اجرای الگوی عربستانی در بافت تاریخی شیراز!
شیراز و آینده مبهم هویت تاریخی معماری آن
اجرای الگوی عربستانی در بافت تاریخی شیراز!
اقدامات عمرانی در طرح های توسعه مراکز مذهبی از چه مبنای نظری و الگوی معماری و شهرسازی بهره می برد؟
 
تاريخ : شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۰۰
به گزارش هنرنیوز، دکتر غلامحسین معماریان - استاد دانشگاه علم و صنعت - در یادداشتی که با عنوان «نگاهی به الگوی گسترش مراکز مذهبی - تاریخی: به بهانه تخریب‌های مکرر بافت تاریخی شهر شیراز» در اختیار هنرنیوز قرار داده است؛ به بررسی وضعیت بافت تاریخی شیراز از حدود ۳۰ سال پیش تا کنون پرداخته است.  در این یادداشت آمده است:

در خردادماه ۱۳۹۴ خبرهای آزاردهنده ای مبنی بر شروع تخریب های مجدد در شرق شاه چراغ (ع) به گوش می رسد. حداقل سه خانه با ارزش تاریخی تخریب شدند. و بخشی از یک محله با ظاهر سنتی آن تبدیل به یک خرابه بزرگ شد. سالهاست که به این خبرها عادت کرده ایم. تخریبها در بیشتر شهرهای تاریخی صورت گرفته و عملا ما چیزی به عنوان شهر تاریخی منسجم در ایران نداریم. ایرانی که تاریخ معماری و شهرسازیش می توانست در یک کفه ترازو با دیگر نقاط جهان در کفه دیگر ترازو برابری کند، اکنون با عقب افتاده ترین کشورها در این خصوص نمی تواند برابری کند.

و اما شیراز که زمانی مهد فرهنگ، هنر و معماری و شعر فارسی بود، امروز به شهر ساختمان و آسفالت مبدل شده است. تمام هَمّ و غمّ تصمیم سازان شهر در چند دهه گذشته نیز در این دو خلاصه می شود. صدها هکتار باغ های قصرالدشتِ شیراز را با ریشه های بلند و کهنش از شهرِ فرهنگ بیرون کشیده اند و  سوزانده اند (خبر روز ۲۱ خرداد ۹۴ از شیراز) و به جای آن تخم هتل، آپارتمان و ساختمان های تجاری کاشته اند. سرتاسر دامنه کوه های اطراف که منظره ای بسیار زیبا در گذشته ایجاد می کرد نیز با این بناها جایگزین شده اند. باید در دروازه ورودی شهر و در کنار دروازه قران و مقبره خواجوی کرمانی هتلی بزرگ ساخته شود تا در شهر توسعه صنعت گردشگری نشان داده شود! کوههای که روزگاری حافظ و سعدی در حاشیه آن سکنی می گزیدند اکنون مکانی برای معماری بی شخصیت امروزمان می شود. دامنه کوه دِراک با بستر طبیعی بسیار زیبا که می توانست جایگاه زیباترین فضای سبز منطقه شود تبدیل به ساختمان هایی بلند و با شخصیت آن سوی آبی و بی روح و هویت شده است. پل های هوایی منظر و خط آسمان باغ های قصرالدشت و پارک قدیمی میدان ولیعصر را در هم می شکند. نخلهای بولوار فرودگاه را می برند و جای آن را ایستگاههای مترو و .. می گیرد. از معالی آباد تا شهرک صدرا شهرک سازی می شود بدون اینکه به آینده زیست محیطی و ورود این همه انسان در طول روز به شهر فکر شود. و بالاخره هر جای زیبا و بکری که در شهر بود را از بین بردند و به نام «زیبایی»، نشانه های مدرن معماری را کاشتند. و شاید نماد تمامی اینها را بتوان در هتل چمران و طراحی حاشیه بزرگره چمران دید.

