مسئله ما با دولت آبادی ها و شجریان ها چیست؟
اختصاصی سایت سازمان بسیج هنرمندان؛
مسئله ما با دولت آبادی ها و شجریان ها چیست؟
 
تاريخ : دوشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۱۳
1. بر خلاف خیلی ها که هر سال از دیدن تصاویر جشن خانه سینما کفرشان در می آید و همه ساله تن و بدنشان می لرزد که با برگزاری جشن خانه سینما چند کادر عکس وقیحانه و چند جمله شعار سیاسی نامطلوب زده می شود ، بنده یکی از طرفداران سرسخت این جشن ها هستم.چون معنقدم این جشن مثل حجامت جامعه ی هنری است.حجامتی که خون کثیف و خون تمیز را نشان می دهد و از همه مهتر برای کسی که دانا به امر سلامتی باشد مزاج پیکره ی سینما را بی پرده نشان می دهد.



اگر جشن خانه سینما نباشد ،چطور بفهمیم آن بنده خدایی که خرج حج عمره خانم م.ا را داده که با معارف دینی بهتر آشنا شود. چطور آن مدیری که همه نقش های درجه یک تلویزیونی اش را به خانم گ .خ داده و می دهد.چطور فلان سرپرستی که میلیاردها تومان پول بی زبان ملت را برای به تصویر کشیدن سلمان و ابولفضل(س) و عمار و مختار و ... صرف معرفی و معروفیت خانم و. آ می کند ،نادرست عمل کرده است؟



یا چگونه می شود فهمید که رادیو در حال تربیت مجری برای VOA است تا صدای جمهوری اسلامی ایران؟



جشن خانه سینما نباشد،چگونه بفهمیم که چرا میلیاردها تومان سرمایه گذاری رسانه ملی کشور یک نفر بد حجاب را با حجاب نمی کند؟چرا امامزاده هنر کشور ما یک نفر کور را شفا نمی دهد و بالاخره اگر عسکر و لشکر خانه سینمایی ها نبود چطور می شد فهمید که بزهای گر گله ی جامعه جوان ما کی ها هستند و این همه جوان زبان بسته ای که در کافی شاپ و کنار پارک و برزن و خرمن در حال ناهنجاری تصویری از خود به در کردن هستند دارند ادای کدام الگو ها را در می آورند (و این سوال همیشگی که چرا گشت ارشاد این ظاهرا هنرمندها را به عنوان تذکر هم شده یک بار داخل ماشین نمی برد تا جوانان از صمیم دل بفهمند بد ، بد است چه از پولدار مشهور و چه از بی پول گمنام چرا پلیس از این طبقه هنجار شکن محافظت می کند و با آن طبقه پیرو برخورد؟) و چرا نه سریال " یوسف" تاثیری در پاکدامنی ملت دارد و نه "شب دهم" اثری در حسینی شدن آن ها... و نه "مریم مقدس" کششی می شود برای پاک شدن دختر بچه های ما...



واقعا اگر جشن خانه سینما نبود، این همه سوال را می شد یک جا پاسخ داد؟

پس همین جا بگذارید واضح تشکر و تقدیرم را به همه ی دست اندرکاران جشن "زنده باد مخمل خان، زنده باد شجریان و... " تقدیم نمایم و با صدای بلند بگویم ، من طرفدار جشن خانه سینما هستم و اگر حتا آقای عسکر پور رئیس کل آن برای برگزاری آن پول هم بخواهد حاضرم به قدر وسع در آن مشارکت کنم.



2. دوست خوبم و باسوادم. علی رضا ملوندی ، امسال مهمان جلسه خانه سینما بود.ملوندی اینقدری که من می شناسمش در حوزه ی انصاف آدم درستکاری است و این قدر سعی می کند در نوشته جاتش حرف ها را با در نظر گرفتن همه جوانبش بگوید که آدم حس می کند ،" یکی به نعل می زند و یکی به میخ"و باز من جمله مانند امثال من هیچ وقت در گزارش دچار احساسات نمی شود و شاید به خاطر خیلی از موضوعات مربوط به خانه سینما که درست و نادرست در طول دو سال اخیر خبر آفرینی کرده یکی از بهترین نیروهایی بود که می توانست برای پوشش این جشن از نگاه یک عنصر حزب اللهی انتخاب شود.گزارش ملوندی هم نشان دهنده ی همین سلوک است.

ملوندی در گزارشش خیلی چیزها را دیده ، از تجلیل از جانبازها تا جولان روشنفکرنماها و... از این که جشن خانه سینما کار جمال شورجه را می بیند و بر خلاف ارشاد صاحب "قیصر" را نمی بیند و قص علی هذا.



