دختران در سینمای ایران تا دهه 70
نگاهی به دختران در سینمای ایران / بخش نخست
دختران در سینمای ایران تا دهه 70
دختران در سینمای ایران، پیش از انقلاب، دخترانی هستند در بیشتر موارد ابزاری که باید مقاصدی را از آن‌ها یا از مسیر آن‌ها به دست آورد؛ اگر چه این نقش، نقشی نیست که چندان با فرهنگ ما متناسب باشد اما به هر حال اتفاقی بود که در سینما جلوه‌گر شده بود.
 
تاريخ : يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۱۶

سینما را در کنشی عام می‌توان از چند منظر مورد واکاوی قرار داد. شکل عمومی بررسی سینما، همانی است که کلیت آن را به «فرم» و «محتوا» تقسیم می‌کنند. اما ذیل مبحث محتوا؛ می‌توان موضوعات فراوانی را در سینما محل گفتمان و نقد قرار داد. یکی از این زیر مجموعه‌ها می‌تواند نقش دختران در آثار سینمایی پس از انقلاب باشد.
دختران در سینمای ایران، پیش از انقلاب، دخترانی هستند در بیشتر موارد ابزاری که باید مقاصدی را از آن‌ها یا از مسیر آن‌ها به دست آورد؛ اگر چه این نقش، نقشی نیست که چندان با فرهنگ ما متناسب باشد اما به هر حال اتفاقی بود که در سینما جلوه‌گر شده بود. پس از انقلاب اما این نقش به استحاله رسید. در اغلب آثار سینمایی دهه شصت، با توجه به اینکه سینما بیشتر راوی دفاع مقدس یا نمایش مبارزات علیه نظام شاهنشاهی بود اما دختران با حضوری متفاوت در خانواده‌ها به مخاطب نشان داده شدند. در این دهه بیشتر؛ دختران ما در یک نظام سنتی خانوادگی به نمایش در آمدند و اغلب آدم‌هایی مطیع، در خدمت خانواده و در انتظار همسر نشان داده شدند؛ از طرف دیگر در برخی آثار نگرش عشیره‌ای به دختران هم به نقد کشیده شد و به نمایش در آمد. «گل‌هاي داوودي» به کارگردانی رسول صدرعاملی در سال ۱۳۶۳، از اولین آثاری بود که نقش دختر در آن پر رنگ بود.
 


خلاصه داستان از این قرار بود که: «عباس صفاري، در جريان بروز مشاجره با دوست خود باعث مرگ ناگهاني وي شده و به ۲۵ سال حبس محكوم مي‌شود. با سپري شدن ۲۰ ساله محكوميت و عفو ۵ ساله آخر، قرار آزادي عباس صادر مي‌گردد. اما روز موعود در شرايطي كه همگان منتظر آزادي عباس هستند استوار هدايت خبر مرگ ناگهاني عباس را به همسرش، عصمت، مي‌دهد. اما عصمت از گفتن حقيقت به فرزند نابيناي خود، جواد كه در آستانه برگزاري مراسم ازدواجش قرار دارد خودداري مي‌كند. استوار هدايت كه قبل از عزيمت به سفر عصمت را در جريان واقعيت كشته شدن عباس به دست يكي از مأمورين زندان قرار داده بود با تقاضاي وي مبني بر معرفي خود به‌عنوان پدر جواد و حضور در مراسم عروسي او مواجه مي‌شود. جواد كه بطور ناگهاني در جريان مكالمه استوار و مادرش قرار مي گيرد خانه را ترك كرده و از حضور در مراسم خودداري مي‌كند. اما سرانجام توسط همسرش مريم متقاعد شده و با واقعيت مرگ پدرش كنار مي آيد.»
فیلم دیگری که در این دهه به نوعی نقش تازه دختران را به نمایش می‌گذارد؛ فیلم «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی و نویسندگی علیرضا داوود نژاد است که در سال ۱۳۶۹ ساخته می‌شود؛ در این فیلم «حميد از مهين خواستگاري مي‌كند، اما پدر مهين با شرط‌هايي كه براي ازدواج تعيين مي‌كند، حميد را براي اندوختن ثروت به كار قاچاق دارو مي‌كشاند. حميد در زمان اندكي ثروت كلان مي‌اندوزد و ازدواج او با مهين سر مي‌گيرد و براي ماه عسل راهي شمال مي‌شوند. در جاده حميد بر اثر سرعت زياد اتومبيل با زني روستايي تصادف مي‌كند و به رغم نظر مهين از محل حادثه مي گريزد و ...» 


