معماری روستاهای کردستان بیش از هر چیز سرود نزدیکی انسان به طبیعت را سرایش میکنند.
به گزارش هنرنیوز ، از پشت پلک پنجره اتوبوس که نگاه میکنی ، سیماب صبحگاهی از قله کوهها فرو میریزد. اینجا در کنار جادههای باریک و گردنه های پیچ در پیچ، مهربانی صدای زمین را، از نوای زمزمه جویبارها میشنوی. زمزمههایی که از حضور مردمانی آرام اما محکم و استوار چون کوه خبر میدهند. آنقدر صادقند که صداقتشان را چون آبهای سرد گوارا با شوق میتوان در پیاله مسگون صورتشان دید. در پیچ هر جاده که بایستی خانههایی پلکانی را میبینی که در کنار گردنههای مارپیچ با چنارهای قد کشیده و بلند به انتظار نشستهاند .اینجا کردستان است.
از هر طرف که به کردستان سفر کنید با جاذبههای طبیعی و باستانی منحصر به فردی روبهرو میشوید.دیدن «غارکرفتو»، قلعه « زیویه » به همراه بازدید از «تخت سلیمان» و آتشکده «آذرگشسب» و قلعه «قمچای» و یا بازدید از شهر تاریخی سقز و بانه در کنار طبیعت زیبا و بازارچه مرزیشان مسیرهای گردشگری جداگانهای هستند که گردشگران را به سوی خود فرا میخوانند.مردمان این دیار هنوز اسیر نسیم سرد سکوت هراسناک مدرنیته نشدهاند.این را میتوان در ترانهها، بازیهای محلی، مراسم آیینی ، رقص کردی و لباس شاد و رنگارنگ زنان یافت .معماری روستاهای این دیار بیش از هر چیز سرود نزدیکی انسان به طبیعت را سرایش میکنند.
***لباسهایی به رنگ زندگی
از تهران 9 ساعتی که در اتوبوس بنشینی به سنندج میرسی البته با ماشین 2 ساعتی زودتر. وارد شهر که میشوی بیش از هر جاذبهای بافت پلکانی و سنتی شهر چشمت را نوازش میدهد.مجسمه سپید میدان آزادی این شهر دستانش را آزاد و رها به سوی آسمان گشوده است. اگر قبل از سرکشی به آثار تاریخی شهر سری به بازار بزنی قطعا همه قصههای شهر را در زیر گوش بازارچهها میشنوی. بازار سنندج مثل بافت بازار تمام شهرهای ایران زمین خشتی ، گنبدی شکل و تو در تو است. اگر از بوی ادویه و سبزیجات رنگارنگ که در بازار پیچیده، بگذری ، بازار پارچه فروشی سنندج بیش از هر قسمت دیگری جلب توجه میکند. زنان کرد با دامنهای بلند و پرچین با پیراهنهای رنگارنگ و شاد در حرکتند.لباسهایی با رنگهای زرد ، آبی ، قرمز و سبز با پولکهای براق که زیر نور آفتاب کردستان، رنگین کمان را به تصویر میکشند.زنان روی لباسشان جلیقههایی میپوشند و دستمالهایی به سر میبندند.اما لباسهای مردان کرد مانند خودشان سخت و ساده است .لباسهایی به رنگ مشکی، توسی ، آبی تیره با شلوارهایی گشاد که دمپاهای خیلی تنگ دارند و کمر آنها با یک بند بنام دخین سفت میشود . این شلوار بسیار راحت است . هنوز هم در بین مردان لباسها و گیوههای دستباف جزء فاخرترین لباس منطقه محسوب میشود.
اگر پول کم آوردید از خیابان فردوسی سنندج،روبروی سینما بهمن عبور نکنید. چون آنوقت نمیتوانید نگاهی به شیرینی کنجدی ، نان برنجی ، بادام سوخته و باسلوق آن بیندازید و آب از دهانتان راه نیفتد.
