معیارهای میراث جهانی برای ارزیابی نفیس بودن یک اثر نیز می‌توانند معیار باشند
پروفسور عدل درباره عمارت مسعودیه چه گفت؟
معیارهای میراث جهانی برای ارزیابی نفیس بودن یک اثر نیز می‌توانند معیار باشند
پروفسور شهریار عدل معتقد است که در تهران به عنوان پایتخت و کلان‌شهرِ کشور، شهری که نزدیک ۲۰ میلیون جمعیت و وسعتی بالغ بر ۶۰ در ۶۰ کیلومتر دارد، آیا سخن گفتن از نفاست مجموعه‌ای چون «مسعودیه» نامعقول است؟ معیارهای نفاست در این‌جا همان‌هایی نیست که مثلاً در مورد تاج‌محل، تخت‌جمشید، آکروپلیس و اهرام مد نظر قرار می‌گیرند. در کرة زمین شاید «مسعودیه» جزء بناهای نفیس قرار نگیرد، اما بی‌شک در شهر تهران و حتی در ایران بنایی نفیس و یگانه است.
 
تاريخ : دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۹
به گزارش هنرنیوز، خوبی نمایشگاه مطبوعات این است که می‌توانی تورقی در مجلات مورد علاقه خود داشته باشی و کشف و شهودی هم بکنی و ماحصل تورق مجله بخارا، شمارة ۱۰۱، مرداد و شهریور ۱۳۹۳ در بخش «پاره‌های باستان‌شناسی (۹)»، صص. ۳۷۰-۳۵۷ یافتن یادداشتی از شهرام زارع باستان‌شناس و سردبیر مجلة باستان‌پژوهی درباره عمارت مسعودیه است که در آن این باستان‌شناس نظر پروفسور شهریار عدل را در مورد عمارت مسعودیه جویا شده است.

عمارت مسعودیه و مسألة «نفایس ملّی» 

در محفلی دکتر حکمت‌الله ملاصالحی برای چندمین بار از دغدغه‌شان دربارة اهمیت عمارت مسعودیه و نقشی که می‌تواند در سامان‌بخشیِ شهریِ آن منطقه از تهران ایفا کند سخن می‌گفتند. طرح بدیعی است که در جای خود منتشر خواهد شد.

پیش‌تر نیز ما در «پاره‌های باستان‌شناسیِ ۷» در شمارة ۹۶-۹۵ بخارا پیشنهاد کرده بودیم که خوب است در عمارت مسعودیه، به عنوان مکانی که نطفة تشکیلات باستان‌شناسی و میراث فرهنگی و «دایرة عتیقات» در آنجا بسته شده، «موزة تاریخِ باستان‌شناسی و میراث فرهنگی ایران» دایر شود. دست‌اندرکاران البته وقعی به چنین پیشنهادهایی نمی‌نهند. بنابراین، اجازه دهید فعلاً از طرح پیشنهادهای تازه چشم‌پوشی کنیم و نگاهی به وضع پیچیدة مسعودیه بیندازیم.

عمارت مسعودیه در دهة ۱۳۷۰ با تلاش‌های پیگیرانه و دلسوزی‌های زنده‌یاد دکتر آیت‌الله‌زاده شیرازی و گروهی همکاران و از شاگردان وی مرمت شد. در اواخر دولت دهم و پس از طرح فاجعه‌بار انتقال سازمان میراث فرهنگی به شیراز و اصفهان، عمارت مسعودیه که مقر میراثیان بود تخلیه شد و چندی بعد در چارچوب برنامه‌های صندوق احیاء و بهره‌برداری از بناهای تاریخی به شرکت عظام واگذار شد. شرکت عظام، عمارت مسعودیه را طی قراردادی ۵۹ ساله (و به روایتی ۹۹ ساله) اجاره نمود تا به عنوان هتل از آن بهره‌برداری نماید که البته بعداً اعلام شد کاربری فرهنگی خواهد یافت و از آن به عنوان مکان رویدادهای فرهنگی استفاده خواهند کرد.

