تبلیغ مصرف‌گرایی و ضدیت با فرهنگ در آگهی‌‌های تلویزیونی
رویکرد رسانه ملی به فرهنگ و ادبیات؛ /3/
تبلیغ مصرف‌گرایی و ضدیت با فرهنگ در آگهی‌‌های تلویزیونی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۵۲
پیشتر و در یادداشت نخست گفتیم؛ ایران سرزمینی نیست که هویت خود را در جریان‌های جدید اندیشه و ساختارهای نوین فکر در غرب یافته باشد؛ ایران را در سراسر جهان برای مردم متمدنش؛ از زمانی که شهرنشین بوده‌اند و موحد بوده‌اند و یکتاپرست؛ معماری داشته‌اند و شهرنشینی؛ موسیقی داشته‌اند و ادبیات؛ نقاشی داشته‌اند و پیکره‌تراشی می‌شناسند. ایران را در سراسر جهان به اعتبار فرهنگ و تمدنش می‌شناسند و اما؛ ما امروز؛ در رسانه‌ی ملی برای این فرهنگ چند هزار ساله که در هزاره گذشته به اعتبار اسلام رنگ بویی آسمانی‌تر هم به خود گرفته، چه کرده‌ایم؟

یکی دیگر از رویکردهای انتقادی‌ای که به رسانه‌ی ملی درباره رفتارهای متفاوت با آرمان‌های فرهنگی و تمدنی می‌توان وارد دانست در بخش «آگهی‌های تلویزیونی» است. در این نوشتار در پی جامعه‌شناسی تبلیغات شهری نیستیم و اینکه اساساً تبلیغات برای چه بخشی از جامعه است و نقطه هدف تبلیغات تلویزیونی چه کسانی هستند؛ مسأله‌ی ما نسبت فرهنگ و ادبیات ایران با آگهی‌های تجاری است و اینکه تا چه حد، عدول از خط فرهنگ چه در زبان و نوشتار و چه در تصویر برای کارشناسان ممیزی رسانه ملی حائز اهمیت است.

خطوط قرمز در آگهی‌های تلویزیونی تنها به مواردی ختم نمی‌شود که به صورت دستورالعمل به مراکز تجاری داده شده تا کارگردانانی که کلیپ‌های تبلیعاتی می‌سازند به آن توجه کنند؛ چراکه این دستورالعمل‌ها در راستای «شرع» و «عرف» است و چهارچوب آن برای مخاطب روشن است؛ و او اگر ببیند به هر دلیل در این عرصه کم‌کاری صورت گرفته، به سرعت عکس‌العمل نشان داده و اعتراض می‌کند. بلکه در مواردی است که به طور آشکار و جلی رخ نمی‌دهد؛ مردم ممکن است در مباحث روشن «عرف» و «شرع» به صورت دقیق اطلاعات داشته باشند؛ اما برخی موارد هست که باید با دیدی کارشناسانه به آن نگریست و باید دانست که اگرچه برخی رعایت نکردن مباحث فرهنگی - تمدنی، بسیار کمرنگ در تبلیغات تلویزیونی مطرح می‌شود؛ اما این نکته را نباید فراموش کرد که فعالیت‌های ضد فرهنگی هم مانند حرکت‌های فرهنگی به ساختن زیربناهای فکری نیاز دارند و طبیعی است که دشمنان فرهنگی، نخست؛ از همین راه‌ها وارد می‌شوند که هم دردسر کمتری دارد و هم در بلند مدت نتایج مطلوبی به بار خواهد آورد.

در موارد فراوانی دیده‌ایم که در ادبیات تبلیغات تلویزیونی؛ تکیه کلام‌هایی باب شده است که در برخی از بدنه‌ی جامعه هم تعمیم یافته است. این نکیه کلام‌ها اگرچه حکایت از موفقیت آن تبلیغ و فروش کالا برای مرکز تبلیغ کننده است اما باید دید چه بر سر فرهنگ کشور می‌آورد، به اعتبار دیگر باید پرسید اساساً این تبلیغ چه اثر مفیدی می‌تواند بر فرهنگ مردم داشته باشد؟

مورد بعدی میزات تاثیر تبلیغات و آگهی‌های تلویزیونی بر روش زیستنی است که نه تنها در دین بر آن بسیار سفارش شده بلکه سنت فکری ما نیز که ریشه در فرهنگ ما دارد بر آن تاکید دارد. متاسفانه آ«چه در تبلیغات تلویزیون آهد آن هستیم همان چیزی است که سال‌ها به خاطر اینکه نباید پا بگیرد جنگیدیم و شهید دادیم و ایستادیم. چرا در تبلیغات تلویزیونی باید مصرف‌گرایی به شیوه‌ای مبتذل تکثیر یابد و به مانند ارزش مطرح شود. چرا شیوه‌های مدرن و غربی سرلوحه‌ی دیالوگ‌ها و رفتارهای آدم‌هایی قرار گرفته که با آن ‌ها کالایی تبلیغ می‌شود؟ حتماً می‌گویید مغایرت مستقیمی بین این تبلیغات و «شرع» وحود ندارد! در پاسخ به شما باید گفت که مغایرت وجود دارد که جامعه دارد شبیه رسانه می‌‌شود و بعد هیچ شباهتی بین برخی رفتارها و شرع و فرهنگ ما وحود ندارد. جنگ نرم همان پدیده‌ای است که دارد شکل آشکارتری در فرهنگ به خود می‌گیرد و متاسفانه رسانه‌ی ملی هم چندان نتوانسته از این جنگ در امان بماند.

برای اینکه بتوانید نمونه‌هایی بیابید زیاد نباید به خودتان زحمت دهید؛ فقط وقتی دارید یک سریال ارزشی مانند «مختارنامه» را می‌بینید؛ قطعاً بین آن تبلیغی خواهد بود که این تبلیغ را در ذهن‌تان با آرمان‌های مختار مقایسه کنید، ببینید فاصله چقدر است. این مثال را تعمیم دهید بین باقی برنامه‌های تلویزیون؛ در بسیاری از این تبلیغات؛ به طور ضمنی شاهد شکستن برخی قبح‌ها هستیم که باید رسانه‌ی ملی به این موارد بیشتر دقت کند؛ حتی اگر قرار شد بدون مبلغ این تبلیغات به فعالیت خود ادامه دهد.



کد خبر: 28072
Share/Save/Bookmark