فرهنگ سينما در برخورد با پايان نامه
تاريخ : پنجشنبه ۲ تير ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۰۶
دیدن فيلم "پايان نامه" در هفته دوم اكران آن برايم خاطره اي شد...
كمي بعيد بود از سينماي ايران كه بتواند فيلم اكشني با دز نسبتا بالاي خشونت توليد كند و كمي بعيد بود از جامعه ي سينماگران ما كه خود را وارد دردسرهاي سياسي موضوع انتخابات كنند و فيلم سياسي توليد كنند... بعيد بود كه دنيايي از دردسرهاي حاشيه اي و ريسك بزرگ تحريم هاي سياسي از سوي جريانات سبز را ناديده بگيرند و دنبال دغدغه هاي انقلابي بروند...بعيد بود درحاليكه هنوز تب توهم تقلب در برخي فروكش نكرده فيلمي با دلائل مستند رو به مهرههاي وابسته و اقازادهي لندننشين بسازند...بعيد بود كه... و البته تمام اين افكارات بعيد، شايد مربوط به سينماگران سابقه دار و صاحب نام ما باشد و طبق معمول جسارت چنين رفتارهايي را فقط ميتوان در طيف جوانان و نسل سوم انقلاب يافت... پايان نامه هم محصول دغدغه و كار كارگردان جوان و كم تجربه ي سينما يعني "حامد كلاهداري" بود كه كارگردانيش به عنوان كار دوم در نوع خود شاهكار بود...
هدفم نقد اين فيلم نيست كه در نقد فيلم، چه حرفه اي و چه غير حرفه اي در جايگاه مخاطب حرف براي گفتن بسيار است...هدف اشاره اي كوتاه به زحمات فراوان گروه پايان نامه است كه در فضاي رسانه اي كشور ناديده گرفته شد...
اگر در جستجوي نقد اين فيلم به سايت هاي خبري مختلف سر بزنيد با يادداشت هاي سليقه اي بسياري مواجه ميشويد كه از محتوا و فيلم نامه تا انتخاب بازيگر و ديالوگ ها و حتي صحنه هاي غير اخلاقي(به زعم منتقدين البته) فيلم را مورد كالبدشكافي قرار داده اند و همگي هم البته در اقدامي ناشيانه تمام سعي خود را كردهاند تا اشاره اي به پيام هاي سياسي فيلم نكنند و بقبولانند كه ما با محتواي سياسي مشكلي نداريم و... برخي از منتقدين غيرحرفه اي چنان مبتديانه فيلم را به نقد كشيدهاند كه كاملا حرص نهفته در كلماتشان را از استدلالهاي متناقض درك ميكني و البته اين حرص و جوش و عصبانيت كاملا از سر دلسوزي(!) و دغدغه(!) نسبت به سينماي ايران است و هيچ دليل ديگري ندارد...
برنامه ي تلويزيوني "هفت" جلسه نقد فيلم را برگزار ميكند و "فراستي" منتقد برنامه ميكوشد با توسل به متون "تئوري هاي سينما" محتواي فيلمنامه را زير سوال ببرد و حتي در پاسخ به تقاضاي كارگردان حاضر نميشود تنها يك سكانس از فيلم را كه به نظرش جذاب و خوب درآمده را معرفي كند و باز هم البته موج انتقادات تند اين منتقد به گفته مجري برنامه هيچ ربطي به جريانات سياسي فيلم ندارد...!!
اصلا خون هاي به جوش آمده از اكران اين فيلم كه پيامش در وابسته بودن جريان فتنه به عوامل لندن است هيچ ربطي به گرايشات سياسي جامعه هنرمندان و هنردوستان(!) و هنرجويان و سينماگران ما ندارد...هيچ كدام اين ها به بيماري بي غيرتي سينماي ايران مربوط نميشود كه مدتيست دامنگيرش شده و مسئولين هم به روي مبارك خود نميآورند...
و البته لابد تصميم گيري هاي شوراي صنفي نمايش هم طبق اعلام رسانه ها هيچ ربطي به جريانات سياسي ندارد:
"پس از عبور فروش پايان نامه از مرز 100 ميليون تومان آن هم فقط در سينماهاي تهران، زنگ خطر مخالفان اين فيلم ، به صدا در آمد و مخالفان را بر آن داشت تا هر چه سريعتر چاره اي براي مقابله با پايان نامه بيانديشند. فشار مخالفان كه بخشي از مافياي سينما را هم در دست دارد باعث شد تا شوراي صنفي نمايش، بيست و سوم خرداد در اقدامي عجيب راي به پايان اكران پايان نامه آن هم در هفته سوم اكران بدهد و البته بعد از فشار رسانه ای، با منت گذاری بر سر مخاطبان و سازندگان این فیلم، بگویند که یک هفته دیگر هم تمدید شد، در حالی که این فیلم به صورت طبیعی حداقل 4 هفته باید در اکران باقی می ماند، نه 3 هفته و یک هفته باقی مانده نیز حق طبیعی فیلم پایان نامه بوده و حتی قابلیت تمدید بیش از این را نیز دارد. اما اين گروه به همين جا بسنده نكرد و در ادامه تحريم پايان نامه طرحي جديد را به كار بست تا اين فيلم در سينماهايي كه آمار فروش خوبي هم دارند در ادامه به صورت تك سانس به نمايش در آيد، تصميمي كه بخشي از اين سينماداران با آن مخالفت كرده اند چرا كه پايان نامه در سينماي آنها صاحب مخاطب است و از فروش خوبي برخوردار."
و البته اين طرح هم اكنون در حال اجراست...
امروز اوضاع اسفبار سينماي ايران به جايي رسيده كه اگر ده ها فيلم به مرحله اكران برسد و محتواي غيراخلاقي در عرف جامعه را داشته باشد و يا مكاتب سياسي اروپايي را در سينما ترويج دهد مانند فيلم هاي تهمينه ميلاني يا فيلم هايي كه در آن بارها متلك و دهن كجي به ارزش هاي انقلابي داشته باشد با كارگردان هايي كه از تريبوني كه در اختيارشان قرار ميگيرد براي هجمه به ارزش هاي انقلابي ايران استفاده ميكنند مانند مسعود كيميايي و...هيچ كس به روي مبارك خود هم نميآورد. و با اين اوضاع، همگي در سالن هاي اكران مطبوعاتي جشنواره، براي پرستيژ سينماي ايران كف ميزنيم و براي طرز فكر فنا رفته خود هورا هم ميكشيم..اما ظرفيت كنار آمدن با پيام سياسي پايان نامه با كارگردان 28سالهاش را نداريم...
يا هنوز به معجزه سينما در فرهنگ سازي اجتماعي و فكري پي نبردهايم و يا خود را به خواب زدهايم و در خواب ماست كه لندن نشينان برايمان نقشه ميكشند و ندا آقا سلطان را از بين ميبرند و چند ماه بعد، ساخت فيلم زندگياش را در هاليوود توسط عوامل ضد انقلاب كليد ميزنند. هنوز وقت آن نرسيده كه فكري به حال تفكرات سينماييمان بكنيم؟
http://nedayehaghighat.blogfa.com/post-94.aspx