گردشگری و صدای دهل
نگاهی به وضعیت توریسم با علایق ویژه؛
گردشگری و صدای دهل
 
تاريخ : پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۰۳
این پرسش که چرا صنعت گردشگری آن چنان که شایسته داشته‌های فرهنگی، تاریخی و طبیعی آن است، همچنان شکل نگرفته پرسشی است که وجدان هر ایرانی را می‌آزارد و هر دلسوز کارشناسی را وادار به چاره‌اندیشی می‌کند.



به گزارش هنرنیوز،گردشگری هم مانند هر صنعت دیگری نیازمند سه عنصر نظریه پردازی، سیاستگذاری و روشهای مدیریتی است که میزان توسعه و اجرایی ساختن صنعت توریسم به آن وابسته است.

اگر چه این سه مؤلفه مورد تایید بخش‌های دولتی، مقننه، اجرایی، بخش خصوصی و صاحبان سرمایه است، اما نباید فراموش کرد در صنعت گردشگری با دو تفکر متفاوت روبرو هستیم یکی خودباوری و دیگری خودشیفتگی.

در خودباوری گردشگری ما به دنبال مطالعه و شناسایی داشته‌ها و امکانات تاریخی، فرهنگی و طبیعی هستیم که شرط لازم و ضروری برای دستیابی به جایگاه واقعی در منطقه و جهان است. پس از آن به امکان‌سنجی پرداخته و زیرساخت‌های مورد نیاز تعریف و سرمایه‌گذاری می‌شود. در این حالت عدم توجه به واقعیات فرهنگی، تاریخی و طبیعی به منزله امتناع توسعه فرهنگی و گردشگری و تداوم سیاست واقعیت گریزی است.

اما در گردشگری خودفریب! تمامی اجزا و مولفه‌های سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بر سر جای خود در حالت مناسب قرار دارد و قطار گردشگری با سرعت زیاد و نظم مثال زدنی در حال حرکت است.در این چشم انداز در پایان برنامه چهارم توسعه شاهد ورود 20 میلیون گردشگر به ایران خواهیم بود و سال 90 را با رشد 300 درصدی گردشگر سپری خواهیم کرد.

در چارچوب گردشگری خودفریب هیچ نیاری به تجدید نظرطلبی در تئوری‌های ارایه شده نیست و گرچه این نظریه‌ها هم سنگ با وحی منزل نیست اما به منزله دکترین ایدئولوژیک‌ها هر گونه تغییر در آن نشانه کفر است.

سیاستگذاری و مدیریت اجرایی گردشگری خودفریبانه، همواره دستخوش واقعیت گریزی است و هیچ یک از آمار و ارقام را برنمی‌تابد و بر صحت داوری‌های آماری خود اصرار می‌ورزد.

در وضعیت کنونی به نظر می‌رسد جامعه ایرانی و دولتمردانش به خاطر واقعیت گریزی مزمن که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد، نمی‌خواهند جایگاه دقیق و روشن گردشگری ایران در جهان را بپذیرند. در این مدل از توریسم دولتی، مدیران آنچنان بر عملکرد خود می‌بالند که مردم از زیرساخت‌های ناسالم می‌نالند و مدیران سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آنچنان غرق در سفر به اقصی نقاط جهانند که مردم از حداقل سفرهای داخلی محرومند.

از سویی سخنان مسوولان حوزه گردشگری این شبهه را بوجود می‌آورد که آنان امکان توسعه گردشگری را با امتناع از توسعه گردشگری هم معنا می‌پندارند چرا که پر واضح است ایران از نظر داشته‌های تاریخی و طبیعی جزء 10 کشور برتر دنیا است اما این فقط تأییدی بر امکان توسعه است اما آنجا که پای توسعه این صنعت به میان می‌آید مشخص می‌شود مسوولان گردشگری عملاً علاقه‌ای به توسعه گردشگری ایران ندارند. تا آنجا که دهقانان سرپرست جدید معاونت گردشگری اذعان می‌دارد اگر می‌خوهیم در ورود گردشگر پیشرفت کنیم با توجه به ملاحظات و چارچوب‌های خاصی که داریم باید به سمت گردشگری با علایق خاص و مشخصاً گردشگری سلامت و مذهبی برویم.

اما پرسشی که در ذهن باقی می‌ماند آن است که آمدن گردشگر مذهبی که هنر محسوب نمی‌شود چرا که این خود گردشگران هستند که به خاطر اعتقادات مذهبی‌یشان راهی سفر می‌شوند. مگر کشور عربستان، عراق و سوریه برای ورود گردشگر از ایران به کشورشان چقدر تبلیغ می‌کنند و یا علی‌رغم آماده نبودن ریزساخت‌ها در کشوری مانند عراق آیا مگر گردشگران ایرانی راهی این کشور نمی‌شوند؟ از سویی دیگر گردشگر مذهبی ورودی به ایران اغلب از شیعیان جنوب لبنان، عراق، پاکستان و افغانستان هستند که با توجه به وضعیت اقتصادی این مناطق و درگیر جنگ داخلی و یا خارجی بودن آنها نباید انتظار داشت این گردشگران پول زیادی در ایران خرج کنند. گواه این سخن حضور این گردشگران در حرم‌ها و خوابیدن در گوشه و کنار آن‌ها است. در این حالت تعداد گردشگر مذهبی با توجه به جمعیت و شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی‌شان چه تأثیری بر چرخه اقتصادی صنعت توریسم ایران دارد. تکلیف راهنمایان تور، آژانس‌داران، توسعه زیرساخت‌ها و ظرفیت‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی و معرفی داشته‌هایمان چه می‌شود؟

