حرف های هگمتانه
گزیده غزل جوانان همدان منتشر شد؛
حرف های هگمتانه
«حرف های هگمتانه» گزیده بخشی از غزل جوان استان همدان در سال های اخیر است. شاعرانی پر تلاش و فعال كه در سرزمین شعر فارسی، حرفی برای مخاطب امروز دارند.
 
تاريخ : شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۱۸

شعر موهبتی است الهی و شاعران متعهد، برگزیدگان جامعه هستند، به راستی، آن گاه كه به دور از هیاهوی زندگی، بی واسطه با خالق خویش به گفتگو می نشینند، شعر حلول می یابد و ثمرات این دلدادگی، شعری است پاك و مفید. 

شاعرانی كه این نعمت را ارج می نهند و در مسیری الهی گام می زنند، سخنی برخاسته از بن جان می گویند و لاجرم بر اهل ذوق نیز می نشیند. غزل سخن امروز ماست.سخنی كه اگر حكمت چاشنی آن شود بر ضمیر دل های پاك جا خوش می كند و به اندیشه نیز رسوخ خواهد كرد. چه بسیار معانی بكری كه جز به زبان غزل نمی توان سرود و كم نیستند شاعرانی كه حرف روزشان را به زبان غزل به خورد مخاطب می دهند و ابایی ندارند از اینكه به كهنه سرایی نیز متهم شوند. به راستی شاعر امروزی كه جامه ی غزل را بر تن شعرش می كند باید به خوبی یاد داشته باشد كه فقط عاطفه به كار غزل نمی آید( هر چند كه حس جز لاینفك آن به شمار می آید ) و باید سری به گذرگاه های اندیشه و عقل نیز زد و از این بركه ها نیز كاسه ای آب برداشت. اصلا همین همراهی حس و اندیشه بوده است كه نام غزل سرایان بزرگ را هنوز كه هنوز است بر پیشانی نوشت این سرزمین به یادگار گذاشته است.

«حرف های هگمتانه»، گزیده  بخشی از غزل جوان استان همدان در سال های اخیر است. شاعرانی پر تلاش و فعال كه در سرزمین شعر فارسی، حرفی برای مخاطب امروز دارند. جوانانی كه با حضور در انجمن های ادبی سطح استان به ویژه كانون شعر حوزه هنری استان همدان، اینك صاحب اندیشه و شخن شده اند. كتاب پیش روی، نمود اندكی از بسیار توانمندی این شاعران جوان است. امید كه با یاری خداوند متعال، روز به روز بر غنای شعر این مرز و بوم افزوده شود. با هم یكی از غزل هایی كه در این كتاب آمده است را خواهیم خواند:

دریا ، كجاست چشمه آغوشت ؟ در من هزار رود پریشان است
صحرا برای مست شدن بس نیست، حوای من هوایی باران است

باید صدا كنم كلماتت را، بشناسم آخرین عرفاتت را
یادم بیاوری صلواتت را، این سجده ها همیشه چراغان است

مجنون همیشه تشنه لیلایش، افسانه نیست وامق و عذرایش
فرهاد مست خنده ی شیرین است، بلقیس بی قرار سلیمان است

ای خنده هات زمزمه ی كوثر ، دل داده اند هاجر و ابراهیم
آن جا كه باد عطر تو را دارد ، پیراهنت ستاره ی كنعان است

دیوارهات پنجره ی پاییز ، میقات چشم هات جنون آمیز
جای وقوف آینه ها صحراست ، آن جا كه عشق نیست خیابان است

باران به گرد چشم تو می بارد، این مروه هفت بار صفا دارد
این خانه تا همیشه ی تاریخش، گوشه به گوشه آینه بندان است

هم حكمت ستاره ی داوودی، هم قبله ی همیشه ی موعودی
اشكی كه در هوای تو می ریزد، بی شك گلاب قمصر كاشان است

" امیر علی سلیمانی"

کد خبر: 64998
Share/Save/Bookmark