«سه کاهن» داستان زندگی پیامبر اکرم (ص)
نگاهی بر تازه های نشر؛
«سه کاهن» داستان زندگی پیامبر اکرم (ص)
رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری از سوی انتشارات عصر داستان منتشر شد.
 
تاريخ : يکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۱۳

به گزارش هنرنیوز، رمان «سه کاهن» روایت داستانی یک روز از زندگی حضرت محمد (ص) در سن چهار سالگی ایشان است. در این روز کاهنانی از قبیله سعد بن وائل به سوی قبیله ای می آیند که پیامبر در میان آنان و نزد دایه اش روزهای شیرخوارگی اش را می گذرانید. کاهنان بر اساس مشخصات ظاهری پیامبر که پیشگویی شده بود به دنبال وی می گشتند تا در همان کودکی وی را بین ببرند. اما تلاش های حلیمه دایه پیامبر (ص) وی را از گزند این کاهنان معصون نگاه می دارد. 

عبدالمطلب، پدربزرگ پیامبر بنا به رسم اعراب آن دوره که برای فرزندان خود دایه هایی بادیه نشین می گرفتند، محمد(ص) را به دایه ای شیرده به نام حلیمه بنت ابی ذوئیب از قبیله بنی سعد بن بکر شاخه ای از قبیله هوازن سپرد. پیامبر (ص) به مدت ۲ سال و به روایتی ۵ سال نزد حلیمه در میان این قبیله بود. 

«دست پیرمرد به پاها و کمر بچه رسیده بود. لرزان لرزان دست می کشید به پر و پای بچه. حلیمه دستش را شل کرد. بچه را به آرامی در دستان پیرمرد گذاشت. پیرمرد بچه را در بغل گرفت. دست هاش می لرزید. با انگشت اشاره یقه لباده بچه را کنار زد. بچه را بو کشید. حلیمه حلقه اشک را در هر دو چشم او می دید. پیرمرد این بار لباده را از پشت کمر بچه بالا داد. صورت پیرمرد گل انداخت. « متبرک باد به نام

رمان حاضر در ادامه روند داستان نویسی مجید قیصری با موضوعات دینی است که به نوعی نشان دهنده محور اصلی نویسندگی و روند داستان پردازی اوست
روح القدس. متبرک باد به نام ابن و پدر.» آن گاه لب هایش را به کمر بچه نزدیک کرد و آرام بر آن بوسه زد. حلیمه متعجب نگاهش می کرد. پیرمرد شادمانه گفت:«خوشا این زمین و آسمان که برگزیده خداوند را به خود می بیند.»» 

رمان حاضر در ادامه روند داستان نویسی مجید قیصری با موضوعات دینی است که به نوعی نشان دهنده محور اصلی نویسندگی و روند داستان پردازی اوست. نخستین اثر قیصری با موضوع دینی، رمان «شماس شامی» بود که به حوادث بعد از واقعه کربلا می پرداخت. قیصری در مقدمه کوتاهی بر این رمان می‌نویسد: عاشورا بهانه‌ای شد تا «شماس شامی» را بنویسم. بهانه را منتهی‌الامال شیخ عباس قمی به دستم داد: روایت در روایت، ناب و خواندنی. داستان موسای دیگر و این آخری تا این ساعت، سه کاهن، نیز فرزند همین کتاب‌اند. کتاب شیخ پر از بهانه است و من هم بهانه جو. 

در جایی از داستان می خوانیم: «می دانی داخل خیمه ات چه می خواستم بکنم؟ حارث کنجکاو نگاه به کاهن فربه می کند... می توانستم همان جا بچه ات را از چنگت در بیاورم. ولی نگذاشتند. کافی بود می گفتم این بچه چقدر برای قبیله بنی سعد و آینده عرب شوم است... ولی نگفتم. می توانستم همه مردان و زن های قبیله ات را بر تو بشورانم، ولی نکردم. خودت می دانی اگر می گفتم این خشکسالی از نحسی اوست، با تو و بچه ات چه می کردند. ولی نکردم و نگذاشتند. می دانی چرا؟ گفتند نیاز به آشوب نیست. سینه ریز و خلخال پیش کش کردیم. نکردیم؟... اگر بچه را برگردانی، هر چه بخواهی می دهیم. اولین هدیه همین اسب. مال خودت. آن طفل را به ما برگردان. این ها را گفتم که بدانی ما با توایم. نگذار روبه روی تو باشیم. با هم باشیم بهتر است!» 

رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری به تازگی توسط انتشارات عصر استان روانه بازار نشر شده است. این رمان در ۱۹۶ صفحه، شمارگان ۳۰۰۰ نسخه و قطع خشتی به چا رسیده و با قیمت ۹۸۰۰ تومان منتشر شده است.

کد خبر: 53398
Share/Save/Bookmark