از چند سال قبل که صندوق احیا و بهره‌برداری از بناهای تاریخی آغاز به فعالیت کرد در رسانه‌ها بحثی درگرفت مبنی بر این‌که چه بناهایی واجد چنین شرایطی هستند. یعنی آیا این صندوق می‌تواند آثار و مجموعه‌هایی چون تخت جمشید یا مسجد شیخ لطف‌الله را هم در اختیار بگیرد؟ و آیا ضوابط و مقرراتی هم در این زمینه وضع خواهد شد؟ در آن زمان گفته شد که اوضاع به این بی‌سر و سامانی هم نیست و «نفایس ملّی» نه به مزایده گذارده می‌شوند و نه قابل واگذاری به بخش خصوصی‌اند. اعلام شد هیأتی تعیین شده که ضمن شناسایی «نفایس ملّی» بر این گونه امور نظارت دارد. اعضای آن هیأت هرچند افراد شناخته‌شده‌ای بودند، اما گویا چندان اختیاری نداشتند. حتی یکی از اعضای آن هیأت -که اکنون از مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی است- اخیراً طی مصاحبه‌ای اظهار داشته که گنجاندن نام وی در آن هیأت بدون رضایت او بوده و در جلسات کمیتة نفایس ملّی حاضر نمی‌شده است! 



به هر رو، تا پیش از امسال تصور عمومی بر این بود که عمارت مسعودیه به عنوان بنای شاخصی از دورة قاجار از جملة نفایس ملّی است و قابل واگذاری به بخش خصوصی نیست. امسال اما آقای مهندس سیدمحمد بهشتی در مصاحبه‌ای شگفت‌انگیز اظهار داشت که عمارت مسعودیه جزء نفایس ملّی نیست. استدلال آقای بهشتی این بود که بنا یا اثری که ما را به یاد ایران نیندازد جزء نفایس ملّی نمی‌تواند باشد. ایشان مثال آورده بودند که بنایی چون «برج میلاد» ما را به یاد ایران می‌اندازد و اثری ملّی است، اما عمارت مسعودیه چنین خصلتی ندارد (۱). هرچند که سخن آقای بهشتی در آن زمان شاید از دیدگاه عضو هیأت مدیرة شرکت عظام بیان شده باشد، اما به‌جز ایشان کسان دیگری نیز نظراتی مشترک و مشابه داشته‌اند. این نظراتِ مشترک کم‌وبیش از سال ۱۳۸۸، و به‌ویژه وقتی که حمید بقایی از واگذاری عمارت مسعودیه به بخش خصوصی سخن گفت، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. همزمان با بقایی معاون او مسعود علویان‌صدر از تبدیل عمارت مسعودیه به هتل پنج ستاره سخن به میان آورد. سرانجام در آبان سال ۱۳۸۹ و در دورة ریاست حمید بقایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، عمارت تاریخی مسعودیه در تهران، خانة عامری‌ها در کاشان و کاروانسرای وکیل در کرمان به شرکت عظام واگذار شد. این اظهارات و تصمیم‌ها البته بی‌پاسخ نماند و کارشناسانی چون محسن منصوری‌فرد اهمیت مسعودیه را هم‌تراز کاخ گلستان دانستند. آقای منصوری‌فرد تصریح کرده بود که عمارت مسعودیه بی‌شک بنایی نفیس است؛ زیرا هم یگانه و تک است، هم شاخصة دولتی-حکومتی دارد و هم معماری آن معرّف یک دورة انتقالی است.

مقصود چنین کارشناسانی مخالفت با مشارکت بخش خصوصی برای بهره برداری‌های مناسب از بناهای تاریخی نبود، بلکه نسبت به رفتارهای بی‌ضابطه، سلیقه‌ای و فاقد پشتوانة منطقی انتقاد داشته‌اند. در واقع، پرسش این است که آیا اجازه داریم آثار منحصربه‌فردی چون تخت جمشید، ارگ بم، گنبد سلطانیه و نظایر آن‌ها که جزء نفایس ملّی هستند را به بخش خصوصی واگذار کنیم تا از آن‌ها به عنوان هتل، اقامت‌گاه، رستوران، چای‌خانه، گالری، نمایشگاه و غیره استفاده کنند یا خیر؟ نسبت ما با این آثار چیست و چه مسؤولیتی در قبال حال و آیندة آن‌ها داریم؟

