کتاب را آزاد کنید!
گفتگوی تفصیلی هنرنیوز با سیدعلی صالحی؛
کتاب را آزاد کنید!
اعمال ممیزی پس از انتشار کتاب، این روزها بحث داغ رسانه ها و ناشران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، مسئله ای که دلنگرانی های زیادی را برای ناشران ایجاد کرد و سرانجام ناگزیر از قبول آن سرباز زدند.
 
تاريخ : يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۴۵

با سیدعلی صالحی، شاعر پیشکسوت شعر سپید که ماندگارترین لحظه های شعر نو با اشعار او تجربه می شود، تئوری هایش از گذشته تا امروز همیشه در شعر تپش تازه ای بوده است و  قلمی جاری و کلامی پویا دارد در این باب به گفتگو نشسته ایم؛


*آقای صالحی،سالهای طولانی کتاب های بسیاری از نویسندگان و شاعران در اداره کتاب وزارت ارشاد انباشت شد و معضل های زیادی به وجود آورد که یکی از آنها دلسردی اهالی قلم از انتشار کتاب هایشان بود؛ لذا ممنون خواهم شد نخست آسیب شناسی شما از اعمال ممیزی پیش از انتشار کتاب بدانم.

به محض ورود به چنین بحثی، موضوع زیان و خسران مؤلف و ناشر به ذهن حمله می کند و نمی گذارد ابعاد دیگر و یا پنهان این اختراع متغیر و شناور را شناسایی کنیم. ضلع سوم این «وجود» در واقع مخاطب و مردم هستند. مردم به مرور و به صورتی خزنده دچار محرومیتی می شوند که ضربات آن در دراز مدت قابل تشخیص است.
ممیزی در همه اشکال آن، رفتاری معین ندارد. علی الظاهر قانون نانوشته ای است که ارتباطی تعیین کننده با روحیه، اخلاق، سواد، تجربه، میزان باورهای ذهنی و عینی و درجه آرامش یا عصبیت «ممیز» دارد، آن هم در همان ساعات بررسی اثر؛ وقتی که مثلا در اداره ای عمومی، کارمندی با هزار دغدغه شخصی، بیماری، مشکلات خانوادگی، معیشتی، خستگی، بی خوابی و ... مقابل مراجعین، روز تا روز صاحب چند رفتار و برخورد می شود، دیگر تکلیف ادارات حساس و عوامل آن روشن است.
بنا به تجربه بارها شاهد بوده ام که یک «بررس» شعری از مرا رد کرده و سال بعد همان شعر در دفتری دیگر اجازه گرفته است. 
شرایط ثابت است اما آدم های صاحب وظیفه...خیر! باید باور کرد که ساعات و مقاطع شب و روز هم روی روحیه و واکنش «ممیز» اثر می گذارد. در این میان همه زیان می بینند؛ ناشر افسرده، مؤلف نومید، مخاطبین محروم.
به علت پیچیدگی های اخلاقی، عقیدتی، حاکمیتی، اجتماعی و ... هیچ ترفند و فن و راهکار دولتی برای شفاف کردن این سیاهی مزمن یعنی «سانسور» وجود ندارد، در چنین شرایطی یک آدم، یک انسان، یک کارمند با تمام ضعف ها و بی قراری ها و کاستی ها و معضلاتی که دارد، در مقام «ممیز» اختیار تام و تمام دارد. مرگ و زندگی اثر به اراده او _در وقت امضاء_ دارد. این پدیده آیا اتفاقی عادلانه است؟ منظور من این است که می شود به چنین قضاوت های سیالی اعتماد کرد؟ ابداً...! بهتر است از اساس روی ابزارها و چیستی ها و مکانیزم های این عادت جهان سومی بحث نکنیم. خود سانسور ذاتاً مشکل مشکلات است، اُم البلاست که دامن همه را می گیرد.
 


