتظر دشنام و تهدید و تمام این بی اخلاقی ها باشد ، این هم البته به کار ارزش می دهد .
آنچه باعث شده از پایان نامه دفاع کنیم این است که امیدواریم آغازگر یک حرکت رو به جلو در بین هنرمندان ما به ویزه سینما باشد .
.................................
برای حرف زدن در مورد " پایان نامه " بهتر است نگاهی هم بیندازیم به شرایط تولید و دشواری های ساخت فیلمی با مضمون روشنگری پیرامون وقایع فتنه سال 88 و ببینیم چگونه است که در یک نظام ارزشی ساخت فیلم ارزشی دشوار است نه تبدیل مضامین حیوانی و اندیشه های سطحی به فیلم !
" روح الله شمقدری " انگیزه اش برای ساخت این فیلم را اینگونه بیان می کند : " توجه به اینكه سالها در جمع دوستان رسانه ای فیلم میدیدم ولی دغدغه نظام را در فیلمها مشاهده نمیكردم، این موضوع برای من سخت بود."
فیلم پایان نامه که مثل تمام اتفاق های سینمای ما حاشیه زیاد دارند ، پر حاشیه بود ؛ اوج این حواشی زمانی بود که شایعه شد داستان فیلم در مورد یکی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات سال 88 یاهمان ندا آقا سلطان است! و قرار است "لیلا اوتادی" این نقش را بازی کنند ؛ این شایعه تا آنجا قوت گرفت که تهیه کننده فیلم در این رابطه می گوید :
" 30 درصد افزایش هزینه داشتیم به خاطر همین یك خبر. این خبر مقدمه یك فضاسازی رسانهای علیه «پایاننامه» بود و در عرض 12 ساعت یا كمی بیشتر، كمپین مخالفان «پایاننامه» در فیسبوك شكل گرفت. سایت خانم «لیلا اوتادی» هك شد و عكس «ندا آقاسلطان» روی صفحه آن قرار گرفت و چنان فشار شدید روانی به خانم اوتادی و خانوادهاش وارد شد كه خیلی عجیب و غریب بود. خانم اوتادی در نهایت مجبور به مصاحبه شد كه بگوید پایم شكسته است و تا دو ماه آینده در هیچ پروژهای نمیتوانم كار كنم؛ در صورتی كه در همین بازه سر پروژه دیگری حاضر شدند. مرحله بعدی هم استعفای آقای «امیر آقایی» بود كه دقیقا روزی انجام شد كه قرار بود جلوی دوربین برود. "
جریان متوهم زاویه داران با نظام که قبلا هم نشان داده بود فریاد آزادی آزادی شعاری بیش نیست و این افراد با نگاه رادیکالی که به عقاید خودشان دارند اصلاً تحمل شنیدن صدای مخالف را ندارند و تا جایی دم از فرهنگ و هنر و اصول اخلاقی می زنند که به نفع خودشان باشد ، این بار هم با تکیه بر روحیه ی خشن و هرج و مرج گرای خودشان راهی جز تهدید و استمداد از وحشی گری نیافتند .
شمقدری در این باره گفته " رفته تركیب بازیگران اصلی مشخص شد. علیرغم فشارهایی كه بر بازیگران از طریق پیامك و تهدید و . . . وارد میشد، به مرحله كلید زدن رسیدم. چند روز مانده به كار، فشارها به شدت زیاد شد. میدانم به خانم افشاری فشارهای زیادی وارد شد و حتی بحث به تهدید خانواده هم رسید. یكی از كسانی كه در آخرین روزها دچار تردید شد و با این حرفها كه خودم و مادرم را تهدید كردند، تصمیم گرفت از حضور در كار كنار بكشد، آقای آقایی بود. هیچ تهیهكنندهای رغبت نمیكرد پشت كار قرار بگیرد. در نهایت مجموعهای نامرئی برای زدن «پایاننامه» شكل گرفت تا این فیلم تولید نشود. در بعضی دفاتر میگفتند سر فلان فیلم نروید و حتی بعضی از بازیگران كه فیلمنامه را میخواندند و به جهت درام فیلمنامه و حوادث پیچ در پیچ آن از كار خوششان میآمد، وقتی از دفتر بیرون میرفتند، جواب تلفن هم نمیدادند. “
تهیه کننده ی این اثر درباره ی ضعف های فیلمنامه ای فیلم توضیح می دهد که :
" برای استارت كار، دنبال یك فیلمنامه خوب بودیم كه كار خوبی تولید شود. آماده شدن فیلمنامه زمان برد و قبل از اینكه فیلمنامه به مراحل نهایی برسد كه وارد مراحل تولید شویم، آقای كلاهداری فیلمنامه «پایان نامه» را آورند و به ما پیشنهاد دادند.
