مانده پای آبله از راه دراز
دیوار شعر از همه کوتاه‌تر؛
مانده پای آبله از راه دراز
وقتی اجحاف در حق شعر زیاد شد، مظلوم می شود می رود گوشه ای می نشیند و دیگر حوصله نخواهد داشت از پوست خود بیرون بیاید.
 
تاريخ : يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۴۶

شاعر هم خسته می شود از این دغدغه‌های الکی، از حاشیه‌های ناخواسته که روز شعر را مه کرده است و درد آن را زیاد.
ما رفتیم؛ سراغ بیشتر شاعران، حرفهایشان را شنیدیم. دغدغه هایشان را گفتند و گفتند اگر مثل همیشه دیواری کوتاه تر از شعر نیست حاضریم از حقمان بگذریم، حاضریم از سهمیه کوچکی که برای کوتاهترین کتاب های دنیا_مجموعه های شعر_ وجود دارد بگذریم. 

شاعران خسته اند؛ آنقدر خسته که محمدعلی سپانلو از این همه سال سختی های کمر شکن و مصیبت ها که بر سر شعر آمده با صدای مهربان اما گرفته اش می گوید که دیگر حوصله ندارد جوابی برای حرف و حدیث های تازه شعر داشته باشد. خسته است؛ از این همه تلخ رویی به شعر از این و آن خسته است. او، مرد شعر سالهای زندگی خسته است که بعد از این همه سال هنوز هم عده ای کمان را به سمت شعر نشانه میگیرند. 

آنقدر خسته که سید علی صالحی دلش نمی خواهد درباره دیدگاهی که دوباره هجمه به شعر است چیزی بگوید؛ بگوید که چه بشود اصلا. بگوید که کدام بار از دوش شعر برداشته شود. خسته است از این همه گفتن که انگار فقط مصیبت نامه شعر است ولی قرار نیست آب از آب تکان بخورد جز آنکه دوباره دیوار شعر باز هم کوتاه و کوتاه تر بشود و کاسه و کوزه های هزار چاله فرهنگی دوباره بر سر شعر بشکند. 

آنقدر خسته که علی باباچاهی بسنده می کند به اینکه بگوید«جواب من خاموشی است» و دل گرفته از این همه غم، سخنی را از سکوت گویاتر نمی داند. 

آنقدر خسته که رسول یونان از روزهای امروزش بگوید و از این حرفها و دیدگاه ها، داغی تابستان اذیتش کند، برود گوشه زندگی خودش با یک عمر شعر و عشق خانه کند و دلش نخواهد کلمه ای بگوید در جواب این حرف ها. 

آنقدر خسته که دیگر شاعری برای بلند کردن دیوار شعر نا نداشته باشد، یا داشته باشد اما پشت دیوار گرفتار باشد و نتواند حتی سر از پشت دیوار بالا بیاورد. دیوارهای بلندی که درست مقابل پرچین کوتاه شعر ، آجر شدند و بالا رفتند و نگذاشتند نفسی بماند، حرفی ، کلامی حتی. 

این همه حرف برای آن است که کسی که گفت شاعران با درج دو سطر شعر در یک صفحه سپید کاغذ اسراف می کنند، برود کمی در حس خسته شاعران قدم بزند و از احوال آنهایی جویا بشود که مجموعه شعرشان هنوز در راه پله های وزارت ارشاد مشغول دوندگی برای گرفتن مجوز است، آنهایی که شعرشان از پیرایش زیاد و اصلاحات داخلی به اتاق عمل رفت و با تنفس مصنوعی زیست، آنهایی که صدایشان درنیامد از خستگی ها. خستگی ها کم نیست...

کد خبر: 73170
Share/Save/Bookmark