*با توجه به آنچه مطرح شد به نظر شما کارشناسان اداره کتاب چقدر افراد دارای صلاحیتی برای ممیزی و نظر دهی درباره کتاب ها هستند؟


-این هم شاخصه دیگری است، اشکال و معضل دیگری است که من درباره آن بحث نمی کنم، چون با اصل سانسور مخالفم. اما از حیث فنی، طبیعی است که کارشناس این حوزه نمی تواند علامه باشد. اگر علامه باشد در دایره بررسی کتاب چه می کند؟! و اگر علامه نیست وای به حال آثاری که در تور او می افتند. مسئله فقط صلاحیت نیست. در این کار اساسا صلاحیت، تعریف ویژه ندارد! صلاحیتی در کار نیست. غرایز و احوال روانی کارشناس در همان لحظه بررسی، سرنوشت کتاب را تعیین می کند. کلیاتی هست، سقف ها و خط قرمزهایی هست که همه در بخش «روایت کلان کار» قابل تعریف اند. اصل کار به روحیه کارشناس بر می گردد. گاهی شعری از مرا غیر مجاز اعلام می کنند که واقعا هیچ مشکلی در خود ندارد، آدمی حیرت می کند که بررس چه قرائتی _من درآوردی_داشته که گفته: «حذف!» . سانسور از هر حیث دستوری نکوهیده است. حال صلاحیت بررس در هر سطحی که می خواهد باشد، باشد!
 

*ممیزی پس از انتشار کتاب تا چه اندازه می تواند به پویایی نشر و فضای فرهنگی کشور کمک کند و موجب دلگرمی شاعران و نویسندگان کشور باشد؟آیا اصلا این مسئله با توجه به ضوابط وزارت ارشاد قابل اجراست؟

_این حرف ها را در دهه های گذشته هم شنیدیم. سانسور چه پیش و چه پس از نشر کتاب (یا هر اثری) دردی را درمان نمی کند. جیب به جیب کردن تیغه های برّان شیشه است.
در جامعه ما، تنها با سانسور دولتی روبه رو نیستیم. ما دچار سانسور تاریخی، سانسور شبه اخلاقی، سانسور شبه تربیتی، سانسور مردسالاری و ده ها درد و دغدغه دیگر هستیم. سانسور چند هزارساله رفتاری در درون خود ما سرآغاز هزار بلاست. جامعه دروغ زده، یعنی هرکسی_از اهل ریا و دروغ_ یک سانسورچی در خود نهان دارد. چند چهرگی، مولود همین سانسورهای ویرانگر است که مثل تورنادوی تاریکی، چراغ هر حقیقتی را خاموش می کند.
ممیزی پس از انتشار کتاب؟! این یعنی چه؟! مگر این داستان را در دهه 60 و 70 تجربه نکردیم؟! جواب داد؟! بیشتر به نوعی لطیفه می ماند. می گویند گامی به پیش است. مگر هر گامی که رو به پیش باشد مثمر ثمر است؟! گامی به پیش است اما به سوی چه و چه چیزی؟! جنگ ناشر و مؤلف؟! کدورت های نوین؟! کتک خوردن مؤلف در خیابان؟! جمع کردن شبانه روزی کتاب های صاحب بهانه؟! تاسیس دادگاه کنار هر ناشر و جوار خانه هر مؤلف؟!اگر اوایل دهه 60 تا پایان جنگ هشت ساله می گفتی:«ویدئو و داشتن دستگاه ویدئو را آزاد کنید!» واویلا بود. به تو به چشم دشمن نگاه می کردند، اما حالا چه...پشت بام خانه ها شده مزرعه بشقاب و دیش ماهواره...! چه رخ داده، چه اتفاقی می افتد، هیچ! مردم بزرگ ما شعور دارند، به بلوغ بی نظیری رسیده اند. این امور بیهوده آنها را ذلیل نخواهد کرد، بی تفاوت نخواهد کرد. امروز هم مسئله، مسئله سانسور است! سؤال می کنم:« تاثیر سراسری و میلیونی سریال «حریم سلطان» بر طبقات متوسط(خاصه) بیشتر است یا هزار نسخه فلان کتاب که معمولا خواص تاثیر ناپذیر آن را می خوانند؟! نه اهل اعماق جامعه! دنیا را دارد آب می برد بحث ما بر سر قاشق چای خوری است که مبادا...!
 

