گريستم از اين كه سينماي كودك در اينجا هست و نيست؛
گلايه «پوران درخشنده» از ناديده گرفتن زحمات بازيگر فيلمش در جشنواره كودك
تاريخ : يکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۳۳
در اختتاميه جشنواره فيلم كودك همدان، مشخص شد كه بازيگر نقش معلول فيلم «خوابهاي دنبالهدار» معلوليت جسمي نداشته است ولي در نهايت جايزهاي به وي تعلق نگرفت. «پوران درخشنده» از اين بابت گلايه خود را ابراز داشته است.
به گزارش هنر نیوز به نقل از فارس، هيئت داوران جشنواره كودك و نوجوان همدان به دليل اينكه تصور ميكردند بازيگر نقش معلول فيلم «خوابهاي دنبالهدار»، به طور طبيعي داراي معلوليت جسمي بوده، بازي وي را در رقابتها در نظر نگرفتند.
در مراسم اختتاميه اين جشنواره «زيبا هاشمي» به دعوت آرميتا مرادي بازيگر كودك، فيلم «خوابهاي دنبالهدار» به روي صحنه ميآيد و داوران در اين زمان متوجه عدم معلوليت وي ميشوند.
«پوران درخشنده» كارگردان فيلم سينمايي «خوابهاي دنبالهدار» در سايت اختصاصياش درباره اين رويداد نوشته است: در اختتاميه جشنواره كودك و نوجوان همدان، «آرميتا مرادي» هنگامي كه براي دريافت جايزه بهترين بازيگر به روي سن آمد، از بازيگري اسم برد كه بدليل بازي خوبش در همان فيلم «خوابهاي دنبالهدار» به روي سن بيايد، «زيبا هاشمي» كه در اين فيلم نقش يك دختر عقب مانده و معلول جسمي را بازي ميكند، به همان حالت معلوليت به روي سن آمد و در غافلگيري ناگهاني به حالت عادي برگشت، حضار كه همگان گمان ميكردند كه او واقعا عقب مانده و معلول جسمي است در بهت و تعجب اشك ريختند.
در ادامه اين يادداشت آمده: زيبا هاشمي از مادر سينماي كودك ايران، پوران درخشنده به دليل صبورياش و فرصتي كه به او داد تشكر و قدرداني كرد و عنوان كرد كه در فيلم «خوابهاي دنباله دار»، خانم درخشنده حتي دو ساعت بازيگران حرفهاي فيلم را نگه ميداشت تا من به حسم برسم. جهانگير الماسي عضو هيئت داوران نيز از اين كه همگان اشتباه فكر ميكردند كه او واقعا عقب مانده است، از انتخاب اشتباهش عذرخواهي كرد و از اين كه جايزهاي همراهش نيست تا به او بدهد اظهار ناراحتي كرد، و پس از آن سنجاق پروانه كوچك روي شانهاش را جدا كرد و به شانه زيبا زد و زيبا هاشمي در ميان تشويق حضار از سن پايين آمد.
متن يادداشت «پوران درخشنده» به شرح زير است:
به بهانه سينماي كودكي كه هست و نيست!
هيچ وقت فكر نميكردم، «آرميتا مرادي» دختر كوچك و شيطان «خوابهاي دنبالهدار» وقتي صدايش ميزنند كه به روي سن برود و جايزه بهترين بازيگريش را بگيرد، به ياد كساني بيافتد كه حقشان پايمال شده ، كساني كه در شادياش سهيماند. هيچ وقت فكر نميكردم «زيبا هاشمي» را كه من با آن همه وسواس و نگراني انتخابش كردم تا نقشي خارج از آن چه هست را ايفا كند ، تا دردو تنهايي بچههاي معلول را بيان كند ، آن همه از عهده نقشش خوب برآيد و وقتي صدايش ميزنند، همان الناز معلول و عقب مانده به روي سن برود و همه از تنهايي و درد الناز در مراسم بگريند! ... پشت پردهاي كه اشكها روي چشمانم گذاشته بودند، ديدم !... ديدم گريه حضار را كه چگونه تحت تأثير الناز معلول و عقب مانده، بودند. وقتي النازي را كه با همه وجودم پرورش داده بودم باز به همان زيبا هاشمي زيرك برگشت و به همه گفت كه چگونه به دليل آن كه فكر ميكردند او واقعا معلول است ناديدهاش گرفتند، باز هم پشت هاله خيس چشمانم، بهت و تعجب حضار را ديدم. يادم آمد كه بايد كودكان را جدي بگيريم... اين آرميتاي كوچك يادش بود ، اما بزرگتران نه! يادش بود النازي كه در «خوابهاي دنبالهدار» ميبينيم، دارد تمام سعياش را ميكند كه ما را به ياد بچههاي معلول و عقب مانده تنها و نيازمند محبت و رسيدگي بياندازد و اين الناز، همان «زيبا هاشمي» كوچك و شيطان و زيرك و كاملا سالم ، دوست و همكارش است. يادش مانده بود كه او بايد تحسين شود و باز هم ما يادمان رفته بود كه هميشه ناديده ميگيريم ...ناديده ميگيريم حق ديگران را!... ناديده ميگيريم سعي و تلاش و زحمت ديگران را! وقتي باز فقط زيبا يادش مانده بود، گريستم، گريستم از اين كه سينماي كودك در اينجاست و نيست! من هستم و نيستم ! ... «خوابهاي دنبالهدار» هست و نيست! سنجاق پروانه سينه جهانگير الماسي بر روي شانه زيبا هاشمي، الناز «خوابهاي دنبالهدار» من، تنها يادگار زحماتم ، زحماتمان، از اين سينماي هست و نيست، است !...