اتفاقا ملوندی یکی از معدود افرادی است که با حضور در این همایش حاشیه نگاری کاملی کرده و برای نشان دادن جلسه دچار خود سانسوری نشده است.



چرا که با مرور نشریات و خبرگزاری های روز بعد از ماجرا به خوبی می بینیم که به خاطر بسیاری از توجهات و برای زیر سوال نرفتن خیلی از آن هایی که ایستاده برای افاضات دولت آبادی و به احترام شجریان کف زده اند اصلا برخی از جاهای مراسم را نقل نکرده اند و حتا سخنرانی آقای دولت آبادی را نصفه و نیمه ارائه کرده اند.چه این که خود خانه سینما هم از خدا می خواست که دست گل آن شبش آن قدر به چشم نیاید و خروجی های جلسه را تحریف شده پسندید.



3. نه گزارش ملوندی بلکه تعریضش به مقام ربوبی شجریان و دولت آبادی به عنوان مقدسات یک عده هنر شناس باعث شد که بعد از انتشار گزارش در سایت بسیج هنرمندان ، حرف هایی در خارج سایت ، بین سازمان بسیج هنرمندان و خانه سینما و در داخل سایت با عنوان نقد سن و سال و شناخت ملوندی از استاد مسلم و خدوم هنر ایرانی و اسلامی جنابان حجت الحق شجریان و دولت آبادی زده شود که به نظر منصفانه نبود.



چه این که قبل از همه به جای ملوندی خانه سینما باید جواب می داد که اولا حرف های دولت آبادی در تجلیل مکرر متهم امنیتی را قبول دارد یا خیر و تجلیل او از سازنده سکس و فلسفه و فیلم جنسی ... مورچگان را می پسندد یا نه ؟ و اساسا جایگاه دعوت چنین شخصیتی برای اهدای یک جایزه سینمایی چیست؟ تا ملوندی که یکی از بازیگران معلوم الحال کنفرانس برلین را روشنفکر نما نامیده و از عقده گشایی وی علیه نظام در حضور جانبازان و خانواده های شهدا گله کرده است!



چه این که سانسور سخنان دولت آبادی در رسانه در جانب داری از مخمل خان و جعفر پناهی و از سر و دم سخنان دولت آبادی زدن خود نشان دهنده ی آن است که دولت آبادی به عنوان "گرامی ترین میهمان بزم خانه سینما" چه افاضاتی داشته و این افاضات چقدر درست بوده است؟



4. فارغ از اتفاقات یکی دوسال اخیر این موضوع البته بهانه ای شد برای این که بدون متهم شدن به کلی گویی بخواهیم در گفتاری کوتاه به این بپردازیم که نسبت هنر متعهد با امثال این دو هنرنمای ایرانیان چیست ؟اساسا شجریان و دولت آبادی و تجلیل و دمیدن بر صور زنده کردن این جریان های مرده به چه منظوری صورت می گیرد؟

برای پاسخ به این سوال باید به خود این دو عزیز از دست رفته مراجعه کنیم .در واقع به نظر می رسد جواب این سوالات از تناقضات رفتاری خود این دو نفر و مشابیهنشان دریافت می شود و این قضیه همان صدای از بام افتادن طشت رسوایی است که احتیاج به برهان و استدلال زیادی ندارد.

فی الجمله این که در اوائل انقلاب که آقای افراط و تفریط سینمای ایران ،نعلین پوش پشت دوربین توبه نصوحش می رفت نوشته ای داشت بنام نویسنده که در واقع حکایت کم آوردن نویسندگان چون دولت آبادی در مقابل فشار طاغوت بود. آن چنان که همان موقع خود دولت آبادی و امثالهم نیز نیش و کنایه مخمل خان را نیک دریافتند.



حال اگر کسی بتواند پاسخ این سوال را بدهد که چرا دولت آبادی کهن سال ،امروز سینه چاک دشمن قدیمی اش شده شاید به سادگی بتواند بین زنجیره رفتار و مواضع دولت آبادی از آغاز انقلاب تاکنون ارتباطی برقرار کند و بفهمد که دولت آبادی به عنوان نویسنده توانای رمان های ادبی در میانه رقص و عریانی و حرف های سیاسی امثال اکبر گنجی و روح انگیز کار و جلائی پور و علوی تبار و امثالهم در کنفرانس برلین چه کار می کرد؟



وی که افتخار نوشتن بلندترین رمان فارسی را بر گردن آویخته از سفرکوتاهش به بلوچستان هم در قامت قلمکاری نگذشته، از ایرانیت و ایران دوست بودنش همین بس که بعد از سی سال هنوز اتفاقی هم با یکی از قهرمانان و حتا آسیب دیدگان جنگ تحمیلی برخورد نداشته است که حتا یک خط برای آنان و از آنان نوشته باشد.