چرا مسعودیه نفیس است؟

اردیبهشت امسال، در حاشیة دوازدهمین گردهمایی سالانة باستان‌شناسی ایران، نظر پروفسور شهریار عدل را در این زمینه پرسیدم. پرسشم این بود که با توجه به قابل تفسیر بودن اصطلاحِ «نفایس ملّی» و این واقعیت که در سازمان میراث فرهنگی هیچ متنی تحریر و تصویب نشده که بتوان آن را اساس ارزیابی‌ها قرار داد و از تفسیرهای دلبخواهی جلوگیری کرد، چه نظری دربارة عمارت مسعودیه دارند؟ آیا آن را جزء نفایس ملّی می‌دانند و اگر چنین باشد با چه معیاری می‌باید آن را سنجید. پاسخ ایشان را (نقل به مضمون) در این‌جا می‌آورم:

 



«همان معیارهایی که برای ثبت جهانیِ آثارِ فرهنگی و طبیعی اساس قرار می‌گیرند در این‌جا نیز می‌تواند معیار قرار گیرد. البته باید توجه داشت که در این‌جا معیار ما در مقیاس جهانی نیست، بلکه در مقیاس کشور و شهر یا در مقیاس ملّی و منطقه‌ای و محلی است. بنابراین، معیارهای میراث جهانی برای ارزیابی نفیس بودن یک اثر نیز می‌توانند معیار باشند. مثلاً تک یا منحصربه‌فرد بودن یک اثر؛ معرّف یک دورة تاریخی و فرهنگی بودن؛ نمونه‌ای برجسته در معماری یا فناوری که نشانگر مرحله‌ای مهم از تاریخ باشد؛ پیوند مستقیم داشتن با رویداد‌ها یا سنّت‌های زندگی، افکار و عقاید یا آثار هنری یا ادبی یک منطقه یا کشور و نظایر آن. 

از این نظر، می‌شود گفت که «مسعودیه» عمارتی اشرافی از دورة قاجار است که نظیر ندارد؛ یعنی کاخ شاهی و سلطنتی نیست، بلکه خانه و عمارتی اشرافی است و برخلاف کاخ‌های سلطنتی این دوره که چند نمونه از آن‌ها باقی مانده، این‌گونه عمارت‌ها دست‌کم در سطح تهران منحصربه‌فرد و یگانه‌اند. از سوی دیگر، بافت تاریخی و بناهای شاخص پیرامون آن یکسره از دست رفته و آنچه امروز باقی مانده تک و منحصر‌به‌فرد است. از نگارستان که کاخ شاهی بوده تقریباً چیزی نمانده و حتی مجلس شورای ملّی در آن حوالی هم، که در اصل خانة شخصی بوده، آتش گرفت و سوخت؛ البته بعداً خوشبختانه مرمت شد، هرچند این مرمت در حد بازسازی بود. جز این‌ها، عمارت مسعودیه از نظر نقش تاریخی‌ای که ایفا کرده نیز منحصربه‌فرد است. مسعودیه، جایگاه وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه بوده، همین‌طور وزارت آموزش و پرورش بوده و نطفة وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد فعلی) نیز در آنجا بسته شده است. کمتر مکانی در کشور سراغ داریم که تا این حد محل وزارتخانه‌ها و وزیران و نخبگانِ فرهنگی مملکت بوده باشد. بنابراین، مسعودیه از این نظر هم منحصر‌به‌فرد و خاص است و به نوعی موزه و بایگانی فرهنگ ما و نماد آن محسوب می‌شود. 