و اما تخریبهای بافت تاریخی شیراز در حدود ۲۰ سال (سال ۷۶-۷۵) به اوج خود رسید. در همین دوران بود که با مطرح شدن طرح بین الحرمین و به بهانه اتصال محدوده مابین دو حرم مقدس شاهچراغ (ع)  و سید علاءالدین حسین، معبری به عرض ۳۰ تا ۶۰ متر از خیابان احمدی به طرف شرق کشیده شد بدون اینکه طرحی در دست داشته باشند. صدها خانه در این بافت با ارزش تخریب شد و طرح «حرم تا حرم» الگویی برای تخریب دیگر بافتهای با ارزش تاریخی مانند قم شد. تخریبی که در قرن ۲۱ در هیچ کشوری در جهان سابقه نداشت. در سال ۹۱-۹۰ نیز خیابان کنارگذر مسجد نو در تداوم سیاست توسعه حرم اما به بهانه توسعه معبر شهری در آن محدوده اجرا شد. برخی اطلاعات از تخریب دهها خانه با ارزش تاریخی خبر می دهد که از همه مهمتر ،جدا کردن یک مسجد تاریخی ۸۰۰ ساله از بافت پیرامونش بود. جای این محله تاریخی یک خیابان آسفالت و پارکینگ طبقاتی و ... گرفت.

از همان زمان بحث توسعه حرم در مساحت ۵۷ هکتار بافت تاریخی مطرح شد. ظاهراً هدف این بود که به منظور طرح توسعه حرم شاهچراغ چیزی شبیه توسعه حرم امام رضا ع اتفاق بیافتد. این میزان مساحت بافت قدیم در حدود وسعت یک شهر تاریخی کوچک است؛ شاید به اندازه شهر زواره یا نایین قدیم. جالب است که مشاور طرح تفصیلی بافت تاریخی شیراز با مشاور طرح ۵۷ هکتار یکی نیستند و هر کدام کار خود را می کنند. بر روی نقشه طرح تفصیلی بافت تاریخی لکه ای قرمز کشیده شده که مشاور آن نباید به آن بپردازد زیرا یک مشاور دیگر بر آن متمرکز است (بر اساس اطلاعات شخصی که در جلسات با مشاور در سازمان میراث فرهنگی برگزار شد). تخریب های پیرامون شاه چراغ (ع) در یک سال گذشته شدت گرفته است. در سال گذشته خانه پورنواب و چند خانه دیگر و بخشی از یک محله تاریخی پیرامونش تخریب شد. ظاهرا گروهی که نمی دانیم که هستند! در شهر شیراز کمر همت بسته اند تا چیزی از بافت تاریخی، فرهنگ و تاریخ شیراز برجای نگذراند.

 اقدامات عمرانی در طرح های توسعه مراکز مذهبی  از چه مبنای نظری و الگوی معماری و شهرسازی بهره می برد؟


بافتهای تاریخی شهرها چون اکنون بخشی از یک شهر بزرگ را تشکیل می دهند لذا در قالب طرحهای کلان تر مانند طرح جامع و طرح تفصیلی مورد مطالعه قرار می گیرند و حد و حدودشان و سیاستهای برخورد با آن مشخص می شود. در طرحهای اجرایی نخستین گام یک شناخت خوب از وضع موجود است و پایه این کار یک مستند سازی علمی است. چیزی که در هیچ کدام از طرحها دیده نمی شود و از جمله طرحهایی که در شیراز در ۲۰ سال گذشته دیده می شود:
۱- ما نمی دانیم چه تعداد خانه و بنای تاریخی در زمان احداث خیابان شهید دستغیب در شمال مسجد نو وجود داشته اند و تخریب شده اند. هر چند تصاویر هوایی در آن زمان نشان دهنده وجود دهها خانه تاریخی و بومی می باشد.
۲- ما نمی دانیم چه تعداد خانه و بنای تاریخی در زمان احداث طرح بین الحرمین وجود داشته اند و تخریب شده اند. هر چند تصاویر هوایی در آن زمان نشان دهنده وجود صدها خانه تاریخی و بومی می باشد.
۳- ما نمی دانیم چه تعداد خانه و بنای تاریخی در زمان احداث طرح نیکان وجود داشته و تخریب شده اند هر چند تصاویر هوایی در آن زمان نشان دهنده وجود دهها خانه تاریخی و بومی می باشد.
۴- ما نمی دانیم چه تعداد خانه و بنای تاریخی در زمان احداث خیابان کنار گذر مسجد نو وجود داشته یا تخریب شده اند هر چند که اسناد موجود نشان دهنده وجود دهها خانه تاریخی و نشانه های با ارزش تاریخی در دست می باشد.
۵- و ما نمی دانیم چه تعداد خانه و بنای تاریخی برای توسعه ۵۷ هکتاری شاه چراغ (ع) تخریب خواهد شد هر چند که بسیاری از مستندات اکنون به ما می گوید که این منطقه دارای بسیاری از آثار واجد ارزش تاریخی و بومی است.


