به گزارش هنرنیوز، در متن این بیانیه آمده است: «در واپسين روزهای تیر سال ۱۳۸۹ مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به دلایل غیرموجه و با این استدلال که زلزلهای قریب الوقوع در تهران رخ خواهد داد، در اقدامی ناگهانی دست به انتقال و چندپاره کردن این سازمان زدند. طی هفته نخست امرداد همان سال، عملاً تشکیلات میراث فرهنگی کشور را متفرق کرده و از هم گسستند و از پایتخت به چند شهر و شهرستان از جمله شیراز، اصفهان، مرودشت و... منتقل کردند. در پی این تصمیم غيركارشناسانه، هر بخشی از تشکیلات سازمان میراث فرهنگی به شهری منتقل شد و شمار کثیری از کارشناسان و اعضای آن از روی جبر و به تدریج از همکاری با آن کناره گرفتند. کتابخانه و مراکز اسناد و انتشارات سازمان در عمل از دسترس خارج شد و آسیبهایی دید و شمار زیادی از کارشناسان، به اصطلاح «دورکار» شدند.به خصوص گزارشها و اسناد منتشر نشدهی باستانشناختی، مردم شناختی، مرمت و موزهداری و... که طی سالیان دراز توسط متخصصان و کارشناسان با صرف عمر و به هزینه بیتالمال تهیه شده بود در کارتنهای موز و جعبههای میوه به صورت ناشیانهای بستهبندی شدند و برای چندین ماه متوالی در مكانهای نامناسب (از جمله در نجاری پردیس تخت جمشید در فضایی نمور و پر از موش و موریانه) نگهداری میشدند. این تصمیم غیرمنتظره، ناشیانه و حیرتآور مدیریت وقت سازمان میراث فرهنگی البته مخالفتهای زیادی را در بین کارشناسان، متخصصان و اهالی میراث فرهنگی از یک سو و گروههایی از روشنفکران و استادان دانشگاه و نیز نمایندگان مجلس شورای اسلامی از سوی دیگر برانگیخت و بر نگرانیها درباره وضع نابسامان صیانت از میراث فرهنگی دامن زد. با این حال، مدیریت وقت سازمان میراث فرهنگی به جای پاسخگویی به افکار عمومی با بهرهگیری از ادبیاتی نافرهیخته، منتقدان را مورد توهین و افترا قرار داد و عمل خود را «تصمیمی شجاعانه» توصیف کرد.
اکنون بعد از گذشت دو سال از این تصمیم که موجی از نابسامانی و تخریب را برای میراث فرهنگی و معنوی کشور به بار آورده است، جا دارد در پيشگاه ملت ايران پرسيده شود چه كسی مسؤول جبران خسارتهای سنگين مادی و معنوی ناشی از اين تصميم نادرست و میراثسوز است؟آيا مديريت غيرمتخصص و تصميمات ناكارشناسی مديران وقت این سازمان، برآيندی جز نابسامانی اوضاع میراث فرهنگی و نابودی و تخریب گسترده یادمانها و محوطههای باستانی داشته است؟ چه انگیزه هایی در پس چنین تصمیمی وجود داشته و چرا به رغم بحرانی بودن وضع میراث فرهنگی کشور، فکری به حال آن نمیشود؟
به عنوان مثال فقط طی پنج سال اخیر بیش از ده یادمان تاریخی-مذهبی که میراث دورة اسلامی است به نام بازسازی و احیاء، تخریب و نابود شده است. دهها تپه و محوطه باستانی مربوط به دورههای پیش از تاریخ تا روزگار معاصر از بیخ و بُن برکنده شده و شمار زیادی از خانهها و عمارتهای تاریخی که قبلاً در فهرست میراث ملّی به ثبت رسیده بود، یکی پس از دیگری، از این فهرست خارج شده و به تیغ بلدوزرها سپرده شدهاند.
بودجه پژوهشگاه میراث فرهنگی که پیش از این اقدام هم تقلیل یافته بود و عملاً فقط برای پرداخت حقوق کارمندانش بسنده بود، پس از چندپاره کردن معاونتهای سازمان میراث فرهنگی صرف کارهای بیثمری چون کرایه هتل برای اقامت و اسکان معدود کارمندان این سازمان در شیراز و اصفهان، تهیه بلیط هواپیما برای مدیران پروازی و نیز سرپوش گذاشتن بر ضایعه هایی می شد که پی در پی در اثر چیرگی مدیران غیر متخصص بر ارکان این سازمان رخ می داد.
در سالهای اخیر بسیاری از برنامههای پژوهشی و حفاظتی در محوطهها و بافتهای تاریخی رو به رکود نهاده بود و پس از چندپاره کردن سازمان موجی از تعطیلی را هم تجربه کرد.
به عنوان کارشناسان حوزه میراث فرهنگی که هم دلسوز حرفه و رشته خود و هم، بیش و پیش از آن، خواهان توجه به حفاظت و نگهداری از میراث فرهنگی کشور هستیم، در دومین سالگرد چندپاره کردن تشکیلات میراث فرهنگی کشور خواستار رسیدگی و توجه مسؤولان کشور به وضع اسفبار صیانت از میراث فرهنگی و معنوی این سرزمین هستیم و خاطرنشان میکنیم که این اقدام میراث سوز در حافظه تاریخ تشکیلات میراث فرهنگی و باستانشناسی ایران ثبت خواهد شد.
هر چند طی ماههای اخیر در اقدامی مثبت بخشهایی از سازمان میراث فرهنگی به پایتخت بازگشته است، اما انتظار میرود تمام اجزاء سازمان میراث فرهنگی کشور به طور یکپارچه و منسجم و متمرکز، کارکردهای سازنده خود را بازیابد.»