البته همان‌طور که گفتم باید توجه کنیم که در این‌جا معیار ما در مقیاس جهانی نیست بلکه در مقیاس کشور و شهر است؛ یعنی «مسعودیه» در سطح کشورِ ایران و شهرِ تهران واجد این ویژگی‌های منحصربه‌فرد است. وقتی از تهران به عنوان پایتخت دویست سالة ایران سخن می‌-گوییم چه چیزی معرّف این پایتخت است؟ از تهرانی که در زمان آغامحمدخان پایتخت شد چه چیزی باقی مانده؟ در میان معدود آثاری که از تهران آن روزگار باقی مانده یکی هم مسعودیه است. کاخ گلستان هم مجموعة دیگریست که البته آن هم به رغم ثبت جهانی در وضع بدی گرفتار است. ضلع شمالی آن در گذشته نابود شد و وزارت دارایی شد و جنوبش هم به‌شدت صدمه دید و هم اکنون هم جسد دلگشا به آن دهن کجی می‌کند! در مسعودیه نیز باغ‌های پیرامونی همه از دست رفته‌اند. 

همة این معیار‌ها نسبی‌اند و در نسبت با هم فهمیده می‌شوند. شاید برخی بگویند که یک عمارت قاجاری چیز چشمگیری نیست و ارزش چندانی ندارد. این حرف را در مورد نقاشی آن دوره هم می‌گفتند و با گذشت زمان خلافش درآمد! بنابراین، در این‌جا موضوع این است که چیز دیگری باقی نمانده و فعلاً آنچه داریم منحصربه‌فرد است و باید آن را پاس بداریم. بخصوص در تهران به عنوان پایتخت و کلان‌شهرِ کشور، شهری که نزدیک ۲۰ میلیون جمعیت و وسعتی بالغ بر ۶۰ در ۶۰ کیلومتر دارد، آیا سخن گفتن از نفاست مجموعه‌ای چون «مسعودیه» نامعقول است؟ معیارهای نفاست در این‌جا همان‌هایی نیست که مثلاً در مورد تاج‌محل، تخت‌جمشید، آکروپلیس و اهرام مد نظر قرار می‌گیرند. در کرة زمین شاید «مسعودیه» جزء بناهای نفیس قرار نگیرد، اما بی‌شک در شهر تهران و حتی در ایران بنایی نفیس و یگانه است

از آنجا که ساختمان کنونی سازمان میراث فرهنگی [در خیابان آزادی] برای این منظور ساخته نشده و در اصل قرار بوده بازاری برای فروش صنایع دستی باشد، آیا بهتر نیست عمارت باشکوه مسعودیه به صورت مقر ریاست سازمان میراث فرهنگی در نظر گرفته شود؟ آیا به‌جا نیست که وزیر فرهنگِ کشورِ متمدنی نظیر ایتالیا، که به دیدن بناهای اداریِ باشکوه روم عادت دارد و اخیراً هم به ایران آمد، در تالارِ بیش‌و‌کم هم‌ترازِ عمارتِ مسعودیه به حضور ریاست سازمان میراث فرهنگی ما برسد و نه در اتاقی در بازارچة خیابان زنجان؟ نظر متخصصانی مثل آقای مهندس بهشتی و همکاران باارزش ایشان در مسعودیه، همچون آقای مهندس تقی‌زاده و یا مهندس فرهنگی، که به احتمال قریب به یقین در پیشرفتِ اخیر نظریة فضای فرهنگی‌شدن مسعودیه نقش اساسی داشته، در این مورد نیز می‌تواند کارساز باشد.»

پی‌نوشت
۱. به اعتقاد آقای بهشتی برج میلاد به این دلیل نفیس است که: «ما را به یاد کلیت ایران می‌اندازد. علاوه بر آن، نمادی از معماری معاصر است و برای نسل بعدی روایت‌گر تاریخ معماری و فرهنگ این برهة زمانی خواهد بود. از طرفی روایت‌گر بخشی از فعالیت‌های فرهنگی این دوره از زمان، مثل جشنواره فیلم فجر، هم هست.» برای آگاهی بیشتر نک.: گفت‌وگو با سیدمحمد بهشتی، تارنمای هنرنیوز، تاریخ ۳/۴/۱۳۹۳؛ برای نقد این دیدگاه نک.: وحید عسکرپور، ۱۳۹۳، «عمارت مسعودیه و برج میلاد؛ در کشاکش نفیس بودن یا نبودن»، روزنامة فرهیختگان، تاریخ ۱/۵/۱۳۹۳، صفحة ۱۱.
کد خبر: 76744
Share/Save/Bookmark