و بنظر می رسد اگر این بافتهای تاریخی مستند سازی نشود برای مخربانش بهتر است زیرا آگاهی از ارزش بافت تاریخی به معنای مانعی بزرگ برای تخریب آنهاست. هر چند که مخربان نشان داده اند که اگر بنایی صفوی یا تاریخی تر از آن هم وجود داشته باشد برای دستیابی به هدفشان آنرا تخریب خواهند کرد .

پس از یک مستند سازی خوب و مطالعه وضع موجود طراحی آغاز می شود که محور اصلی طراحی حفظ هویت تاریخی مکان طراحی است. بنابر این از منظری،طراحی در بافت تاریخی یک فعالیت دقیق علمی است که با دقت و احتیاط و پس از مطالعه عمیق و دقیق صورت می گیرد. این عمل توسط بزرگترین متخصصان عرصه طراحی و مرمت بافتهای تاریخی باید به اجرا درآید. این روشی است که در کشورهای پیشرفته و دارای فرهنگ معماری غنی انجام می شود. نمونه آن در کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه، یونان و ... در صدها شهر کوچک و بزرگ دیده می شود.

روش دیگری که در برخی کشورهای منطقه انجام شده و می شود و نگارنده آنرا "الگوی گسترش عربستانی" نام نهاده است. چیزی است که ما در سیاست ها توسعه و گسترش مراکز مذهبی در بافت های تاریخی از آن بهره گرفته ایم. آنهایی که شهرهای مقدس مدینه و مکه را دیده اند، می دانند که در این شهرها به دلیل ساخت و سازهای اخیر آثاری از معماری گذشته حرم مقدس حضرت رسول (ص) و همچنین قبرستان بقیع باقی نمانده است و تمامی آثار تاریخی اطراف مسجدالنبی تخریب گردیده و هتل ها و آپارتمان ها جایگزین آنها شده اند. در اطراف مکه و خانه مقدس کعبه نیز وضعیتی مشابه شهر مدینه به وقوع پیوسته است. هر آنچه در این محدوده به عنوان آثار تاریخی صدر اسلام و قرون ابتدایی مطرح بود، نابود شده است. اینهمه تخریب ها تنها با یک شعار و بهانه انجام می گیرد؛ «تکریم زوار و ایجاد بستری مناسب برای حضور و آسایش آن ها».

ما به تمامی اتفاقاتی که در رابطه با این تخریبها در عربستان انجام شده است با دیده تردید و ایراد می نگریم و معتقدیم که آنها بخشی از شناسنامه عینی تاریخ اسلام را پاک کرده اند و به جای آن خیابان و هتل های بلندمرتبه و فضاهایی باز دورتادور حرم ایجاد کرده اند. در مکه یک اثر برجای مانده از گذشته در محدوده حرم، یک کتابخانه تازه ساز است است که گفته می شود پیش از آن در جایش خانه ای وجود داشته که ولادت حضرت رسول (ص) در آن اتفاق افتاده است. حفظ زمین خانه خراب شده و تبدیل آن به کتابخانه، بنا به گفته افراد محلی توسط یکی از شهرداران مکه انجام پذیرفته است. در شهر مکه، هر آنچه از آثار تاریخی نظیر مسجد قبا و مساجد موجود دیده می شود، همگی تخریب و مجدد نوسازی شدند. این شیوه ای است که شیوه عربستانی گسترش و نوسازی می نامیمش که سیاست پیشگان عربستانی دنبال کرده و بخشی از تاریخ ارزشمند اسلام را با بناهایی مدرن و بدون ریشه بین المللی معاوضه کردند. و گفتیم دلیل به ظاهر منطقی آنها تسهیل حضور میلیونی زوار و مزاحمت آثار تاریخی برای آنهاست و بنابر این باید محلات تاریخی تخریب و به صحن های وسیع تبدیل شود. و در دو سه سال گذشته نیز دیدیم که در خانه خدا حتی به رواق های عثمانی نیز رحم نشد و حلقه ای جدید در اطراف خانه کعبه ایجاد شد که این امر ، سبب حذف دیداری سیمای تاریخی حرم شد.