***خانههای دیدنی
نمیشود به سنندج رفت و به عمارت های آن سری نزد . موزه سنندج با قدمتی مربوط به دوره قاجار شامل سفالها ، مفرغها، عاجها و استخوانهای کشف شده از « تپه زیویه » و « غار کرفتو» در انتظار گردشگران است.، عمارت حبیبی ، عمارت خسرو آباد ، خانهگلهداری ، عمارت شیخ محمد باقرغیاثی ، عمارت مشیر دیوان، خانه معمارباشی و مسجد جامع یا دارالاحسان را هم از دست ندهید. بیشتر این آثار مربوط به دوره صفویه و قاجار هستند .آنچه بیش از همه در این عمارتها جلب توجه میکند درهای کشویی با شیشههای رنگی است ( اروسی). این زیبایی زمانی تکمیلتر میشود که نور خورشید از لابه لای این شیشهها به درون میتابد و جلوهای خاص به آنها میدهد.
شاید یکی از زیباترین این خانهها، عمارت « آصف دیوان » یا موزه مردمشناسی «خانه کرد» باشد.از حیاط بزرگ آن که بگذری، در ورودی یک دالان دراز می بینی. دورتا دور حیاط مستطیل شکل است .آبنمای جلو تالار اصلی با قنات موجود در عمارت زندگی میکند . گچ بریها، آینهکاریها و اروسیهای این موزه که تاریخ بنایش به دوران صفویه بازمیگردد، چشم هر بینندهای را خیره میکند .
پل قشلاق در سه کیلومتری شرق سنندج نیز یکی از دیگر بناهای تاریخی این شهر است که بر روی رودخانه قشلاق کشیده شده است. اين پل با دو دهانه بزرگ و 4 چشمه کوچک از آجر ساخته شده و قدمتش به دوره صفوی بر می گردد.
اینجا وایسی همه شهر رو می بینی
آبیدَر (کردی Awiyer): خوب فقط ما نیستیم که بام تهران داریم ،مردم سنندج هم کوهی به نام آبیدر دارند از بالای این کوه شهر سنندج به راحتی قابل دیدن است.آبیدر شامل جاهای دیدنی مثل کانی شفا، ماماتکه، گویزه کویر، خضر زنده (خیرزنه)، تاقهدار، امیریه، هفت آسیاب، بان شلانه، کچک(سنگ) قرآن، کانی کچک و قله آبیدر است. در واقع واژه آبیدر (آببهدر) به معنی جایی است که از آن آب فراوان تراوش میکند و خوب آبیدر دارای چشمههای زیرزمینی فراوانی است.
از زمانی که شهر سنندج بنیان نهاده شد، آب چشمههای آبیدر به وسیله تنبوشههای سفالی به شهر منتقل شده. هنوز هم قنات عمارت خسروآباد، آصف، وکیل، مشیر و تعدادی از بناها، به نوعی از این کوه سرچشمه میگیرند.
***دستا بالا بی حرکت!
محسن علوی مسئول امور فرهنگی میراث کردستان است . با او راهی سفری به ناشناختههای غرب ایران یعنی کردستان میشویم .
اگر خواستید از سنندج به طرف مریوان حرکت کنید. در بین راه اولین جایی را که سرخواهید زد، روستای « نِگِل» است . 35 کیلومتر که از سنندج خارج شدید، بخش «نُشور» را میبینید، به عبارتی چند روستای کوچک که حالا تبدیل به بخش شدهاند. میتوانید همینطور که از زمردهای سبز خداوند دیدن میکنید ، در رستوران نُشور چایی بنوشید و بنزینی به ماشین بزنید و راهی نِگِل شوید.در 65 کیلومتری غرب سنندج در مسیر سروآباد روستایی را میبینید. نِگِل به خاطر قرآن تاریخی مشهورش که چند باری هم به سرقت رفته و هر دفعه به سلامت به آغوش نگل برگشته شهرت دارد. قرآن نُوگل یا نِگِل به خط کوفی است . مردم این دیار معتقدندکه این قرآن یکی از چهار قرآن خطی است که در زمان خلیفه سوم به تحریر درآمده است و سه قرآن دیگر در عربستان ، تاجیکستان و ترکیه نگهداری میشود . نِگِل همه روزه پذیرای زواری است که از نقاط مختلف کردستان برای توسل به این قرآن به روستا میآیند.بعد از چند بار دزدیدن و پیدا شدن قرآن که ارادت مردم را به آن دو چندان کرده، اکنون محفظهای آهنی با دو شیشه ضد گلوله این قرآن را نگهداری میکنند تا اگر دزدی هوس سر زدن به آن را کرد، با اولین آسیب به شیشهها، این کتاب مقدس 30 متر زیر زمین برود. روستای نِگِل مثل دیگر روستاهای این منطقه بافت پلکانی دارد. از آنجا تقریبا هر 10 – 15 کیلومتر یک روستا دیده میشود که هرکدام قطعهای از بهشت است.کمی پایینتر از نِگِل رودخانه «براسم برقورو » جریان دارد. روستای «برقورو» به طرف مریوان 5 کیلومتر بعد از نگل است.علوی میگوید :« در اوایل بهار که برفها ذوب میشوند، رودخانههای این منطقه بسیار خروشانند . جالب است بدانید در برقورو مسابقات کایاک سواری برگزارمیشود. البته 3 سالی است به علت کمی بارش باران و کم آب بودن رودخانه در فصل بهار این مسابقات برگزار نشده است.» اگر در برقورو توقف کردید حتما از ماست آن بخورید و از جنگلهایش لذت ببرید.