اما در سال‌های پایانی دهه ۶۰ فیلم‌نامه‌ای از فریدون جیرانی را اصغر هاشمی کارگردانی می‌کند به نام «در آرزوی ازدواج». در این فیلم قصه از این قرار است که؛ «جهانگير پس از پايان خدمت سربازي تصميم مي‌گيرد با دختري به نام ناهيد ازدواج كند. اما پدر دختر براي ازدواج آنها شرطي مي‌گذارد و آن پيدا كردن كار مناسب از سوي جهانگير است. جهانگير موفق به پيدا كردن كار در مهلت تعيين شده نمي‌شود و در نتيجه از پدر بازنشسته اش ماشاءالله خان تقاضاي كمك مي‌كند. ماشاءالله خان تصور مي‌كند كه به خاطر خدمت صادقانه‌اش در دستگاه اداري، فرزند او را استخدام مي‌كنند. با اين نيت به اداره مي‌رود اما رئيس اداره به او جواب رد مي‌دهد و ...»
همانگونه که می‌بینیم، در این سه فیلم که نام بردیم دختران نقشی متفاوت از آثار پیش از انقلاب دارند؛ سینمای ایران دارد آدم‌های قصه‌هایش را دوباره بازیابی می‌کند؛ در «عروس» و «در آرزوی ازدواج» نقش دختران تقریبا با هم مشابهت دارد. آن‌ها به یکی از شرایط تعالی رسیده‌اند و به هر حال می‌خواهند در نقش یک همسر ظاهر شوند؛ این حرکتی رو به جلو برای دختر در سینمای ایران دهه شصت به حساب می‌آید.
اما فیلم دیگری که برای این مبحث انتخاب کرده‌ایم و هنوز دختر را در نقش عشیره‌ای آن نشان می‌دهد «خون بس» نام دارد. این فیلم در سال ۱۳۶۹ و به کارگردانی ناصر غلامرضایی ساخته می‌شود. موضوع فیلم از این قرار است که «در يك نزاع جمعي بين اهالي دو روستاي همجوار در لرستان عزيزبك به قتل مي‌رسد. براخاص، فرزند ارشد علي زمان، متهم به قتل و آواره ي كوه‌ها مي‌شود. خانواده علي زمان ناگزير به روستاي ديگري كوچ مي‌كنند. آهو، خواهر براخاص، تنها كسي است كه از مأواي براخاص خبر دارد. ريش سفيدان قبيله براساس عرف جاري با اجراي مراسم «خون صلح» دو طرف منازعه را به آشتي و ختم غائله دعوت مي‌كنند. آهو، به عنوان خون بها به همسري طياربك، برادر مقتول، در مي‌آيد و ...»
غیر از موضوع فیلم «خون‌بس» اغلب آثاری که خانوادگی است و در آن‌ها دختری هم حضور دارد به شکل سنتی یا در حال ازدواج است که در این صورت داستان بیشتر بر محور اوست یا اینکه در خدمت مادر و پدر و خانواده است برای انجام کارهای روزانه زندگی؛ ما کمتر در سینمای دهه شصت دختران مجردی را می‌بینیم که نقش‌های اجتماعی داشته باشند. 

ادامه دارد ...

کد خبر: 49775
Share/Save/Bookmark