در طرح های توسعه مراکز مذهبی در ایران چه اتفاقی می افتد؟

در ایران سه حرم بزرگ امام رضا (ع) در مشهد، حضرت معصومه (س) در قم و حرم شاهچراغ در شیراز وجود دارد و اقداماتی مشابه به برنامه ها و سیاست های "گسترش عربستانی" در حال انجام است. در خراسان تقریباً هیچ یادگار تاریخی از پیرامون حرم باقی نمانده است و همه بناهای تاریخی به جز چند بنای تاریخی که در مجاورت حرم واقع شده اند تخریب شده اند. کمربندی از هتل های بزرگ (در بهترین حالت هم شکل با هتل های مدینه) و پاساژهای تجاری در جای جای آن روییده اند. هر چند مسئولین شورای شهر فعلی مشهد، همگی به دلیل از بین رفتن هویت شهر، اذعان به نگرانی کرده اند. اما این دغدغه ها کمترین نمودی در رفتارهای عمرانی شهر ندارد. در مشهد کنونی چیزی به عنوان شهر تاریخی وجود ندارد و گویی شهر مشهد همین دیروز ساخته شده است. خراسان قدیم را دیگر می بایست در بخارا و هرات دید.

در شهر مقدس قم نیز اتفاقی مشابه انجام گرفته است. در آن جا نیز طرح توسعه حرم تا حرم به تقلید از شیراز مطرح شد و بخش بزرگی از بافت تاریخی به این بهانه و بهانه های دیگر با خیابانی بزرگ تخریب و محلات را از هم جدای کرد. شهری که جای جای آن مکان قدم زدن و حضور علمای بزرگ شیعه و همچنین مبین زندگی و فرهنگشان بود به شکلی تدریجی محو شده و تبدیل به خیابان های بزرگ، پاساژهای تجاری و محلاتی بی هویت و بی شخصیت می شود. زمانی این امکان وجود داشت که با نگاهی به شهر قم از سّرِ درون و فحوای تفکر شیعه پیام گرفت. شهر قم که زندگی مردمانش و خانه ها و بناهایش مرکز آموزش جهان اسلام و تشیع بودند امروزه با اجرای سیاست های نادرست در توسعه کالبدی شهر، از فرهنگ و هویت معماری گذشته اش چیزی را روشن نمی سازد تا جایی که برخی از مراجع نیز به دلیل برخی از اقدامات در توسعه شهری گلایه مند هستند. اقدام به ساخت منوریل در محدده بصری و منظر حرم مطهر از جمله اینهاست.

اما در شیراز نیز شاهد اجرای الگوی عربستانی گسترش در بافت تاریخی آن می باشیم. چندین هکتار از بافت تاریخی جنوب شاه چراغ تخریب و به مراکز خرید و ... تبدیل شد. تا زائرین بتوانند راحت تر اجناس چینی را خریداری کنند.