آیا گردشگر مذهبی ورودی هم مانند ایرانیانی که با هدف مذهب به سفر می‌روند ساک و چمدانش را از صنایع دستی و سوغات ایرانی پر می‌کند؟! یا با حداکثر صرفه جویی و با هدف خاص به سفر می‌پردازد؟

از سویی دیگر مسوولان گردشگری سخن از توجه ویژه به گردشگری سلامت به میان می‌آورند که با توجه به حضور پزشکان متبحر و مجرب کشورمان این اقدام را باید به فال نیک گرفت. بدیهی است ارتقاء امکانات درمانی و استفاده از شیوه‌های نوین مدیریتی اصلی‌ترین راهبرد پایدار ماندن توریسم پزشکی به عنوان یکی از جاذبه‌های این مرز و بوم است. اما نگاهی به وضعیت بیمارستان‌ها ،منابع انسانی و امکانات پزشکی کشور این پرسش را مطرح می‌سازد که چقدر در راه توسعه این نوع گردشگری موفق خواهیم بود ؟.صرف داشتن پزشکان شایسته نمی‌تواند به توسعه این نوع گردشگری کمک کند. آمدن یک گردشگر سلامت مستلزم وجود شرکت‌های هلدینگ جهت اطلاع رسانی و ارایه خدماتی شامل هدایت به داخل کشور، معرفی پزشک، تعیین وقت قبلی، محل اقامت، زمان اقامت، آموزش نیروی انسانی و... است.

حال این پرسش مطرح می‌شود تهران به عنوان یکی از قطب‌های تجمع پزشکان مجرب و پایتخت کشور از چند بیمارستان مجهز برای حضور گردشگر سلامت برخوردار است؟ چند محل اقامتی مناسب برای حضور بیمار و یا همراه را دارا است؟ از سویی دیگر اگر این نوع گردشگری را صرفاً به معالجه معطوف ندانیم و بخواهیم از چشمه‌های آب گرم و لجن درمانی، آفتاب درمانی و ...نیز به عنوان ظرفیت‌های بالقوه طبیعی – درمانی ایران زمین یادی کنیم، چقدر زیر ساخت‌های لازم در مناطق دارای این مواهب مهیا است؟

چند سالی از زمانی که ملک‌زاده معاون گردشگری سابق و متهم و زندانی کنونی از تعریف گردشگری با علایق خاص نمی‌گذرد، در آن زمان آژانس‌داران از توریسم ماجراجویانه به عنوان مهمترین الویتی که در صورت مهیا بودن امکانات علاقه‌مند به اجرای آن هستند، نام می‌بردند. ملک زاده رفت و پس از آن چندین نفر دیگر بر این کرسی تکیه زدند اما آنچه مردم با چشمانشان و نه با استناد به آمارهای نجومی روی کاغذ شاهد بودند ،عدم حضور گردشگر در ایران و عدم تحقق وعده بر پایی توریسم با علایق ویژه و غیر ویژه بود .امروز هم معاونت جدید گردشگری سخن از ورود گردشگر مذهبی و سلامت می‌زند. با فرض اینکه در بهترین حالت این مدیر هم مانند سایر مدیران قبلی گردشگری جابه جا نشود، تا پایان دولت دهم چقدر باقی مانده است؟ به عبارتی تحقق این وعده با توجه به زیرساخت‌های موجود تا دو سال دیگر چند درصد عملی خواهد شد؟ آیا مدیر بعدی نیز به تحقق این وعده‌ها خواهد پرداخت یا مانند مدیرانی که طی این چند سال هر کدام تعریفی از گردشگری و الویت‌هایشان داشتند، باید منتظر تعریف جدیدی از توریسم با علایق ویژه بود و برای اثبات ربودن گوی سبقت گردشگری به آمار رشد ورودی چند صد درصدی آن هم روی کاغذ بسنده کرد؟!

به عبارتی دیگر تا هنگامی که جامعه ایرانی واقعیات و مقتضیات امروز را به پای حسرت‌های دیروز و توهمات فردا قربانی کند به جایگاه واقعی در توریسم جهانی و منطقه‌ای دست نخواهد یافت و دستیابی به وعده مسوولان همانند شعارهای بی‌شمار مسوولان قبلی گردشگری به حافظه تاریخی سپرده خواهد شد.

مریم اطیابی

کد خبر: 32353
Share/Save/Bookmark