شهر «سروآباد» تا سنندج 85 کیلومتر فاصله دارد و مرکز اورامینشین استان کردستان است به عبارتی در وازه ورود به منطقه اورامان. اطراف سروآباد را جنگلهای «بلوط» و « ون» دربرگرفته است. از سروآباد مسیر دو راهی میشود یکی به سوی مریوان و دیگری به سوی «اورامان تخت» جایی که نمونهاش در هیچ جای جهان پیدا نمیشود.
***بوسه خدا بر زمین
اورامان را باید در ماه پایکوبی و شادی گل و گیاه و آب و دره یعنی اردیبهشت دید. آنگاه لبخند و بوسه خدا بر زمین را در جای جای اورامان خواهی دید. منطقه اورامان تا کردستان عراق گسترده است و روستاهای زیبا و رودخانه های خروشانی را در برمیگیرد
به روستای «اورامان تخت» که نزدیک میشوی زنان با لباسهای قرمز و آبی و بنفش در هر سو در حرکتند . لباسهایی با پارچه هایی شکیل که ما حتی شاید در عروسیها و مهمانیهای فاخر هم نتوانیم یکی از آنها را برتن کنیم روی نیمکت قهوه خانه می توانی کباب کوبیده ازگوشت تازه بره ، با نان محلی و دوغ گوارا نوش جان کنی و به خانههایی خیره شوی که پلکانی در سینه کوه جای گرفتهاند خانههایی که بدون آهن یا به کار گیری ملاتی خاص فقط با چیدن سنگهای کنده شده از دل کوه روی یکدیگر ساختهشدهاند و 1300 خانوار اورامان تخت را در خود جای داده اند.
علوی می گوید: « به علت کمبود خاک درکوهستان همچنین کمبود آب در برخی فصول این شیوه معماری یعنی «خشکه چین» در اینجا رایج است. من حتی معمار پیری رامیشناسم که مدعی است تا چهارطبقه را به همین شیوه ساخته است »
اورامان تخت همیشه طبیعت سرکشی داشته به علت کوهستانی بودن و کمبود خاک مردم این منطقه با دست قسمتهایی از سینه کوه را سنگ چینی کرده و با گونی یا سبدی بر کولشان خاک را داخل اینسنگچینها برده و در کرتهای کوچک سبزی کاری میکنند .اما در اطراف آن درختان جنگلی گردو، انار،توت و انجیر به فراوانی یافت میشود.در منطقه اورامان شال بافی و نوعی گیوهبافی «کلاش بافی» مشهور است .این گیوهها با پارچهای پشمی و یا با موی بزِ «مرغز» بافته میشوند. این پارچه به عرض 12 یا 16 سانت بر روی دار جولایی بافته میشود. در اینجا نمدهایی بافته میشود که برای جلیقه از آنها استفاده میشود این جلیقهها به «سرنجی» معروفند.