این تناقض وطن دوستی چنان طشت رسوایی از او به زمین زد که یکی دیگر از مخالف خوان های نظام یعنی عبدالکریم سروش در اردیبهشت 88 در نامه ای که رسما در همه رسانه ها منتشر شد ،او را خفته در غار و پریشان گو نامید و او را متهم کرد به دروغ زني و دريوزگي و چاپلوسي کردن و با سابقه استاليني داشتن،فرصت‌طلبانه ژست آزادي‌خواهي گرفتن.



باری در خدمت و خیانت این سبیل های استالینی باید زمانی دیگر جستجو کرد تا فهمید که این همه نوشتن انصافا هنرمندانه برای اعتلای وطن و آئین بود یا جستجوی داس و چکش در بیرق کاویانی؟

5. قصه ی شجریان مدت هاست ذهن های بسیاری را به خود مشغول داشته است و این استاد مسلم و معظم موسیقی ایران و جهان و این عصر و همه ی عصرها نه تنها بعد از قضایای انتخابات ،بلکه سال هاست به یک معمای بزرگ تبدیل شده است.



شجریان از زمانی که درخواست عدم پخش آثارش را در رسانه ملی بیان داشت،همواره به عنوان یکی از گره های ، هنر ایرانی مطرح بوده است.چه این که عاشقانی دارد که هیچ تعرض و انتقادی نسبت به او را بر نمی تابند و او را چنان می ستایند که کسی جرات نمی کند از او بپرسد که چگونه نگران سوء استفاده سیاسی از آثارش در رسانه های صوتی و تصویری وطنی هست و روستایی و مستضعف را از شنیدن همه آواز هایش و حتا ربنایش محروم ساخته اما هرگونه استفاده رسانه دشمن از اشک هایش را مجاز می داند...



چرا استاد مسلم آواز قرن ایران ، این اسطوره ی حقیقی اخلاق و معرفت و مرام و انسان دوستی و ظلم ستیزی که هنوز موج های صدایش در جشن های دادگرانه 2500 ساله تخت جمشید طنین انداز است!آنقدری که از درگیری های بعد از انتخابات سال 88 پریشان شد ، از کشتار مردم در 17 شهریور 57، از به باد دادن ناموس ایرانی در خیمه های جشن های کذایی 2500 ساله توسط اشرف و فرح پهلوی ککش نگزید و بالاخره اگر قرار است یک هنرمند کلا غیر سیاسی باشد ،چرا سال هاست وی شمع محفل دشمنان این مرز و بوم است و اگر به اتفاق کاری از او برای اهداف مقدس دینی و میهنی استفاده شده از آن تبری می جوید؟



یادم هست در خاطرات یکی از اسراء می خواندم که نوشته بود ،برخی آزادگان به خاطر این که عراق یک کشور اسلامی است و این کشور اسلامی نباید از سوی غربی ها که مسلمان نیستند به بهانه شکنجه دادن اسیر محکوم شود،غیرت دینی شان اجازه نمی داد که گلایه مسلمان ظالم را به غیر مسلمان ببرند...



کسی از سینه چاکان استاد مسلم و وطن پرست و معزز و معظم و بی نظیر آواز ایران نمی پرسد که چرا گلایه از نظام ایرانی اسلامی را در رسانه ی جاسوسی دشمن ایران مطرح کرده است؟

و حقیقتا اگر شجریان و طرفدارانش که وقیحانه در آزادی آهنین خود نظام اسلامی را می کوبند ،بدون تزویر و از صمیم دل معتقد به دروغین بودن اعتبار این دولت هستند چرا هنوز بر اساس همین تشکیلات مجوز کارهای خود را می گیرند؟



چرا از همین وزارت فرهنگ و ارشاد ،جایزه و تقدیر و خدمات می پذیرند؟و آنهایی که چند دقیقه برای لجبازی مخالفان شجریان ایستاده کف می زنند ،چرا و باز چرا و چرا دقیقا همان امکاناتی را به کار می گیرند که در مقابل مرام شجریان ها قرار دارد؟



جماعت کاسبی که برای دستیابی به امکانات و پول اشتهار ،گاهی به خدا ، گاهی به رسول ، گاهی به ادا و گاهی به اصول ،به معنای واقعی کلمه فیلم بازی می کنند...

دعوای ما با شجریان ها و دولت آبادی ها سر همان ریا و تزویری است که طرفداران یک جریان سیاسی خاص مبارزه با آن را مدت هاست بر سر نیزه کرده اند.



منبع: سایت سازمان بسیج هنرمندان bao.ir

کد خبر: 32174
Share/Save/Bookmark