به هر ترتیب فیلمنامه بررسی شد و با توجه به ظرفیتهای خوب فیلمنامه و ویژگیهای داستانی آن، عزممان را جزم كردیم تا این فیلم را تولید كنیم. همچنین موقتا كار فیلمنامه در دست تهیه را كنار گذاشتیم. "
وی در ادامه نشست اظهار داشت: در ادامه مسیر، فیلمنامه كه دارای ضعف بود، باید اصلاح میشد. یك سری از نكات به مسائل امنیتی برمیگشت و بخشی از آن هم به ساختار و ویژگیهای بصری داستان و دیالوگ نویسی مربوط بود.
با توجه به اینكه فیلمنامهنویس كار اولش بود، ما در مراحل اول اشكالات اساسی كه به فیلمنامه وارد بود مشخص كردیم و قرار شد اینها اصلاح شوند. این مرحله 3- 4 بار اتفاق افتاد. در نهایت به فیلمنامهای رسیدیم كه 80 درصد مشكلات آن حل شده بود. در سینمای ایران فیلمنامهای كه به این مرحله برسد، فیلمنامه قابل قبولی است.
شمقدری افزود: با توجه به حساسیت مجموعه و مشخصاً من روی فیلمنامه، این هم راضیكننده نبود. اما با این حال پیشتولید را شروع كردیم، به جهت اینكه خیلی احساس نیاز میشد این اتفاق در سینمای ایران بیفتد. آن زمان از اتفاقات سال 88 بیش از یك سال گذشته بود و هیچكس در حوزه فرهنگ كاری نكرده بود و بعضا تحلیلهایی شنیده میشد كه دیگر نیازی نیست درباره ماجرای تمامشده صحبت كنیم.
این تهیهكننده ادامه داد: در نهایت پیشتولید را شروع كردیم و در كنار آن طرحریزی كردیم نقاط ضعف فیلمنامه گرفته شود. قرار شد در بازنویسی كلیت فیلمنامه تغییر نكند ولی اشكالات كار گرفته شود.
در همین راستا با آقای «مهدی سجادهچی» قرارداد بستیم كه بازنویسی فیلمنامه را انجام دهند. پیشقسط هم دریافت كردند و توافق شد در بازه زمانی دوهفتهای، بازنویسی انجام شود. ایشان كار را شروع كرد و بعد از دو هفته امروز و فردا كرد. نهایتا رسید به دو روز قبل از كلید خوردن كار كه ایشان با فشار ما به دفتر آمد و گفت كار تمام است. زمان روخوانی فیلمنامه، شروع به خواندن كرد. اولا اینكه فیلمنامه چیز دیگری شده بود كه نمیخواهم بگویم بد شده بود یا خوب؛ اما فیلمی كه پیشتولید آن با نگاه خاصی شروع شده بود و قرار بود در بازنویسی فقط اشكالات آن برطرف شود، نمیتواند با فیلمنامه جدیدی ادامه دهد. در ثانی صفحه دهم فیلمنامه كه رسید، ایشان گذاشت كنار و گفت: بقیه فیلمنامه هم كاری ندارد، مینویسم.
* بخشی از داستان از هیچ منطقی قابل توجیه نیست
شمقدری اضافه كرد: در حوزه فیلمنامه یك اعتمادی كردیم كه متأسفانه ما را به شدت دچار چالش كرد. آنجا متوجه شدیم كه ایشان در بازنویسی فیلمنامه نمیتوانند به ما كمك كنند. این اقدام خیلی به كار لطمه زد و همین الان اشكالاتی كه در «پایاننامه» میبیند و هركاری میكنید بالاخره از نظر داستانی یك گیری دارد، برای همان است.
مثلا جایی كه نقش منفی ما وارد آپارتمان میشود و با این جوانها مواجه میشود، یكی از گلوگاههای داستانی ما بود كه میدانستیم غلط است و از هیچ منطقی قابل توجیه نیست. وقتی كه فیلمنامه بازنویسی نشد، در شرایط تولید دچار مشكلات عدیدهای شدیم كه این مشكلات یك جاهایی خودش را بروز داد.