***زنان عروسی دعوت نیستند
کمی آنسو تر از این روستای هدف گردشگری مقبره «پیر شالیار» با گنبد سبزرنگ در اطراف درختان محصور شده است. پارچههای رنگی گره خورده گویای توسل مردم به پیر برای گرفتن حاجاتشان است. به گفته علوی داستان پیر شالیار آمیخته با افسانه است.برخی او را مغی زرتشتی میدانند اما گروهی دیگر او را یکی از مقربین درگاه حق میدانستند که 950 سال پیش میزیسته و صاحب کراماتی بوده است . از زمان حیات او تا به حال هر سال مردم روستا سالگرد ازدواج او را جشن میگیرند. این مراسم در دو نوبت بار اول پانزدهم اردیبهشت ، 45 روز بعد از بهار یعنی زمانی که مردم اورامان به کوچ میروند برگزار میشود.( مراسم «کومسای») این جشن بیشتر حالت مشاوره ، توسل و خداحافظی از پیرشالیار را دارد. کاملاً جنبه مذهبی داشته، و با خواندن اشعار مذهبی پخش نذری پایان می پزیرد. مراسم دوم وسط زمستان حدوداً 45 روز از زمستان گذشته یعنی شب جمعه وسط بهمن برگزار میشود. برای سالگرد عروسی پیرشالیار اورامانی ها از نقاط مختلف برای مردم روستا گوسفند می آورند تا پروار میشوند هنگام جشن از همه گوشتها غذا درست میکنند. غذای نذری با گوشت، دانه انار و پیاز توسط مردان پخته می شود آخر در مراسم عروسی پیر شالیار هیچ زنی شرکت نمیکند!!!
***یه بطری آب چند؟
منطقه اورامان برخلاف زمستان در فصل بهار خیلی خشک میشود. عشایر این منطقه که تعدادشان کم است، از اواسط بهار به کوچ میروند.در خرداد آبها خشک میشوند به گونهای که حتی در بعضی نقاط آب اصلا یافت نمیشود و زنان عشایر مجبورند از ارتفاعات «شاهو» تکههای برف را که گاهی دو برابر قواره آنها است ، ببرند ، دورش پلاستیک بپیچند، و با طناب به کمرشان بسته و آنها را در جای مخصوصی خالی کنند. این برفها کم کم آب شده و آنها با قرار دادن ظرف آب به زیر آن ساعتها منتظر پرشدن یک بطری میشوند.
***اگه آقا روباهه رد شد
اگر از روستای اورامانات تخت به سوی سروآباد برگردیم و بخواهیم برای دیدن دریاچه « زریوار» راهی مریوان شویم .در سه راهی « دزلی» میتوان راه مریوان را در پیش گرفت. سه راه دزلی تا مریوان 35 کیلومتر راه است. دریاچه « زریوار» تا شهر مریوان 2 کیلومتر فاصله دارد اما نمای آن از داخل مریوان پیدا است . نکته جالب درباره این دریاچه این است که هیچ رودخانهای به آن نمیریزد، بلکه چشمه های کف دریاچه میجوشد و آن را پرآب میکنند. زریوار دریاچه پرعمقی نیست،عمیقترین جایش به 6 متر میرسد. علوی میگوید: دریاچه دیگر مثل سابق پر آب نیست ،الان بیشتر شبیه تالاب است، دریاچه رو به نابودی » ظاهرا علاوه بر لایروبی نشدن، از آنجا که این روزها دیگر کسی حصیربافی نمیکند، نیزارها، دریاچه را دربرگرفتهاند.( این هم از مزیت های زندگی مدرن)علاوه بر قایقرانی خوردن کباب ماهی در کنار این دریاچه ،میتوان آن در ایام بهار و پاییز در هتلهای آن لحظات لذتبخشی را گذراند و انواع لک لک ها ، مرغابیها و پرندگان و گرگ و میشها را به نظاره نشست.
علویمیگوید «در زمستان کف دریاچه به حدی یخ میزند که حتی ماشین تویوتا از روی آن رد میشود.مردم منطقه برای عبور از دریاچه مردم به یک باور قدیمی اعتقاد دارند ،هر وقت روباه از دریاچه رد شد آنگاه یخ دریاچه قابلیت تحمل وزن انسان را دارد و این یعنی مجوز عبور »
راستی اگر خواستید شبی را در هتل 3 ستاره اورامان تخت سپری کنید باید برای اتاق 2تخته شبی 70 هزارپرداخت کنید. البته مردم روستا نیز خانههایشان را شبی 10-12 هزار تومان اجاره میدهند.
مریم اطیابی