غربت مردان عشق بی انتهاست
در آستانه سالروز درگذشت شاعر «ساعت به وقت شرعی دریا»؛
غربت مردان عشق بی انتهاست
تقويم را كه ورق زدم تنها چند روز مانده بود به 19 آذرماه ، انگار همين چند وقت پيش بود كه استاد عمراني را در منزلش ملاقات كرده بودم كه چه زيبا بود دغدغه‌هاي انساني او، نگراني‌هاي او از اوضاع جامعه و سادگي و صداقت گفتارش.
 
تاريخ : دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۳۳

يكسال گذشت و چقدر هر روز جاي خالي استاد بيشتر احساس مي شود.
يكسال گذشت و باورمان شد كه حرف ها و قول ها،‌ وعده ها و وعيدها،‌ مصوبات و قرارها فراموش شدني است.
خيلي زود تب و تاب ها خوابيد و خانواده استاد مثل هميشه باز تنها شدند. باز استاد غربت را تجربه كرد.
قرار بود امروز يادداشتي مفصل بنويسم راجع به استاد عمراني و سالگردش.
مي خواستم بنويسم كه استاد چه مي گفت و راهش چه بود و چه و چه و چه.
مي خواستم از كم لطفي ها و بدقولي ها بنويسم كه قرار بود چه بشود و نشد. 
مي خواستم از مظلوميت استاد پيش از فوت و بعد فوتش بنويسم ،‌ مي خواستم گلايه كنم از همه و همه و خودم كه چه زود عزيزانمان را فراموش مي كنيم تا اينكه استاد عزيز محمد حسين جعفريان تماس گرفتند و از اوضاع وخيم استاد احمد عزيزي خبر آوردند و گفتند كه خانواده استاد حدود هشت ماه است كه هزينه هاي درمانش را نتوانسته تأمين كند. 
از تمام شدن كمك هاي مالي نهادهاي مسئول و غير مسئول و اوضاع سخت مالي خانواده گفت و گفت به دليل تأمين نشدن هزينه آمپولي كه هر ماه يك بار لازم است به او تزريق شود استاد دچار نرمي استخوان شده و اين امر شكستن انگشت دست او را به همراه داشته است. 
با خواهر استاد عزيزي كه صحبت مي كردم و تواضع و بزرگي روح و ايمان ايشان و عدم درخواست كمك او از نهاد و مرجعي ؛ خواهش ايشان از اينكه نكند صحبت هاي او موجب شود كه دوستداران استاد از درآمد خود كمكي به استاد كنند - چرا كه ايمان دارد كه استاد عزيزي راضي نمي شود كسي ريالي هزينه كند- همه و همه ذهنم را آشفت. 
باورش سخت است هنگامي كه شنيدم خانواده جهت تأمين هزينه هاي درمان چه فداكاري هايي انجام داده‌اند ،‌ چه تلاشي كرده اند تا اميدشان زنده بماند. 
مي خواستم بنويسم از اوضاع بعد از فوت استاد عمراني ،‌ اما ديدم توقعي بي جا و نابجاست هنگامي كه استاد عزيزي هنوز در قيد حيات است و از سوي كساني فراموش شده است كه وظيفه دارند از او نگهداري و حمايت كنند. 
اي كاش هاي فراواني بود كه در دل داشتم اما انگار مظلوميت ، محروميت و رنج مقدس – اين ارثيه گرانبها - بايد به صاحبانش به هنرمندان درد و رنج كشيده ، به اين نسل فداكار برسد همراه آنها در زندگي و پس از مرگ نيز با آنها بماند.
آنها بدرستي شايستگي رنج هاي مقدسشان را داشتند و دارند ؛ چه در زمان حيات و چه در زندگي پس از مرگشان. 
اي كاش هايم به دريغ ها و افسوس هايي بدل شد كه امروز جز چند سطر گلايه و قلبي به تفتيدگي خورشيد برايم باقي نگذاشته است. 
گويي رنج و درد، اين وديعه با شكوه و انسان ساز ، جزء و قسمتي از روح اين بزرگ مردان و عاشقان بوده كه حتي مرگ نيز پيش ديدگانشان پست و حقير شده چنان كه امروز نامشان و راهشان سبز و جاويد است. 
مي خواستم بنويسم كه استاد عمراني را فراموش نكنيم ، ‌راهش را ادامه دهيم، اما پيش از آن عزيزانمان را ياري كنيم و ‌قدر بدانيم . 
خدا روح استاد خليل عمراني را قرين رحمت قرار دهد و به استاد عزيزي سلامتي عطا كند و به خانواده ايشان صبر و شكيبايي و به مسئولين قدرشناسي و وظيفه شناسي. 


رضا غلامحسین نژاد

کد خبر: 66767
Share/Save/Bookmark