*در بحث ممیزی پس از انتشار، همواره مسئولیت تام و تمام انتشار کتاب ها با ناشران است؛ ممکن است با تصویب ممیزی بعد از نشر، بحران سیاهی جامعه ناشران را فرا بگیرد و ناشران زیادی سوخت بدهند چون هم از طرفی هزینه های انتشار کتاب را متحمل شدند و هم به خاطر انتشار کتاب های ممیزی شده مورد مواخذه قرار گرفته اند؛ شما چه پیش بینی از چنین شرایطی دارید؟

_پیشتر عرض کردم. این شیوه هم جواب نخواهد داد. در کوتاه مدت پر از شور و شوق است اما «شوک» های بعدی در دراز مدت سه ضلع مثلث ناشر، مؤلف، مردم را هدف خواهد گرفت. سانسور پیش از نشر کتاب، دلواپسی مؤلف را رقم می زند، بررسی بعد از نشر کتاب، هراس ناشر را دامن می زند. دلواپسی مؤلف و هراس ناشر زیان مخاطب را در پی دارد.خروجی این دو راهه ممیزی یکی است.
باید کتاب را آزاد کرد
. البته به دلیل همین سانسور تربیتی و تاریخی و مزمن و بیمارگونه، شاید سال نخست، بحران هایی گذرا را ایجاد کند اما این آزادی به مرور موجب می شود که کتاب در مقام کالایی سودرسان، به پدیده ای حساس بدل شود، به این معنا که دیگر هر ناشری حاضر نمی شود هر چیزکی را به نام کتاب منتشر کند. کافی است که فقط به مردم توهین نشود در این شغل. به حقوق افراد تجاوز نشود، بهتان و ترور شخصیت در کار نباشد. کافی است مسئولین صبوری کنند، به سرعت همه چیز به هنجار می شود. مردم عاقل اند، هر پرت و پلایی که شبیه کتاب باشد (یا اشکال دیگر) نمی خرند.
عدم استقبال مردم، ناسره ها را دور می کند. کردستان عراق از هرحیث اجتماعی شبیه ماست. بیش از یک دهه است که در آنجا مطبوعات، کتاب و ... آزاد است.چه اتفاقی افتاده است؟! هیچ! هم مردم نفس راحتی می کشند هم دولت این همه هزینه و حرف و حدیث را تحمل نمی کند. 
سوای این همه سخن، واقعا در عصر جهان ارتباطات آزاد و با وجود این همه شبکه های اجتماعی و اینترنت و... ممیزی چهار کلمه از فلان شعر یعنی چه؟! باری اگر سانسور برود به بعد از چاپ کتاب، ناخواسته ناشر محترم را به کارمند دایره ممیزی بدل کرده اند. شأن و کرامت این مردم برای ما همه چیز است. اهل قلم مستقل و شریف، خود همه حقوق مردم را رعایت می کنند.
 
* و در پایان  بفرمایید که طی دهه های گذشته چند اثر از شما مجوز انتشار نگرفته اند؟

-دهه 60، کتاب «تصویر ساده زنی در قاب قدیمی آبنوس» انتشارات پاسارگاد، سال 1391 دفتر شعر «تمرین آماده باش کبوتر» انتشارات ثالث و سال 1392 دفتر شعر « یک نفر اینجا دوستت دارد» انتشارات نگاه، همگی ممنوع الانتشار اعلام شدند.
 
گفتگو : مریم خاکیان
کد خبر: 64470
Share/Save/Bookmark
نظرات : ۱
یلدا کاشی : 
به سید علی صالحی بگویید: ای شاعر بزرگ با جان و دل دوستت می دارم
۱۳۹۲-۰۷-۱۵ ۱۴:۴۴:۱۶