در کنار مدرسه خان شیراز شاهدیم که مکان تدریس عالم بزرگ شیعه "ملاصدرا" به جزیره ای درمیان مراکز خرید و خیابان تبدیل شده است. در شمال آن فضایی در حدود ۱۱ هزار متر مربع سخاوتمندانه برای پاساژ تجاری و مرکز خرید «نیکان» و  برای خرید آسان بازدید کنندگان از این شهر فرهنگی تاریخی اختصاص داده شده است. گویی بزرگ نیکانِ امروزِ شیراز، دیگر در کلاس های درس ، فلسفه، مدرسه و عالم خانه پیدا نمی شوند و در بازارها و پاساژها می بایست به دنبال آن ها بگردیم! به نظر می آید حتی در انتخاب اسامی با مسما نظیر بین الحرمین، نیکان و ... نگاهی استعمارگونه که به دنبال آباد کردن ظاهر و تخریب باطن است، دیده می شود، گویی تعمدی در کار باشد. ما که حرمت حرم علم و عقل، تاریخ، فرهنگ و فلسفه و ادبیات شیراز را با این اقدامات شکسته ایم چگونه جرات می کنیم اسم شریف بین الحرمین را برای طرح تخریب و نه توسعه شاهچراغ و محلاتی که از آنها بزرگان علم و معرفت بپا خواسته اند بگذاریم. و شاید با انتخاب این اسامی می خواهیم جلوی جراتِ دیگران در اعتراض به کشتن عقلانیت را بگیریم. در کجای دنیا غیر از عربستان با تاریخشان چنین کرده اند که ما نیز اقتباس کرده ایم؟! پروژه بتنی نیکان در یک بافت صفوی با تخریب چندهزار متری از تاریخ و هویت شیراز؟! این برای خوشایند زوار است یا خوشایند ....؟! پاسخی دیگر به این سوال وجود ندارد که آیا می تواند یکی خرید کند و بافت را تخریب نکند ...؟!

در طرح کنارگذر مسجد نو شیراز همین داستان دیده می شود. تخریب بخشی از یک بافت تاریخی و تبدیل آن به جاده آسفالت و نامگذاری "۹ دی" بر آن.

به نظر می آید با اختصاص دادن محدوده ۵۷ هکتاری بافت قدیم برای توسعه و گسترش شاه چراغ (ع) به دنبال تخریب و جایگزینی بناهای تاریخی ارزشمند به همان چیزهایی است که تاکنون دیده ایم: یکسری هتل ها و پاساژهای تجاری جهت دریافت سودهای کلان و احتمالاً برای جبران مخارجی که این طرح ها به همراه خواهد داشت. زیرا هر چقدر هم قبر در حریم حرم واگذار شود، جبران ساخت یک پروژه عمرانی را نخواهد کرد.

آینده بافت تاریخی شیراز چه خواهد بود؟

به نظر می آید، برخی از تصمیم گیران در حوزه شهری و ... تلاش دارند بافت تاریخی شیراز که مساحت تقریبی بین ۳۶۰-۳۳۰ هکتاری داشته است را عملاً به یک محدوده و مقیاس کوچک در محله «سنگ سیاه» و پیرامون آن تبدیل کنند. سنگ سیاه تنها یکی از محلات کوچک در بافت تاریخی شیراز است. این برخورد همانند تفکر موزه داری اوایل قرن بیستم است به گونه ای که یک شی نظیر یک مومیایی، پروانه یا حیوان خشک شده و بی روح، به نمایندگی از سایرین در قفسه ای پشت ویترین جای می گیرد و مخاطبین از پشت ویترین عکسی تهیه می نمایند و بس! مطمئنا در این تصمیم، مساحت بسیار بالایی از بافت تاریخی شیراز در خطر تخریب قرار می گیرد و روح، هویت و تاریخ حاکم بر بافت تاریخی شیراز خواهد خشکید. این روند تدریجی در حال حاضر در حال انجام است گرچه کسی به صورت مستقیم اذعان به آن هدف کلی در تخریب ها نمی کند. در صورت تخریب ۵۷ هکتار از بافت تاریخی شرق محدوده شاهچراغ و شرق خیابان احمدی در محدوده شرقی بافت تاریخی عملاً چند بنا باقی خواهند ماند. در غرب خیابان احمدی و شمال خیابان دستغیب چیزی از اندامهای اصلی بافت تاریخی یعنی خانه های بومی باقی نمانده است. تنها قسمتی که باقی خواهد ماند، محدوده کوچکی از جنوب خیابان احمدی و بخش هایی از محله سنگ سیاه است. برای دلخوشی آیندگان شاید برخی کوچه ها و مرکز محلات عاری از اندامهای بومی باقی بمانند. شهری که در اواخر قاجار و اوایل پهلوی حدود ۶۰۰۰ خانه بومی داشت به جرات بتوان گفت که اکنون ۶۰۰ خانه در آن باقی مانده باشد به عبارتی تنها  ۱۰ درصد. و همین را هم امید دارند به ۶۰ خانه برسانند.

به راستی با تخریب بافت های تاریخی به کجا می خواهیم برسیم؟ ما از یکسو مدام ادعای تهاجم فرهنگ غربی در آثار معماری را داریم و از سویی دیگر به جای بناهای منحصر به فرد بافت تاریخی شیراز که در هیچ جای عالم به غیر از شیراز قابل مشاهده نیست، یکسری آثار بی هویت و بی ارزش از نگاه معماران که می تواند از هر نقطه به نقطه دیگر منتقل شود و فاقد پیام فرهنگی، هویتی، بومی و اقلیمی است را رشد می دهیم.
به عبارتی دیگر، ما با دستان خودمان در حال نابود کردن چیزی هستیم که دیگر یافت نمی شود و نخواهد شد. ما با این اقدامات مخرب، مُهر بطلان و مرگ بر شناسنامه تاریخ عینی شیرازی ها می زنیم. به نظر معامله ای در حال صورت پذیرفتن است که در همه جای دنیا و به گواه تجربیات مداخلات در بافت قدیم کشورهای توسعه یافته نظیر ایتالیا، فرانسه و ... سراسر ضرر و نابودی است. تنها جنبه این معامله که در وضعیت حاضر برای برخی قابل چشم پوشی نیست، منفعت های اقتصادی و ارزش افزوده ای است که از قِبَل این تخریب ها عاید عده ای خاص می شود و الگوی توسعه عربستانی و پاساژهای اماراتی راهکار و پاسخ مناسبی است برای دست یافتن به این منفعت های اقتصادی.

در گذشته ای نه چندان دور  به معماری فارس به عنوان معماری متاثر بر تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس نگاه می شد، امروز فرهنگ و نگاه ما به زندگی و معماری به عنوان ظرف محقق شدن آن، ملهم از الگوهای آن سوی آب است. در بخش تاریخی، الگوی گسترش عربستانی دنبال می شود و در بخش جدید شهر الگوی اماراتی. آیا وارداتی از این دست تهاجم فرهنگی تلقی نمی شود؟! چرا باید افتخار ما ساخت مراکز و ساختمانهایی باشد که در کنار خورِ دبی ساخته شده اند؟ و شیراز پر است از اینگونه نشانه ها.

عقب بودن مدیران بافتهای تاریخی از جریانات تخریب

همیشه پس از تخریبها می شنویم که مسئولین اقداماتی قضایی را مطرح می کنند. که تاکنون حتی یک نمونه نتیجه که متهم را معرفی کنند، شاهد نبوده ایم. بارها به مسئولین بافتهای تاریخی متذکر شده ایم که پیش از تخریب حداقل منطقه در خطر تخریب مستند سازی شود. اما نتیجه ای را ندیده ایم. اگر از اداره میراث شیراز سوال شود مستندات خود از قبیل نقشه و تصویر این خانه ها پیش از تخریب را ارایه دهند آیا چیزی خواهند داشت؟ فراتر از این آیا برای دیگر محلات و دیگر خانه ها مستندات و طرحهایی وجود دارد؟ اعتقاد بر این است که پیش از تخریب مجدد -که قطعا ادامه خواهد یافت، امروز یا فردا- قدم به قدم بافتهای تاریخی کشور مستند سازی و شناسایی و معرفی شود. شاید در این حالت آیندگان به گونه ای دیگر درباره ما قضاوت کنند و از وجود افرادی دردمند و معترض به تخریب بافتهای تاریخی و معماری بومی کشور آگاه شوند.
غلامحسین معماریان
۲۱ خرداد ۱۳۹۴
کد خبر: 81380
Share/Save/Bookmark